۱۴۰۳ دی ۲۵, سه‌شنبه

سفره ی عید



سفره ی عید

سفره ی عید امید سالی خوش میاره
سکه میگه نبودش حرص و جووش میاره

سیر و سرکه میگن درد و بلات به جونم
سمنو و سنجد میگن ضعف نگیر جونم
سنبل یه عطری میده به زندگی.یه تو
واسه حقت جرأت بگیر نگو ارزونم 

بگو وجودت چه قابل عرضه داره
سرخ ِ لبات چه گرما و چه مزه داره
زیبائی ِعشق و آزادی توی بهار بیشتر مزه داره مزه داره

سفره ی عید اشارت ِ جوان بهاره
سبزه ی نو تراوت ارمغان میاره

 ماهی های سرخ زیبائی یه زندگی یه
بهترش و میخوای، خیلی دوندگی یه
لذت شو میخوای، نبود ِ بندگی یه
عزت شو میخوای، بال پرندگی یه
 
بگو وجودت چه قابل عرضه داره
سرخ ِ لبات چه گرما و چه مزه داره
زیبائی ِعشق و آزادی توی بهار بیشتر مزه داره مزه داره

(دکلمه)
میگن سرکه علامت صبر و سرپرستی یه
سنجد علامت عشق و سرمستی یه
سمنو ، یک هنر ِ آشپزی
بگو براش چه آش میخوای بپزی؟
سبزه ، نشانی از باروری
هرگز نشه به زور تو بار ببری
(پایان دکلمه)


شاهین
مارس 2003