۱۳۸۸ آذر ۸, یکشنبه

بابا به هسته‌ی مردم چی‌کار داری؟


به غلَت‌های املاعی، توجه نکنید*
آخه چرا مردم روُ به تشکیل هسته‌های فلان تا فلان نفره تشویق می‌کنید؟ اینطوری هر کی که زیر دست و پا و چنگ این کودتاچی‌ها بیفته، از تماشاچی و رهگذر و پشتیبانِ خاموش گرفته تا حق‌طلبِ شعار دهنده، چه هسته‌ای! باشه و چه نباشه، تا یک لیست فلان تا فلان نفره‌‌ی هسته‌ای نده، ولش که نمیکنند. اونوقت برای هر کی که خاستند* یه پرونده‌ی هسته‌ای هم درست می‌کنند و میزارن پیش بقیه‌ی پرونده‌های خودساخته‌شون. چرا دردِسر مردم را زیاد می‌کنید؟ من در همین‌جا اعلام می‌کنم که اصلن هسته بی هسته و از آنجا که قرار بود به هسته‌ی مردم کاری نداشته باشیم، این اعلامیه را پس گرفته و بنابراین امور «هسته بی هسته» یا «هسته با هسته» را ول کرده و البته میتوان گفت که هر آزادی‌خاهی، خودش یه هسته است که شاید اهل هسته بازی باشد یا نباشد.

در مورد غلَت‌های املاعی

۱۳۸۸ آذر ۵, پنجشنبه

ابراهیم نبوی: دفاع خشونت آمیز در برابر خشونت ... پلیس باید از ما بترسد


ابراهیم نبوی: «... این که شعارهای روز سیزده آبان بشدت تند شده است، حاصل تصمیم و خواست ما نیست، حاصل فشارهای آنهاست، اگر خشونت را تشدید نکنند، ما نیز اعتراض را مسالمت آمیز می کنیم.

2) برخی از دوستان جنبش سبز با دیدن صحنه های وحشیانه حمله پلیس بخصوص به زنان و دختران، در نوشته های شان گفته اند که باید خشونت را با خشونت پاسخ داد. این پاسخی از سر احساس مسوولیت و دلسوزی و خشم است و کاملا طبیعی است، اما آیا چون طبیعی است، لازم و ممکن نیز هست؟ آیا منظور مبارزه قهرآمیز است، یا دفاع خشونت آمیز. اصولا اعمال خشونت در برابر خشونت، دو شیوه دارد. نخست آنکه ما خشونت را آغاز کنیم و بطور مسلح، سرد یا گرم وارد صحنه شویم و سعی کنیم با حمله به پلیس آنها را وادار به عقب نشینی کنیم. حالت دوم این است که ما بطور مسالمت آمیز وارد صحنه می شویم، اما در مقابل حملات پلیس به مردم و خودمان آرام نمانیم، نه تن به دستگیری بدهیم و نه بگذاریم دیگران دستگیر شوند و در حقیقت در مقابل خشونت از خودمان دفاع می کنیم.

از نظر حقوقی در حالت اول که می خواهیم حمله خشونت آمیز بکنیم، ما از زمانی که نقشه می کشیم، و قبل از هر عملی مجرم هستیم، اما در حالت دوم ما حتی در صورت زدن پلیس هم به لحاظ حقوقی مجرم نیستیم، چون مجبور شده ایم از خودمان واکنش نشان دهیم. در اینجا بحث از این واقعیت نمی کنیم که پلیس و قوه قضائیه جمهوری اسلامی برای صدور هر حکمی یا اعمال هر مجازاتی به ادله حقوقی نیاز ندارد، بلکه به دفاع خشونت آمیز از منظر حقوقی نگاه می کنیم. دفاع خشونت آمیز در برابر خشونت باید از جائی آغاز شود که ما در معرض حمله مرگبار و خشونت آمیز خیابانی قرار می گیریم و تا جایی ادامه بیابد که پلیس عقب نشینی کند. این رفتار باید باعث شود که پلیس هم از قبل بترسد و بفهمد که نمی تواند براحتی مردم را کتک بزند. به عبارت دیگر پلیس باید از ما بترسد، پیش از آنکه کاری بکنیم، اما نباید هیچ دلیلی برای دستگیری ما وجود داشته باشد.... »


۱۳۸۸ آبان ۲۹, جمعه

حرف و نظر سیاسی؟! اونم برای تو که مدرکی تو علوم سیاسی نداری؟! رو که نیست


بپردازیم به یکی دیگر از شاه‌کارهای آقای اسماعیل نوری‌علا :

میگم باز هم به این کشورهای متمدن. براشون فرق نمیکنه که شغل و تحصیلاتت چی باشه. اگه بری تو سیاست و عرضه‌شو داشته باشی و رای بیاری، شما را دعوت به مجلس نموده و بسته به زرنگی و فهم و شعور، حتا به نفع عده‌ای و به ضرر عده‌ای دیگر، و ترکیب یا بدترکیبی‌ی نیروهای سیاسی، شاید قدرتی شوید و مملکت را به راه یا بی‌راهه برده و چه بسا که اگر تحصیلات بالاتر از سیکل و دیپلم و لیسانس و دکترا داشتید، باز هم از این کارها می‌کردید و تاریخ نشان داده است که چه بسا لیسانسیه‌ی مهربان و دلسوز و یا خبیث و خودپرست، هر دو در یک رشته و چه بسا دکترِ کمونیست و یا تئوریسین لیبرالیسم هار. و اصولن اگر کسی وسط بحث سیاسی به طرف بگوید که تو که مدرک علوم سیاسی نداری، پس چرت و پرت میگی، نشانی از ضعف و کمبود و حتا خباثت و سرکوب هم نمی‌تواند باشد و تو اگر بگویی هست، مگر لیسانس آدم‌شناسی داری؟

اسماعیل نوری‌علا : «متأسفانه، آقای کديور، گويا به خاطر حس تعلقی که به "جنبش سبز" پيدا کرده اند، مسائل دينی و اخروی را ـ که در حوزهء تخصص شان است ـ کنار گذاشته و با رفتن از اين دانشگاه به آن دانشگاه آمريکائی مشغول ايراد نطق و خطابه دربارهء "جنبش سبز" شده و مرتباً تحليل هائی صرفاً و يکپارچه "سياسی" ارائه می دهند، بی آن که معلوم شود ايشان اين "علم سياست" را، جز در حوزهء علميهء قم، در کجا تحصيل کرده و در آن فارغ التحصيل هم شده اند»

