۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه

آقای «بابکِ داد» به‌.دادم.برسید! پرچم سفید مرا، دزدیده.اند




آقای «بابکِ داد»
به‌.دادم.برسید! پرچم سفید مرا، دزدیده.اند
من پرچمم را از شما می‌خاهم!


آقای بابک داد، نوشته.ی شما با نام:

«ميرحسين کروبی»! اسم رمز وحدت جنبش سبز است

باعث این شد که بلاخره در راه احقاق حقوقم، گامی عملی،
البته به.سورتِ «نوشته»! بردارم و به خود بگویم که
شما فرد مناسبی هستید برای گرفتن حقوق!ا
:شما تقریبن به درستی گفته.اید

اجازه ايجاد اختلاف بين «مير حسين كروبي» را ندهيم. با هيچ خدعه و ترفندي، فريب نخوريم و «ميرحسين كروبي» را تحت هيچ شرايطي تنها نگذاريم. پيروزي نزديك است وما بنا داريم بعد از پيروزي هم از سمبل و نماد وحدتمان «ميرحسين كروبي» حمايت كنيم.

هركسي كه سخنش بوي تفرقه اندازي بدهد، حتي اگر در ظاهر خودش را طرفدار يكي از اين دو عزيز نشان دهد،«وحدت مقدس» جنبش سبز را نشانه گرفته و در راستاي اهداف تفرقه افكنانه مقامات نظام كار مي كند


اما عزیز من، هرچند که پرچمی که همیشه در دست من خاهد
بود، پرچمِ سرخِ بدونِ داس و چکشِ سوسیال.دمکرات.ها است
ولی زمانی که به.نهوی به اردوگاه کروبی پیوستم، و در
حساس.ترین شرایت، تلاش کردم که دانشجویان
هرچه زودتر از بی.تصمیمی به.درآمده و در
انتخابات شرکت، و از کروبی حمایت کنند، همان موقع،
پرچمِ سفیدِ این اردوگاه را به نشانه.ی اتحاد
موّقتن به.دست.گرفتم
حالا میتونی به من بگی کدوم حق.پایمال.کنانی
/جواد: کدوم بی.شرف.هایی/
تلاش میکنند این پرچم سفید را از سفحه.ی روزگار، محو کنند؟
از نظر من، شما صادقانه حرف از اتحاد میزنید
شما اگر میگویید:

من از هيچ چيزي به اندازه اختلاف افكني و تفرقه اندازي در جنبش سبز نمي ترسم

حتي تصور لو رفتن محل اختفاء و احتمال دستگيري و شكنجه ام،

مرا اينقدر دچار وحشت نمي كند


من از صمیمِ قلب، باورتان میکنم.
/ جواد: من این حرف.ها هالیم نمیشه. پرچم سفید من کجاست؟/
من با پرچم سبز، متحدم. آیا شما با پرچم سفید من
متحد هستید؟ کجا از پرچم سفید من نام برده.اید؟
چرا از اتحاد سبز.و.سفید، نام نبرده.اند و نام نبرده.اید؟
چرا به این حق.کشی، اعتراض نکرده.اید؟
aچرا تفرقه میاندازید؟
چرا؟


آیا انتظار زیادی است اگر از شما بخاهم اعلام کنید
«پرچم سبز اتحادِ من، به نوارهای سفیدی مزین است»
««میرحسین کروبی»! علامت رمز وحدت جنبش سبز.و.سفید است»



با احترام
ندا کاویانی




۱۳۸۸ مرداد ۲۹, پنجشنبه

ندا دیگر به خرخره‌اش رسیده بود



به قَلَت های املاعی توجه نکنید*

ندا از آن‌چه که از تحقیر (تهقیر) ، شایسته نبود، به‌اندازه‌ی کافی کشیده و چشیده بود. او دیگر هازر(حاظر) به تحمملِ حجاب(هجاب) اجباری و گشت‌های امر به فلان و بهمان نبوده و به
خرخره‌اش رسیده بود

/نماینده‌ی خدا بر روی زمین:لطفن دولا شوید تا منی که حقانیتم را از طریق خدای مسلمین ثابت نموده‌ام! دسته‌ی پرچم اسلام راستین! خود را در ماتحت‌تان فرو کرده و از اتش جهنم نجات دهم! /

