۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۸, چهارشنبه

مسعولین بلاگ‌نیوز چرا با ریز و پریز طرز نوشتن همکارانشان کار دارند؟!


مهم!: برای درک فلسفه‌یه! من در موردِ املای فارسی وبرای راهت‌تر خاندنِ این یا آن! نوشته
در رابته با غلَت‌های اهتمالی‌یه! املاعی



تازگی‌ها تو بلاگ‌نیوز به خبر
دستگيري 7 شكارچي خوك در آمل
:لینک دادم و دوتا خط هم نوشتم به این شکل

آخه به شما چه؟ طرف دوست داره گوشت خوک بخوره"

یا بخره و یا شکار کنه و مجبورم نباشه کلی پول گوشت بده
از جون مردم چی می‌خاین (می‌خواهین) ای آدمای تمیز؟!ا
"(ننوشتم "کثیف" چون ممکن بود حذف بشه. یا نکنه خیالاتی شده ام؟)

اما یکی از تصمیم‌گیرندگان بلاگ‌نیوز

هم «می‌خاین» رُو برداشت و هم «(می‌خواهین)» رُو
و به جاش نوشت: «می‌خواین»!ا

حالا سوال (سُعال) من اینه که

چرا بعضی‌ها حتا یه ذره تحمل ندارند
که کسی یه ذره یه جور دیگه بنویسه؟
ما از کِی شروع کردیم که کلمه‌ی "می‌خواهید" را "می‌خواین" بنویسیم؟
آیا دیگه هیچ‌وقت نباید تغییری تو نوشتن‌مون بوجود بیاد؟
چرا نباید"حتی" را "حتا" نوشت؟
چرا باید طرز نوشتن کنونی‌یمان مقدس باشه؟
مرجع تقلید کیه؟!ا
و هرچند البته که! دارندگی، برازندگی‌ست

و صاحبان بلاگ‌نیوز میتوانند هر تصمیمی بگیرند
ولی من بعنوان یک همکار، چرا نباید حق داشته باشم که
تا حدودی به میل خودم بنویسم؟
من دوست دارم "جواب" رُو، همون "جواب" بنویسم
اما "خواب" رُو "خاب"
و وقتی اسمم پای نوشته‌ای است، یعنی مسئولیتش با خود من است
دلیل‌هایم را هم برای تغییراتی که گاه‌گاه در نوشتن کلمات میدهم، آورده‌ام

و البته میدونم و دیده‌ام که بعضی‌ها برای ضربه‌زدن به این غلط‌کردن‌ها! و جرعت‌کردن‌ها!ا
و شکر خوردن‌ها! جمله‌ای را برمی‌دارند و همه‌ی "س"‌ها رُو "ص" می‌کنند
همه‌ی "ت"ها رو "ط" می‌کنند و برعکس و غیرو! و قر و قاطی
تا متن آنچنان ناخانا بشه که مثلن یه چیزایی رو ثابت کنند!ا
اما با این کارها نمی‌شه جلوی تغییر رُو گرفت


۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۲, پنجشنبه

شوخی با نیک‌آهنگ کوثر !


مهم!: برای درک فلسفه‌یه! من در موردِ املای فارسی وبرای راهت‌تر خاندنِ این یا آن! نوشته
در رابته با غلَت‌های اهتمالی‌یه! املاعی



تازگی‌ها نیک‌آهنگ بطور غیرتصادفی، انشاء
را که "تصادف‌ن" منتشر نشده بود، منتشر کرد و
برای آسید محمد و شرکا دعا نمود. این شما و این هم قسمتهائی از این
انشا و یک مقدار هم شوخی!:

کوثر: "من شب عید برای سید محمد خاتمی
دعا می‌کنم که بیش از این اعتبارش را از دست ندهد."

/ حالا یه مقدار از اعتبار باقی‌مانده‌اش! تجلیل کنیم بد نیست، وگرنه شاید قهر کنه‌ها! /

کوثر: "... یکی نیست برای این سید دوست داشتنی بگوید که
عدم ایستادگی برای رای مردم نتیجه‌اش جز این نمی‌توانست باشد 
این سید محمد عزیز احتمال علاوه بر کمردرد، آلزایمر هم گرفته
که فراموشش شده که منتخب مردم بود نه حاکمیت … "

/ حالا عده‌ای هی بیاند و بگند که این
سید در درجه ی اول، منتخب حاکمیت بود!
و اونا خودشون خوب میدونستند که این سید
جنبه‌ی انجام کار خطرناکی برعلیه اونا نداره و بنابراین کارگزار خوبی خاهد بود
شرم! هزاران شرم بر آن عده! تازه یه عده‌ای جرعت کرده‌اند که بگند بدون
زیر سُعال بردن قدرت ولایت فقیه، هیچ تحولی در سیاست ایران بوجود نخاهد آمد
و کار نمایندگان، فقط ...س‌ناله خاهد بود
که البته معلوم است که شِکر خورده‌اند! شاید هم … /

کوثر: "انشالله در آینده سید محمد یادش باشد که
قدر حامیانی مثل دانشجویان و روزنامه‌نگاران را بیشتر بداند
شاید آن موقع، مردم به او اعتماد کنند و به نامزدهای مورد علاقه‌اش رای دادند."