در اینجا، بحث بر سر مواضع آقای کدیور نیست و بلکه اینست که آقای نوری‌علا، چه مدرک فارق‌التحصیلی در علوم سیاسی داشته و چه نداشته باشند، هیچ دلیل می‌شود که فهم و شعور سیاسی داشته باشند یا نه ؟ و چه بسا فهم و شعور بسیاری از وبلاگ‌نویسان و کُللن کسانی که با پرروئی‌ی تمام و بدون مدرک به خود اجازه داده‌اند که در سیاست دخالت کنند که شرم بر آن‌ها باد، از این آقا بیشتر نباشد و یا باشد؟ البته ایشان خیلی دوست داشتند 30 میلیون ناراضی‌ی شرکت‌کننده در انتخابات، دست به این کار ابلهانه‌ی سیاسی که ریشه در بی‌مدرکی داشت، نزده و به رهنمودهای ایشان دل‌می‌بستند و انتخابات را تحریم نموده و چه بهتر که رهبری‌ی آقای رضا پهلوی‌ی سکولار و مشروطه‌خاه را هم می‌پذیرفتند*، ولی خوب دیگه، کجاست فهم و شعور سیاسی؟!

*«وظيفۀ داريم که اگر ذره ای به آيندۀ وطن خود علاقه مندم، بجای بی اعتنائی عملی به سخنان ايشان[آقای رضا پهلوی]، به آنها گوش فرا داريم، چند و چون آنها را بسنجيم، از آنها انتقاد کنيم و نظرات متقابل خود را در برابر ديد همگان در ميان نهيم، تا شايد چاله چوله ها پر شود، اپوزيسيون جمهوری اسلامی بتواند، در زير سقف توافقاتی حداقلی و مشروط، تا انحلال حکومت اسلامی و برگزاری رفراندوم، گرد هم آيد و «تشکيلات رهبری» را به همت آقای رضا پهلوی ايجاد کرده و از «سرمایۀ سياسی» ـ يا بزعم من، ملی ـ ايشان استفاده کند.»
http://news.gooya.com/society/archives/080306.php


۱۳۸۸ آبان ۲۸, پنجشنبه

اکبر گنجی: مردم به هیچ روش مسالمت‌آمیزی قادر به برکناری ولی فقیه از قدرت نخواهند بود



اکبر گنجی، برساختن رهبری در تعارض با وصیت‌نامه‌ی خمینی، ۲۶ آبان ۱۳۸۸: «... بدین ترتیب ولی فقیه، رهبر مادام العمری است با قدرت مطلقه، که اگر صد سال عمر کند،صد سال بر مردم فرمان‌فرمایی خواهد کرد، و مردم به هیچ روش مسالمت‌آمیزی قادر به برکناری او از قدرت نخواهند بود...»


۱۳۸۸ آبان ۲۷, چهارشنبه

سیدمحمد خاتمی: نظام با کسانی که قصد براندازی دارند باید برخورد کند، ولی نه با افرادی که درون نظام هستند




خاتمی در بخش پایانی سخنانش باردیگر به مسائل روز اشاره کرد و گفت:«امروز همان آدم‌هایی
که برای انقلاب زحمت کشیده‌اند، مورد جفا قرار می‌گیرند و با یک جنگ روانی و ایجاد فضای امنیتی
به عنوان دشمن و منحرف معرفی می‌شوند و با آنها برخورد می شود البته هر نظامی با کسانی که قصد
براندازی دارند باید برخورد کند ولی با خود افراد که درون نظام هستند نباید چنین برخوردی کرد
وی تاکید کرد:«دور افراد خط کشیدن و دایره خودی را محدود کردن و بخش‌های مهمی
از جامعه را خارج از دایره خودی معرفی کردن بی‌انصافی است.این رفتارها
باعث می‌شود اصل مساله زیر سئوال برود.»

خلاصه اینکه جوانان ما اگر دست به روی حکومت بلند کنند
و قصد براندازی داشته باشند، سرکوبشان مورد تایید اصلاح طلبانی نظیر خاتمی است
و به این ترتیب، حکومت باید عبرت گرفته و دایره ی خودی ها را محدود نکند
چرا که گفته اند: اشِدّاءُ علي الكفار و رحما بينهم


۱۳۸۸ آبان ۲۰, چهارشنبه

با تو ام ای سرمنشع این سیل خانه‌مان‌بر



وقتی شنیدم که سپاه قرارداد 2 میلیون و 500 هزار دلاری
بسته برای خط ریلی و چه خوشحال سرحال کرده دادار داداری
با یاد خون ندا، تحسین این ملت این‌جور آگاه، ملت این‌جور شجاع
به ریششون خندیدم و هیچ چاره‌ای ندیدم، جز اینکه حرفی بزنم:

مافیای سپاه داره مثل یه غولِ گشنه
مملکت‌و میخوره با لذت و مِیل
نفت و طلا، حتا هوا، دخانیات
مخابرات و صادرات و واردات یا خط ریل
جاری شده بر همه چی مثل یه سیل

با تو ام ای سرمنشع این سیل خانه‌مان‌بر!
با تو ام ای آتش خانه‌مان‌سوز
ای ولی‌ی جگرسوز
ای رهبر مافیا
با آهِ سبزِ صبر و داد سرخِ خشم مردم بسوز


۱۳۸۸ آبان ۱۹, سه‌شنبه

ترانه «تشریفاتی شو»، بر روی آهنگی از پینک فلوید


تشریفاتی شو

این ترانه را می‌توان بر روی آهنگ زیر خواند

آقای خامنه‌ای! هرچند که من دارم کم کم! به این نتیجه میرسم
و قبلن‌ها هم به این نتیجه رسیده بودم که شما زبون خوش حالیتون نمیشه
ولی خوب چه بهتر که هر کس به سهم خود، تلاشی کند تا شما را به راه راست
هدایت نموده، هر چند به این خاطر که ثابت‌تر! کند که اصلاح‌پذیر نیستید
تا اتحاد فکری برای تصمیمات و قدم‌های بعدی، فراهم آید. پس! درهای صلح و سازش را
نبندید، که صد در صد پشیمان خواهید شد و چه بهتر که تشریفاتی شوید

از خوانندگان تقاضا میشود که دسته‌جمعی بخوانند و یا تصور نمایند

Pink Floyd - Another Brick in the Wall part 2





تشریفاتی شو

جنبش سبز - دست‌بردار نیست
هست چقد پر - تحمل

پر عظمت - سرشار از عزم
نمی‌تونه – بشه هول

هی فقیه، تو گوشت بکن
نَ- ترسیم، روتو کم بکن

اینو بفهم که نَ- مونده خیلی زمان
هنوز میشه بشه، اشتباهت جبران


اگه بخوای- ما می‌بخشیم
تا خون‌ ریزی- قطع بشه
میتونی تَ- شریفاتی شی
تا که ایران- آزاد شه