خطر واقعی‌ و داعمی‌ی تجاوز و شکنجه‌ی روحی و جسمی و زندان، روح ندا را پریشان و بارها و بارها چشمش را گریان کرده بود. و هَدس‌م(حدسم) این است که این‌چنین کمر راست‌کرده و تصمیم(تَسمیم‌) گرفته بود: یا مرگِ پرافتخار و یا رسیدن به حداقلی از آزادی و جمهوریت(آزادی‌ی ابراز مخالفت و انتخاب آزادانه‌ی رعیس واقعی‌ی مملکت، یعنی ولی‌ی فقیه، از میانِ همه‌ی عمامه‌داران). حدس شما چیست؟

ندا آقاسلطان
Neda Agha-Soltan.jpg

تولد : 3 بهمن .۱۳۶۱
تهران

مرگ: 30 خرداد ۱۳۸۸
امیر آباد، تهران (خیابان کارگر شمالی)ا

مدفن: گورستان بهشت زهرا - قطعه ۲۵۷ ردیف ۴۱ شماره ۳۲

پدر: علی آقاسلطان
مادر: هاجر رستمی‌مطلق]


ندا آقاسلطان (۳ بهمن ۱۳۶۱ در تهران - ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ در تهران) یکی از ده‌ها تن از افرادی بود که در جریان اعتراضات مردمی به نتایج انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ در روز شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ (۲۰ ژوئن ۲۰۰۹) در محلهٔ امیر آباد تهران (خیابان کارگر شمالی، تقاطع خیابان شهید صالحی و کوچهٔ خسروی) به ضرب گلوله کشته شد. ا

در مورد قَلَت های املاعی



۱۳۸۸ مرداد ۱۳, سه‌شنبه

انقلاب، مسابقه‌ی دوُ اِ صد متر نیست

سومین اطلاعیه‌یه رسمی‌یه سخنگوی مجازی‌یه خالی‌ستادِرهبری‌یه انقلابِ‌تااون‌جاکه‌می‌شه مخملی‌


دونده‌‌ای که کنترل سرعت تنفس و تقدم‌ش را به‌دست هیجان دهد
فوقش، خیلی ناجور به مقصد می‌رسد


جنبش دمکراسی‌خاهی‌ی مردم ایران
مثل کوه آتش‌فشانی زیبا و سهمگین است
که عظمتش در فوران‌های بزرگ، تجلی می‌کند
و اگر به دلایلی گدازه‌های آن، از مجراهای جدا از مجرای اصلی هدر رود
از فوران‌های بزرگ عاجز شده
و دوباره سال‌ها
محکوم به سکون و سکوت
خاهد شد


قرار زیر
مربوط به قرارها و اتفاقات سیاسی روز نیست
اما فوران‌های بزرگ هم کار هر روز کوه اتش‌‌فشان نیست
برای رسیدن هرچه سریعتر به ایرانی دمکراتیک
قرار زیر را به قراری ثابت و تغییرناپزیر تبدیل کنیم
و بیشترین نیرو را برای پرعظمت‌شدنش بگزاریم


قرار ما، (پنج)شنبه‌یه اولِ هرماه
ازعصر تا غروب یا شبِ بعد از ظهر
تــــوی خیابان‌ها و میادیــــن
و فراموش نکن نازنین، حق گردش را
و در این روز غریبه‌ها و آشناها
اگر بدهند به هم سلام و دست
خیـــلی خـــــــــوب است
حتا اگر بکار بَرند دستکش را



جنبش اعتراضی.ی مردم در روز تنفیذ

.
.

اعتراضات مردم تهران به نقاط مختلف گسترش يافت، فعالين حقوق بشر و دمکراسی

در حال حاضر مردم تهران و جوانان دختر و پسر در نقاط مختلف تهران اعتراضات خود را ادامه ميدهند و دامنه اين اعتراضات به نقاط ديگر تهران کشيده شده است .اعتراضات در ميدان رضائيها(۷تير)،ميدان ولی عصر،ميدان ونک ،ميدان انقلاب و ميدان فاطمی ادامه دارد.

از لحظاتی پيش در ميدان رضائيها (۷ تير ) بسوی شريعتی گروههايی از مردم به هم پيوستند و اقدام به راه پيمائی کردند. آنها در حال دادن شعارهايی عليه خامنه ای و احمدی نژاد هستند .شعارهايی که داده می شود عبارتند از ؛خامنه ای قاتله،ولايتش باطله/مرگ بر خامنه ی/ مجتبی بميری رهبری را نبينی/ مرگ بر ديکتاتور/ دولت کودتا استعفا استعفا

همچنين در حوالی پارک ساعی تعدادی از مردم اقدام به تجمع و دادن شعار نمودند .آنها شعارهايی مانند مرگ بر ديکتاتور/ دولت کودتا استعفا استعفا می دادند... مردم در ميدان ولی عصر به سوی زرتشت تجمع کرده اند و يکدست صدای مرگ بر ديکتاتور می دهند عليرغم يورش وحشيانه گله های موتور سوار لباس شخصی انها همچنان به اعتراضات خود ادامه ميدهند ... نيروهای لباس شخصی بصورت ۲ نفره سوار بر موتور و بصورت گله های ۱۰ الی ۱۵ موتوره با در دست داشتن باتون به سوی جمعيت يورش می برند و انها را بشدت مورد ضرب و جرح قرار ميدهند .