/ ای سید! قدر بیشتر بدان تا بیشتر از این شوی خندان
 اِ، انقدر آبرو و اعتبارت! را بیشتر از دست نده دیگه. اونموقع مردم
به چه دلخوشی‌ای تو انتخابات شرکت کنند؟
مگه نمیدونی که مردم فقط به نماینگان شجاع رای میدند؟
دلیل شجاعتشون باش دیگه. ببین عزیزم! من که دیگه به تو امیدی ندارم
شاید هم ... نه! شایدی در کار نیست. پس به فکر آینده باش و خودتو اصلاح کن! /

کوثر: "... من برای سازمان مجاهدین انقلاب
و جبهه مشارکت و کارگزاران دعا می‌کنم که کاندیداهایشان رای بیاروند
تا بلکه چند قرار داد بیشتر نصیب‌شان بشود طفلکی‌ها
از وقتی این اصولگرایان آمده‌اند، کلی از قراردادهای سد سازی و صنعتی
و نفت از دست‌شان درآمده! اگر واقعا
مردمسالاری دینی حاکم بود اینها نان‌شان آجر نمی‌شد."

/ زیرآب همه‌ی کاندیداها رو زدم که. چرا این کارو کردم؟!
مگه قرار نبود که اون سید! قدر دانشجو و روزنامه نگار رو بدونه
تا شاید مردم به نامزدهای مورد علاقه‌اش رای بدند؟
و اونا فراموششون نشه که منتخب مردم‌اند و ایستادگی کنند؟
کی منو یا شما رو انقدر گیج کرده؟
کاه کجاست؟ آب کجاست؟
دلبر خوش باب! کجاست؟
من نامزدبازی دوست دارم؟ /

کوثر: "من برای روزنامه‌نگاران ایرانی دعا می‌کنم که هیچگاه
مجبور نباشند برای احزاب کار کنند تا بشوند تبلیغاتچی."

/ اصلن مرگ بر همه‌ی احزاب و تبلیغاتشون!
کدوم مملکتی به احزاب احتیاج داشته که ما داشته باشیم؟
اصلن هیچ روزنامه‌نگار و نویسنده‌ای نباید گرایش حزبی داشته باشه
و احزاب چشمشون کور بشه و خودشون روزنامه‌نگار و نویسنده بزایند
که در آن صورت تبلیغاتچی خاهند بود. حقشونه! شایدم نه!
به هر حال اگه مجبوری برای حزبی کار می‌کنید، تبلیغاتچی میشید
و اگر اختیاری کار می‌کنید، تبلیغاتچی نمی‌شید. و شایدم نه! … /

کوثر: "اصولا تحلیل‌گران ما خیلی خوب هستند
و طفلکی‌ها فقط می‌توانند گذشته را پیشبینی کنند
چون پیش‌بینی‌های آینده‌شان همه‌اش غلط از آب در می‌آید. …
من به طور کلی فکر می‌کنم که هر چه تحلیل‌گران می‌گویند
خلافش درست از آب در می‌آید
... تلویزیونی فارسی زبان …
اینها را برای برنامه‌های خود دعوت می‌کنند تا بار کمیک برنامه‌های سیاسی زیاد شود
... من دعا می‌کنم تحلیل‌گران سیاسی ما یک کمی پول گیرشان بیاید
و بروند پیش روانکاو چون یک کسی را لازم خواهند داشت
که برای حرف‌هایشان سرتکان بدهد."

/ البته این حرفها رو یه موقع تحلیل حساب نکنیدا!
چون خلافش درست از آب درنمی‌آد. و هر چند که معتقدم
یعنی فکر می‌کنم، البته بطور کلی، که خلاف تحلیل این تحلیل‌گران، درست از آب درمی‌آد
ولی گول نمی‌خورم! و خلاف آنها تحلیل نمی‌کنم که در اون صورت
خودمم میشم تحلیل‌گر و حرفام خلاف از آب درمیاد
در صورتیکه قاعدتا باید درست از آب دربیاد
خلافِ درستِ خلاف ... اصلن میدونید چیه؟
ما نخاستیم! کسی پولی واسه‌ی ما دعا نمی‌کنه؟ /