هی فقیه، تو گوشت بکن
نَ- ترسیم، روتو کم بکن

اینو بفهم که نَ- مونده خیلی زمان
میتونی اشتبا- هتو کنی جبران


شاهین دلنشین
10.11.2009



دیوار برلین در 20 سال پیش، این‌گونه فروریخت. دیوار ولایت‌فقیه چه‌گونه فرومیریزد؟



Fall of the Berlin Wall: The moment the barriers came down


۱۳۸۸ آبان ۸, جمعه

کی بیشتر ضد اسرائیل و آمریکاست؟ منم من!ا



موسوی: جالب آنجاست که به فرزندان انقلابی و خدوم کشور تهمت ارتباط و تمایل به
غرب و شرق می زنند و خود به صورت آشکار و مکرر در مقابل آمریکا کرنش می کنند

تاج‌زاده: اینجانب حاضرم از همین سلول انفرادی مستقیم به محل مناظر بیایم و بدون این
که نیاز به تهیه و جمع آوری سند و مدرکی داشته باشم ثابت کنم که چه کسی طی
این سی سال بیشترین خدمت را به آمریکا و اسرائیل کرده است /

چی میشد که این اسراعیل و آمریکا نابود می‌شدند،
تا به بدبختی‌های اصلی‌مون برسیم؟ آخه چی میشد؟



۱۳۸۸ مهر ۲۳, پنجشنبه

ترانه‌ی 30 [۴۰] سال



سی [چهل] سال 

این ترانه، بر روی ملودی‌یه زیبای زیر نوشته نوشته شده
اگر هم‌صدای خوش‌صدائی هست، چه بهتر که تا پنجاه سال نشده! آنرا زودتر بخواند


THE BENEFITS - Seize The Day



سی سال
  ///آیندگان در تونل زمان: الآن تقریبن ده سال اضافه شده ///
چهل سال

بیا عزیزم، تعریف کنم من داستااان، از یه جنبش
که از خریت، نتیجه‌شو به سرقــــت، روح‌الله بردش
اومدیم ترتیــــــبِ مورچه بدیم امااا، یه اژدها
ترتیب‌مون‌و داد و ما آخ از دردش، کردیم ناله‌ها
از چاله شیرجه، زدیم توی چاه

چهل سال، ما چشیدیم هر روز هر سال
ضربه‌ی چماق دین
میخوان که جا بزنیم، آزادیمون بشه محااال

چهل سال، بردیم بالا فهم و کمال
ازدیاد بغض و کین
باید مثل مهندس، بریزیم طرحی باحااال
برای آزادی، برای آزادی، آزادی

چه با شجاعت، پِی ِ عدالت بودیــــــم، ولی اما
چه رهبرایی، به مثل ملا یا کـــــه، لنین چگوارا
نمیدونستیم، که اصلن د.موک.راســـــی، یعنی چی چی
خیال می کردیم، با رفتن  شاه اوضـــاع، میشه روبراه
از چاله شیرجه، زدیم توی چاه

چهل سال، ما چشیدیم هر روز هر سال
ضربه‌ی چماق دین
میخوان که جا بزنیم، آزادیمون بشه محااال

چهل سال، بردیم بالا فهم و کمال
ازدیاد بغض و کین
باید مثل مهندس، بریزیم طرحی باحااال

(دکلمه)
دیکتاتور باید بفهمه که دیگه جدی‌یه جدی هستیم
باید بفهمه که داریم چند میلیونی متحد می‌شیم
باید بفهمه که دیگه دست رو دست نمی‌تونیم بذاریم
باید بفهمه که دیگه اختیار روح و جسم و وطن‌مون رو تو دستاش نمیتونیم بذاریم
باید از جرعت و غیرتمون دچار وحشت بشه
باید بفهمه یا عقب‌نشینی کنه یا آماده‌یه از دست دادن جان و مال بشه
دشمن باید بفهمه که دیگه خیلی بیشتر
حاظریم قربانی بدیم، قربانی بدیم، قربانی بدیم
(پایان دکلمه)
برای آزادی، برای آزادی

چهل سال، ما چشیدیم هر روز هر سال
ضربه‌ی چماق دین
میخوان که جا بزنیم، آزادیمون بشه محااال

چهل سال، بردیم بالا فهم و کمال
ازدیاد بغض و کین
باید مثل مهندس، بریزیم طرحی باحااال
برای آزادی، برای آزادی، آزادی
برای آزادی، آزادی


شاهین دلنشین
15.10.2009



۱۳۸۸ مهر ۲۰, دوشنبه

چرا خاتمی در آخرین حرف‌هایش، هفت بار* حکومت کودتا را از سرنگونی‌طلبان، ترساند؟



چون حکومت خیلی از سرنگونی‌طلبان میترسد و خاتمی
سیاست دارد و اگر کسی تو را آدم حساب نکند، چرا برایت تره
خورد کند و برای آدم‌حساب‌شدن، التماس اثر ندارد و زمان قیام
نهائی‌ی مردم را کسی قدرت پیش‌بینی ندارد و حکومت باید
از خشم مردم بترسد و
خاتمی واقعن نگران سرنگونی‌ی جمهوری اسلامی است و
همه فعلن منتظر نتیجه‌ی مثبت تلاشهای اصلاح‌طلبانند
تا سرنگونی‌‌طلب نشوند.

اگه مخالفی، بگو


خاتمی:
«اگر جلوی حرف زدن افراد معتقد به نظام جمهوری اسلامی ایران گرفته
شود، کسانی وارد عمل خواهند شد که با اصل نظام و انقلاب مخالف هستند... /1/
اگر اینها نتوانند حرف بزنند می‌دانید چه وضعی پیش خواهد آمد؟ آن وقت در
این فضای بسته یک جانبه، هسته‌های عمل به وجود می‌آید، عملی که متوجه نفی
همه اینها خواهد بود، همچنان که ما متاسفانه نشانه‌های آن را در جامعه می‌بینیم ... /2/
وقتی جلوی صداهای اصیل گرفته می‌شود هیجان ایجاد می‌شود
و بعضی صداهایی شنیده می‌شود که آن صداها مطلوب نیست، ... /3/
نمی‌توانند حرف خودشان را بزنند و آن‌گاه کسانی حرف می‌زنند که به اصل اعتقاد ندارد... /4/
وقتی حرف کسانی که معتقد و پایبند به نظام هستند، هزینه داشت، آن وقت
نوبت عمل از سوی کسانی پیش می‌آید که اصل را قبول ندارند... /5/
نتیجه روش‌هایی که مخالف خود را متهم به براندازی می‌کند، براندازی است... /6/
اگر راه اصلاح اینچنینی برای وفاداران به قانون اساسی و اسلام بسته شود،
راه برای جریاناتی باز می‌شود که اصل را هم قبول نخواهند داشت ... /7/»ا
.