.

«دولت کودتائی، استعفا، استعفا»، گزارش يک وبلاگ نويس از ميدان ولی عصر و ونک

... کروبی پائين عباس آباد بوده بر طبق خبرهای رسيده. دو تا گروه حدودن ۱۰۰ تائی موتور تريل نيروهای ضدشورش و يگان ويژه و به تعداد نامحدودی لباس شخصی و بسيجيای کثافت با موتور توی پياده روها با باتوم هر کی سر راه بود رو زدن و مردم رو معمولن هدايت ميکردن به سمت کوچه های بن بست وليعصر. خود من شاهد دستگيری يکی از بچه های جنبش سبز توی يکی از همين کوچه های بن بست بودم. شديدن ترافيک توی خيابون وليعصره و صدای بوق ماشين مردم قطع نميشه. بسيجيای بی ناموس با باتوم هر ماشينی بوق بزنه يا علامت پیروزی نشون بده رو با باتوم داغون ميکنن

.

كنترل شهر تهران توسط نيروهاي بسيج در روز تنفيذ،

درگيري‌هاي شديد در مركز و شمال تهران، گزارش ویژه فرهاد رجبعلي، خبرنامه گویا


«هزاران نفر از معترضان به نتيجه انتخابات و نتفيذ محمود احمدي‌نژاد در خيابان ولي‌عصر دست به راه‌پيمايي آرام زدند كه با دخالت نيروهاي بسيج و چماق‌دار به درگيري‌هاي شديد كشيده شد. // ميادين آزادي، ولي‌عصر، ونك و انقلاب تهران شاهد درگيري‌هاي پراكنده نيروهاي بسيج و چماق‌دار با مردم بود ... // نيروهاي يگان ويژه و پليس ضد شورش در ميدان ونك به حدي بود كه جمعيتي حدود 1000 نفر راس ساعت 18 به ناچار از ميدان ونك به سمت ميدان ولي‌عصر حركت كردند. ابتداي راه‌پيمايي همراه با سكوت بود اما با يورش نيروهاي بسيج با موتورسيكلت‌هاي‌شان ... // از جمله شعارها مي‌توان به "مرگ بر ديكتاتور" و "خامنه‌اي قاتله، ولايتش باطله" و همچنين سردادن الله اكبر اشاره كرد. حد فاصل ميدان ولي‌عصر تا ميدان ونك در خيابان ولي‌عصر تهران ترافيك سنگيني حاكم بود... ساكنين خيابان ولي‌عصر نيز از پشت بام ها با سر دادن شعار تظاهركنندگان در خيابان را همراهي مي‌كردند.
جمعيت در ابتداي خيابان توانير به حدود 3000 هزار نفر رسيد اما نرسيده به پارك ساعي نيروهاي بسيج از دو سمت شمال و جنوب خيابان ولي‌عصر و از كوچه‌هاي فرعي جمعيت را محاصره كرده و به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند
دختران و پسران جوان به ناچار گوشه‌اي از خيابان روي همديگر افتاده و كوپه‌اي از انسان را تشكيل داده بودند. نيروهاي بسيج به شدت هر كه را در دست بود ضرب وشتم مي‌كردند تنها كتك ارضا كننده نبود و در بين جوانان محاصره شده گاز اشك آور و فلفل نيز انداخته شد. بسياري زير دست و پا ماندند و مجروح شدند و تعداد زيادي نيز دستگير شدند اما ميزان زخمي‌ها و فشردگي جمعيت در محاصره به حدي بود كه نيروهاي بسيج از بيم تلفات جاني بيشتر مجبور شدند گريز راهي براي فرار جمعيت باز كنند... براي حدود نيم ساعت تقاطع توانير تا پارك ساعي حضور نيروهاي بسيج و چماق‌دار به اندازه‌اي زياد شد كه امكان ايستادن در پياده روها وجود نداشت و به حكومت نظامي افتاد. هر كس از پير و جوان حاضر در پياده رو به شدت كتك مي‌خورد؛ حتي رهگذران عادي.
.
.