۱۳۸۸ مهر ۱۸, شنبه

ما بالاترینی‌ها با 6 نفر، دهن مخالفین‌مون روُ می‌بندیم و این را حق دمکراتیک خود میدانیم


ما دهن می‌بندیم، لب میدوزیم و زیپ‌های خوشگلِ با اندازه‌های مختلف برای دهان‌های گشاد و گشادتر و گشادترتر، در انبانمان داریم. برای ما فرق نمیکنه ساحب‌*دهان کی باشه، فقط کافی‌یه که مخالف عقیده یا منافع یا مَسلحت یا سلیقه یا سیاستِ درستی که ما تشخیص می‌دهیم! نظری داده باشه. ما معنی‌ی خفه‌کردن را خوب فهمیده‌ایم و از حق قانونی‌ی خود، نهایت استفاده را می‌کنیم. کافیه مثلن کسی یه ایراد کوچیک محاوره‌ای از آقای موسوی، رعیس‌جمهور منتخب مردم ایران، اونجایی که گفته: « شبکه اینترنتی در فضای مجازی شکل گرفته» بگیره و بگه: « مگر در فضای غیر مجازی هم اینترنت شکل می گیرد؟»، تا منفی پشت منفی دهیم و حرف و نظرش را گم و گور کنیم. فرض محال، محال نیست. باور کنید اگر 30 سال پیش، بالاترینی وجود داشت، اجازه‌ی ابراز حتا یک ایراد یا نظر برعلیه خمینی، به هیچ کس داده نمیشد. همین چند وقت پیش، یکی در تجلیل از آقای احمد زیدآبادی‌ی گرامی، نوشته بود:

«احمد کوتاه نخواهد آمد میدانم و یقین دارم …. وبازجویان ستمگر هم … احمد دروغ نخواهد گفت... کوهی چون زید را ، با دستانی چنان نحیف و ناتوان له کردن از آن حرفهاست… احمد ممکن است از دست برود ، اما له نخواهد شد… زید آبادی حتی در انفرادی قبر گونه خود ایستاده ماند... او شکنجه ها شده و خواهد شد ، اما دروغ نخواهد گفت ، زیرا دروغ در ذات پاکش نیست... اگر کمرش را می شکنند ، اما استواریش را شکستن ممکن نیست … او سمبل آزادگی ، اخلاق ، آزاد اندیشی و مداراست و جان می دهد ، اما در برابر ظلم کرنش نخواهد کرد... احمد اما از جنس دیگری است...»
من هم که دیدم هنوز این عقاید چریکی‌ی عقب‌افتاده، به دست و پامون پیچیده و طرف داره اینطوری، حالا بگیم ناآگاهانه، مردم روُِ تشویق به تحمل شکنجه تا حد مرگ می‌کنه، براش نوشتم:
«شما دارید به اونایی که زیر شکنجه تاب نیاورده‌اند و به دروغ، اعتراف کرده‌اند، توهین میکنید. واقعن خجالت داره. بار مردم را زیاد نکنید. اگر روزی احمد اعتراف! کرد، آیا همین شما تهمت دروغگو، نااستوار، سازشکار، حقیر، ذات!کثیف [له‌شده، کرنش‌گر] را به او نخاهید بست؟»
و طرف هم اومد و به این نظرم، منفی داد!!


به مسعولین بالاترین: لطف نموده و امکان سانسور نظرات را، ناممکن کنید* و ضرر یا خطر! خاندن کلمات رکیک را ( با فرض! اینکه همه بالغیم و از این کلمات شنیده‌ایم و گوینده‌ی آن، خود آبروی خود را میبرد) به‌هیچ‌وچه با ضرر و خطر سانسور عقیده و انتقاد و نظر، یکسان نشمارید.
لطفن سانسورچی پرورش ندهید. سانسورچی پرورش ندهید. سانسورچی پرورش ندهید.

* البته به‌جز نظراتی! که هدفش به‌خطرانداختن امنیت افراد است

در مورد غلَت‌های املاعی

۱۳۸۸ شهریور ۲۶, پنجشنبه

این روزها


این روزها

این پست برای اولین بار در سال 2006 در سایت www.taraane.com که دیگر وجود خارجی ندارد
 منتشر شده است و با تغییراتی در اینجا میاید. این ترانه بر روی آهنگی از Johnny Clegg & Savuka  نوشته شده


Johnny Clegg & Savuka - These Days




این روزها

توجه: کلماتی که در گیومه
آمده تقریبن ترجمه است

طاقت ندارم، بیا خیابون، بیا

(دکلمه)
"الماس پر نور چشمات چی شد؟ "
چه جذبه.ای داشت در شبهای تار
"اون خنده های از ته قلب چی شد؟"
نمی کنی دیگه به خود افتخار؟
(پایان دکلمه)

"می خواستی دنیا رو تغییر بدی"
رواج عشق و به دست تقدیر ندی
"حالا نیا تو تسلیم نشو"
مثل فسیل توی سنگ تو ترسیم نشو

"عادت داشتی تا پاس شب حرف زدن"
"چه قلبی پر تپش تو داشتی"
"مگه وقتی تو تنم روح میدادی"
"امید دیدن چنین روزائی نداشتی؟"

این روزا، روزای غوغا و فریاد
این روزا، رهائی.ی زندانی
این روزا، روزای ننگ و عار برباد
این روزا، روزای مرگ تبانی

باور نمی کنم که این توئی
دیگه نداری چرا پرتوی؟
امید و بگو کجا تو گم کرده ای
چرا اسیر یأس ، چون توئی!؟

هوا خفه.ست تو زیرزمین
بیا و عشق و نفس بکش رو زمین

هوا هوای صبح بهار ، نوروز واقعی در انتظار
تو پاک بکن این گرد و غبار ، لباس کهنه تو تو دربیار

این روزا  ، چه جشن چارشنبه سوری
بُته رُو  ، زیاد کنیم چه جوری
این روزا  ، روزای خانه.تکانی
این روزا  ، عزیز با من بمانی

ننگ و دیدی، بازم ببین
ای تو ای تو یار دیرین
خندان.چهره این ننگین، تا باشی خونه.نشین

کی میدونه؟  ، ایران توی قفسه
کی میدونه؟ ،  دیگه شکنجه بسه
کی میدونه؟ ،  کی به قدرت میرسه؟
کی میدونه؟
میـــــــــدونــــــــــی تــــو؟

این روزا ، روزای غوغا و فریاد
این روزا ، رهائی.ی زندانی
این روزا ، روزای ننگ و عار برباد
این روزا ، روزای مرگ تبانی

(دکلمه)
این روزا ، روزای چشم.های آتش.بار
این روزا ، خبرهای خوب برام بیار

این روزا ، میکنم من شادی
میکنم صحبت از دمکراسی و آزادی
(پایان دکلمه)

این روزا ، این روزا
بال پرواز میخوام ، بیا
من خیلی ساز میخوام ، بیا
شعر نساز میخوام ، بیا
شعر نساز میخوام ، بیا
شعر نساز میخوام ، بیا


شاهین دلنشین
2005-2002



۱۳۸۸ شهریور ۱۳, جمعه

اولويت پيکار امروز کدامست؟



جمشيد طاهری‌پور
Thu 3 09 2009

اشاره: گفتاری را که ملاحظه می کنيد بر گرفته از مصاحبه با پرسين راديو در تاريخ دوشنبه 31.08.09 است. برای آن که بيان نوشتاری مصاحبه ترتيب مناسبی پيدا کند، سوأل ها را تقطيع کردم و برخی پرسش ها را از درون پاسخ ها بيرون کشيدم و افزودم. در مجموع مطلب پيش رو شکل تازه-ای پيدا کرده اما پاسخ ها، در کليت خود همان هستند که در مصاحبه گفته بودم با تصرف و افزودن برخی عبارات، با هدف بيان رساتر فکرها.

ج - ط

.

* آقای کروبی در ادامه اقدامات شجاعانه خود، فراخوانی داده است برای روز قدس و گفته مردم در اين روز بار ديگر خواست خود را فرياد خواهند کرد. نخستين سوأل اينست که تحول اوضاع سياسی کشور را چگونه می بينيد و چه بايد کرد؟


.
* آقای کروبی نيز از دلاوری های بزرگی متأثر است و الهام می گيرد که توسط زنان و مردان نسل های جوان کشور به ظهور رسيد و می رسد. به گمان من جنبش مدنی اعتراض و نافرمانی مدنی مليونی مردم دارای ابعاد و اثراتی است که تا امروز تنها بخش کوچکی از آنها شناخته آمده است. ملت ايران با خيزش نافرمانی مدنی در روزهای 29 و 30 خرداد، پرده قداست دروغينی را که نظام اسلامی بر خود کشيده بود، دريد و پاره کرد. در حقيقت ملت خود را از حبس قيموميت جابرانه حکومت ولائی آزاد کرد. اين خودآزادی – که اهميت تاريخ ساز دارد- شخصيت های مستعدی نظير آقای کروبی را به نقد ساختاری از حکومت ولائی سوق داده و به ايستادگی او در سمت و جبهه مردم استواری داده است. جنبش اعتراضی و خيزش مدنی ملت ايران، حکومت ولائی و نظام اسلامی را وارد مرحله پر کشاکش پايانی خود کرد. اين که اين مرحله چقدر طول می کشد معلوم نيست؛ زيرا به چند و چون ترکيب عوامل متعدد ملی و بين المللی بستگی دارد، اما با قطعيت می توان گفت جمهوری اسلامی ديگر نمی تواند آن گونه باشد که طی اين سی سال کذشته بود! ايران به انقلاب مشروطيت دوم خود پا گذاشته است و اوضاع و احوال موجود، شباهت زيادی با استبداد صغيری دارد که ائتلاف محمد عليشاه و شيخ فضل الله نوری بر کشور و آزاديخواهان تحميل کرد! اراده و نيروی آگاهی اکثريت ملت، ايران را وارد دورانی کرده است که می توان آنرا دوران گذار از دولت دينی به دولت دموکراسی توصيف کرد. به احتمال قوی اين گذار با مراحل بينابينی همراه خواهد بود و چه بسا از ولايت مطلقه فقيه به ولايت مقيده فقيه و از جمهوری اسلامی که ديگر حکومت اسلامی نيست، عبور کند. ممکن است اين روند با جهش به دولت دموکراسی برسد و ممکن است چند نسل ديگر طول بکشد. اين خطر را هم بايد در نظر گرفت که حکومت ولائی- پادگانی کودتا، در اين روند وقفه ايجاد کند و يک دولت توتاليتر نظامی- اسلامی بنيادگرا، چند سالی در کشور سيطره پيدا کند. گزينه دموکراسی خواهان ايران پيمودن راه تغيير با گام های واقعيت است و وظيفه-ی دموکراسی خواهان در برون مرز دفاع از جنبش و خيزش مدنی مردم و خواست هائيست که به ميان آورده و همبستگی و همرأئی ملی برای پيش راندن کشور در مسير دستيابی به دولت دموکراسی مبتنی بر حقوق بشر است.

.
- بفرمائيد چگونه؟
.
* تا آنجا که برای من قابل درک است، با تشخيص درست اولويت پيکار در جنبش سياسی اپوزيسيون در لحظه کنونی و در تمام مراحل پيشرفت جنبش حقوق مدنی و دموکراسی خواهی ملت ايران.

.
* بنظر شما اين اولويت کدامست و چيست؟

.
- اولويت لحظه کنونی سد کردن سرکوب است. در ميان ائتلاف بيت رهبری با احزاب پادگانی- امنيتی که کودتا عليه رأی مردم را رهبری و اجرائی کرد، يک هسته سخت حضور دارد که همه چهره های آن برای من شناخته شده نيستند، اما می توان تشخيص داد که فرماندهان اصلی ارگان های نظامی و بالا ترين مديران سازمان های امنيتی – اطلاعاتی؛ و آن طور که می گويند؛ مصباح يزدی، جنتی و شيخ محمد يزدی و برخی از سران موأتلفه و پسر خامنه-ای در اين هسته سخت عضويت دارند. احمدی نژاد اين هسته سخت را نمايندگی می کند. به اين ترتيب رئيس دولت کودتا کماکان آماج اصلی است و اگر خامنه-ای دست خود را که به خون جوانان وطن آلوده است از پشت احمدی نژاد بر ندارد، تخت ولائی را همراه با بيت رهبری از دست خواهد داد! اگر نيروی انتقاد تمام کسانی که در ساختار قدرت و در صفوف روحانيون، منتقد احمدی نژاد هستند، با نيروی اعتراض مردم، عليه اراده سرکوب، همسو و فشرده شوند، عقب راندن هسته سخت از مراکز فرماندهی و تصميم گيری ارگان های سرکوب ممکن خواهد بود. به نظر من اهميت دارد که دفتر و بيت رهبری- قوه قضائيه- دادگاهها و دادستانی ها، سپاه و بسيج و مراکز فرماندهی لباس شخصی ها- وزارت اطلاعات و وزارت کشور، از يد قدرت هسته سخت بيرون آورده شوند. شاخص و سنجه عينی برای تشخيص اين که تحول اوضاع در اين مسير پيش می رود يا نه ، نمايشات کذا، حرف های خشک و خالی و يا وعده و وعيد ها نيست، شاخص و سنجه عينی؛ عملی و اجرائی شدن اين خواست هاست: اول؛ منوقف کردن نمايش محاکمات و اعترافات. دوم؛ آزاد کردن همه بازداشت شدگان و زندانيان اخير که عمدتا" سرآمدان اصلاح طلبان و تحولخواهان درون کشور هستند. سوم؛ برداشتن سانسور و نظارت دولت کودتا از روی مطبوعات و رسانه های ديجيتالی. چهارم؛ بيرون آوردن صدا و سيما، از سيطره انحصاری دولت کودتا. پنجم؛ بازداشت، معرفی و مجازات آمران سرکوب و مجريان جنايات اخير و ششم؛ عذر خواهی از ملت، دلجوئی از خانواده کشته شدگان و آزار ديدگان و پرداخت غرامت به آنان. بر داشتن اين گام ها هدف سياسی روشن و اعلام شده-ای را تعقيب می کند و آن شناسائی و رسميت قانونی و فعاليت علنی " راه سبز اميد"، بمثابه يک نيروی اپوزسيون در نظام حقوقی- سياسی کشور و در چهارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی است. فعاليت قانونی و علنی راه سبز... که در حال حاضر شناخته شده ترين رهبران آن آقايان موسوی و کروبی و خاتمی هستند، فضای سياسی کشور را برای پيشروی بسوی حقوق مدنی وآزادی های فردی و اجنماعی هموار می کند، به اين ترتيب که برای فعاليت نهادهای مدنی و احزاب اپوزسيون، فضا و امکان فراهم می آورد و برای دستيابی ملت به حق انتخاب و حق حاکميت راه می گشايد. اهميت بزرگ پشتيبانی از راه سبز اميد در همين جنبه اخير است.

.
- اما آيا موسوی و خاتمی و کروبی با توجه به کارنامه گذشته-شان و ضعف هائی که در آنها سراغ داريم، قادر به برداشتن چنين گام هائی هستند؟

.
* ايستادگی آقای موسوی و آقای کروبی بر سر تعهدات خود، وفای به عهد در دفاع از خواست ملت، نقش فوق العاده با اهميتی در لحظه کنونی دارد، اما نقش تعيين کننده را حضور مردم در صحنه و تداوم جنبش مدنی اعتراض مردم بازی می کند. آقای موسوی يک تيپ آرمانخواه و مدافع مردم مستضعف است. آرمانخواهی به آدم استواری می دهد و مردم خواهی چشم و گوش آدم را به ديدن مردم و شنيدن صدای آنان حساس می کند. فکر می کنم موسوی از ناحيه آرمانخواهی خود که بازگشت به نخستين دهه عمر جمهوری اسلامی است و حساس بودنش به حال و وضع مردم، حامل گرايش های متضادی است و آرزوی من اين است که از کشاکش درون سرفراز بيرون بيايد. اما آقای کروبی يک دولتمرد پراگماتيست است و شامه تيزی در درک ضرورت تحول و سازگاری با شرايط متغييردارد. مهم اين است که به اين افق چشم بدوزيم که هرکس در راه تغيير گام می گذارد – خواسته و نا خواسته – با ضرورت تغير خود رويارو می شود و انسان قادر است تغيير را متحقق کند، هرآينه استعداد ديدن تغيير واقعيت و توان درک ضرورت تغيير خود را داشته باشد.

.
* از صحبت های شما من اين برداشت را می کنم که می گوئيد آقای موسوی و کروبی بايد نگاه و نظر خود را در جهت خواست مردم که آزادی های فردی و اجتماعی و استيفای حق حاکميت ملت، موافق اعلاميه جهانی حقوق بشر است متحول کنند و می گوئيد اين استعداد را دارند. آيا من درست برداشت کردم.


.
* بله! من می گويم انسان ظرفيت تغيير را دارد و شرط-اش توان درک ضرورت تغيير و سرشت شرايط دگرگون شده يا دگرگون شونده-ايست که او را به تغيير فرا می خواند. اکنون، گفتمان تعيين کننده، گفتمان دموکراسی و حقوق بشر در جنبش سياسی اپوزسيون است و قرار گرفتن اصلاح طلبان حکومتی در موقعيت اپوزسيون –خواسته و ناخواسته- آنان را در مقامی از اين گفتمان قرار خواهد داد. شرايط اجتماعی ايران نيز نسبت به سه دهه پيش بکلی دگرگون شده است، نسل سوم که هفتاد و پنج در صد جمعيت کشور را تشکيل می دهد دارای طرز تفکر و خواست هائی است که با استانداردهای جهان معاصر به انسان و زندگی نگاه می کند. جنبش و خيزش مدنی مردم نيز، معطوف به برابر حقوقی شهروندی، حقوق بشر و دموکراسی است. مطالبه حق انتخاب و استيفای حق حاکميت ملت، گفته و نا گفته، نقد ساختاری حکومت ولائی را پيش می راند. به اين ترتيب انتظار تحول در نظر و عمل آقايان موسوی و کروبی بسود جنبش حقوق مدنی و دموکراسی خواهی ملت ايران، به ميزان قابل اتکائی يک انتظار واقعی است و دستکم می توان از برخی سايش ها در نظر و عمل، در مسير همسوئی و همدلی آنان با مردم، با نسل های جوان ايران و تحولخواهان کشور سخن گفت.


.
* شما دقايقی پيش گفتيد؛ در ايستادگی آقای موسوی و آقای کروبی بر سر تعهدات خود و دفاع از خواست مردم نقش تعيين کننده را حضور مردم در صحنه و تداوم جنبش مدنی اعتراض مردم بازی می کند. فکر نمی کنيد جنبش سرکوب و مردم به درون خانه ها رانده شده و خاموش شده-اند؟!

.
* سرکوب جنبش مردم يک واقعيت است، موقعيت ناقص انقلابی زايل شده است، حکومت ولائی و دولت کودتا از هيچ جنايتی عليه مردم و جنبش اعتراض مدنی و مسالمت آميز آنان خود داری نکرده است. اما سرکوب باعث ترس نشده بلکه موجب خشم و انزجار مردم از "حکومت اسلامی" شده است و مقبوليت و مشروعيت حکومت ولائی را از ميان روفته است. بگمان من سرکوب ها با تمام ابعاد بی رحمانه ای که داشته است نتوانسته شعله اعتراض را در مردم خاموش کند. جنبش از حرکت بازنايستاده و از هر امکان و فرصتی که دست می دهد، در شکل های نوپديد؛ موجوديت و حضور بالنده خود را نشان می دهد. همه آن عوامل و موجباتی که به خيزش نافرمانی مدنی مليونی مردم انجاميد، باقی هستند و تا هر زمان که باقی هستند، جنبش مردم نيز بقاء و دوام خواهد داشت و راههای بالندگی و گسترش و تعميق خود را جستجو کرده و به آن دست خواهد يافت. موجوديت يک جنبش به يک شکل بروز و ظهور آن محدود نيست، هر جنبش اصيل و زنده-ای، افت و خيز های خود را دارد و شکل های تجديد و تدارک قوا برای ادامه پيکار خود را در ممکناتی می جويد و پيدا می کند که وجود دارند و يا در حال بوجود آمدن هستند. در اين ميان هوشمندی نسل جوان کشور در بکار گرفتن امکاناتی که انقلاب ارتباطات، رسانه-ای و ديجيتالی برای ادامه جنبش در اختيار می گذارد، شگفتی آفرين است. نسل جوان ايران توانسته-است بر پايه اين امکانات نخستين جنبش و خيزش مدنی- رسانه-ای برای دستيابی به دموکراسی و حقوق بشر را برپا دارد. ايرانيان نخستين ملتی هستند که يک انقلاب سياسی ديجيتال در راه آزادی و عدالت برپا ساخته-اند که هيچ نيروی سرکوبی قادر به خلع سلاح و بازداشتن آن از پيشروی نيست. اکنون هر کس می تواند نه فقط در خيابان آزادی، بلکه در خانه و محل کار و زندگی خود، در چهار گوشه عالم، با يک کليک روی صفحه کامپيوتر، در انقلاب مشروطيت دوم ملت ايران، جائی برای خود دست و پا کند، سهمی بگيرد و در آن شرکت فعال داشته باشد!

.
* اما اين مشارکت همگانی با مانع هائی روبروست؛ بعنوان مثال کسانی هستند که جنبش همگانی و خيزش مدنی ملت را در "راه سبز اميد" خلاصه می بينند و حاضر نيستند ايرانيانی را که سمبل ها و سمت فکری وسياسی متفاوت از آنها دارند، در اين راه و در کنار خود بپذيرند! حتما" به خاطر داريد که آقای موسوی تأکيد کرده؛ جمهوری اسلامی؛ نه يک کلمه کم و نه يک کلمه بيش! بعلاوه راه سبز... خود را در چهارچوب قانون اساسی تعريف می کند، در حاليکه آزاديخواهان ايران دستکم خواهان تغييرات ساختاری در قانون اساسی موافق اعلاميه جهانی حقوق بشر با هدف استيفای حقوق ملت، تأمين آزادی های فردی و اجتماعی ودر رأس همه حق حاکميت ملت هستند که بدون پايان دادن به ولايت مطلقه فقيه دست يافتن به هيچيک از اين خواست ها ممکن نيست.


.
* پرسش های مرکزی سياست در شرايط امروز ايران عبارتند از اين که در کدام مرحله هستيم، چه امکاناتی در اختيار داريم، اولويت کنونی چيست و در کدام مسير می توانيم گام به گام ايران را از انحطاط سياسی و استبداد دينی که بدان گرفتار آمده، برهانيم و به دموکراسی و حقوق بشر دست پيدا کنيم. فکر می کنم همه می پذيريم که هيچ گرايش سياسی به تنهائی قادر به نجات کشور نيست و پيروزی در گروی همگرائی و همرأئی همه نيروهای اجتماعی و سياسی است که مشکل ايران را حکومت اسلامی و مسأله ايران را دموکراسی و حقوق بشر می شناسند. ايران نيازمند يک همبستگی فراگير ملی است و اين بدست نمی آيد مگر با برسميت شناختن تفاوت ها و بر اين بنياد اتفاق روی مشترکات. درست به همان ترتيب که گفته-اند؛ مثل تسبيح که يک نخ – اتفاق روی مشترکات – همه دانه ها را در کنار يکديگر نگاه می دارد اما هر دانه تسبيح استقلال خود را دارد.

.
در ايران شاهد تلاش هائی برای سازماندهی راه سبز اميد هستيم که می توان آنرا ادامه کارزار انتخاباتی آقايان موسوی و کروبی در شرايط استقرار دولت کودتا ارزيابی کرد. تا آنجا که اعلام شده؛ کوشش ها متوجه شبکه سازی اجتماعی با هدف ايجاد همدلی و همراهی گروههای اجتماعی و تشکل ها مختلف متجدد و سنتی بر محور اهداف و مطالبات حداقلی است. راه سبز اميد در مرحله شکل گيری نهائی قرار دارد و آقايان موسوی و کروبی و خاتمی، شاخص ترين رهبران آن هستند. محدوديت های اين آقايان بر همه ما معلوم است و زيانبار ترين محدوديت؛ دينی ديدن سياست است، در حاليکه به تجربه هم می توان فهميد، ولايت مطلقه فقيه و اين جنايت ها و سرکوب ها، نتيجه و محصول همين طرز نگاه است. البته اين يک روی واقعيت است و لازم است ما روی ديگر واقعيت را هم ببينيم: آشکارا می توان ديد که دست در کاران راه سبز اميد، می کوشند از سه محدوديت عمده-ای که دولتمردان اصلاح طلب نسل اول را زمينگير و سترون کرده بود، خود را در فاصله قرار دهند. منظورم پايبندی بدون اما و اگر آنان به حکومت ولائی و ترس و گريز آنها از مردم و جنبش های مدنی و اجتماعی و نيز ناتوانی ذليل کننده-ی خاتمی و ياران او؛ در عبور از خط قرمز غير خودی است. اکنون با بيرون راندن اصلاح طلبان از دايره قدرت حکومتی و سرکوب بربرمنشانه آنان توسط حکومت ولائی و نيز پيوست و پيوندی که ميان آنان با جنبش و خيزش مدنی اعتراضی مردم بوجود آمد، اصلاح طلبی نيز ديگر نمی تواند همان باشد که در گذشته بود. بنظر می رسد تحول در اوضاع سياسی کشور، موجبات تعامل ميان اصلاح طلبان و تحولخواهان را فراهم آورده است و اگر هژمونخواهی بگذارد و نيز غايت خواهی که هنوز گام اول را برنداشته، جنبش مردم را در گام صدم می خواهد! چه بسا برای نخستين بار ميان طيف گسترده و رنگارنگ دموکراسی خواهان کشور، يک همگرائی و همرأئی ملی بتواند شکل بگيرد. اپوزسيون سکولار- دموکرات برای آن که بتواند در سرنوشت ايران نقش ثمربخش ايفا کند، مقدم بر همه چيز خواستار آزادی فعاليت احزاب و اجتماعات و آزادی انتخابات در کشور است و همان طور که پيش تر گفتم تأمين و تثبيت فعاليت "راه سبز اميد" در چهارچوب قانون اساسی، برای اين منظور می تواند راهگشا باشد و به همين دليل نيز درست اين است از آن پشتيبانی کنيم. محتوی اين پشتيبانی تفاهم و همرأئی، يعنی اشتراک نظر و عمل روی اهداف حداقلی و تنظيم رابطه با آقايان موسوی و کروبی، بر مدار حمايت انتقادی است و نه مستحيل شدن در رهبری راه سبز اميد و يا پيروی از آنان، که پی آمدش انحلال اپوزسيون سکولار- دموکرات ايران خواهد بود. اتفاقا" بيش از هر زمانی لازم است اپوزسيون سکولار-دموکرات از استقلال خود حراست و نگهبانی کند. ما هراندازه و در هر کجا که درد مشترکيم، فرياد مشترکيم و همه با هم هستيم و اين نمی شود مگر با برسميت شناختن تفاوت ها و بر اين بنياد تفاهم و توافق روی مشترکات. بدون ترديد سمتگيری برای تغييرات ساختاری در قانون اساسی از اهداف حداقلی است زيرا بدون آن نمی توان حقوق ملت و آزادی های مدنی و سياسی - به قول آقای موسوی اصول مغفول مانده-ی قانون اساسی –را از حبس موازين شرع و زندان ولايت مطلقه فقيه رهانيد و در کشور نهادی کرد. خوشبختانه رويکرد به اصلاح قانون اساسی در حال قوت گرفتن است و ما شاهد ظهور رويکرد های نوپديد در اين زمينه هستيم. کافی است به سخن آقای سروش اشاره بکنم که گفت؛ ولايت و انتخابات با يکديگر نمی خوانند و ميان ايندو بايد يکی را انتخاب کرد و يا سخن آقای مجتهد شبستری که با روشنرأئی تمام گفته-اند؛ تفسير حقوقی و نه فقهی قانون اساسی راه نجات کشور و حاکميت ملت است.
در برون مرز آن چيز که ما به آن نياز داريم همبستگی ملی در دفاع از خواست مردم و جلب حمايت جهانيان از انقلاب مشروطيت دوم ملت ايران است. برای من انجام اين وظيفه اولويت دارد و آنچه را که باور دارم و در راه آن می کوشم همرأئی ملی ميان همه رنگ ها و همه پرچم هاست. در امريکا و اروپا، هندوستان و يا ژاپن، هرکجا که ايرانيان در اعلام انزجار از سرکوب و استبداد و در دفاع از خواست مردم داير برآزادی و عدالت گرد می آيند، دولت دموکراسی برقرار است و نه حکومت ولائی! به اين ترتيب خيلی از کشاکش هائی که ما در برون مرز با آن روبرو هستيم بخاطر درونی بودن استبداد دينی در نزد ماست. به خاطر اين است که ولايت مطلقه فقيه در نگاه و نظر ما نشسته و حکم می کند! برای پايان دادن به حکومت ولائی در ايران، ما بايد اول به حاکميت آن در درون خود، در نگاه و نظر خود پايان ببخشيم. برپائی دموکراسی در ايران يک پيش شرط دارد و آن پيروزی دموکراسی در نگاه و نظر ماست!
ج - ط

.

۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه

آقای «بابکِ داد» به‌.دادم.برسید! پرچم سفید مرا، دزدیده.اند




آقای «بابکِ داد»
به‌.دادم.برسید! پرچم سفید مرا، دزدیده.اند
من پرچمم را از شما می‌خاهم!


آقای بابک داد، نوشته.ی شما با نام:

«ميرحسين کروبی»! اسم رمز وحدت جنبش سبز است

باعث این شد که بلاخره در راه احقاق حقوقم، گامی عملی،
البته به.سورتِ «نوشته»! بردارم و به خود بگویم که
شما فرد مناسبی هستید برای گرفتن حقوق!ا
:شما تقریبن به درستی گفته.اید

اجازه ايجاد اختلاف بين «مير حسين كروبي» را ندهيم. با هيچ خدعه و ترفندي، فريب نخوريم و «ميرحسين كروبي» را تحت هيچ شرايطي تنها نگذاريم. پيروزي نزديك است وما بنا داريم بعد از پيروزي هم از سمبل و نماد وحدتمان «ميرحسين كروبي» حمايت كنيم.

هركسي كه سخنش بوي تفرقه اندازي بدهد، حتي اگر در ظاهر خودش را طرفدار يكي از اين دو عزيز نشان دهد،«وحدت مقدس» جنبش سبز را نشانه گرفته و در راستاي اهداف تفرقه افكنانه مقامات نظام كار مي كند


اما عزیز من، هرچند که پرچمی که همیشه در دست من خاهد
بود، پرچمِ سرخِ بدونِ داس و چکشِ سوسیال.دمکرات.ها است
ولی زمانی که به.نهوی به اردوگاه کروبی پیوستم، و در
حساس.ترین شرایت، تلاش کردم که دانشجویان
هرچه زودتر از بی.تصمیمی به.درآمده و در
انتخابات شرکت، و از کروبی حمایت کنند، همان موقع،
پرچمِ سفیدِ این اردوگاه را به نشانه.ی اتحاد
موّقتن به.دست.گرفتم
حالا میتونی به من بگی کدوم حق.پایمال.کنانی
/جواد: کدوم بی.شرف.هایی/
تلاش میکنند این پرچم سفید را از سفحه.ی روزگار، محو کنند؟
از نظر من، شما صادقانه حرف از اتحاد میزنید
شما اگر میگویید:

من از هيچ چيزي به اندازه اختلاف افكني و تفرقه اندازي در جنبش سبز نمي ترسم

حتي تصور لو رفتن محل اختفاء و احتمال دستگيري و شكنجه ام،

مرا اينقدر دچار وحشت نمي كند


من از صمیمِ قلب، باورتان میکنم.
/ جواد: من این حرف.ها هالیم نمیشه. پرچم سفید من کجاست؟/
من با پرچم سبز، متحدم. آیا شما با پرچم سفید من
متحد هستید؟ کجا از پرچم سفید من نام برده.اید؟
چرا از اتحاد سبز.و.سفید، نام نبرده.اند و نام نبرده.اید؟
چرا به این حق.کشی، اعتراض نکرده.اید؟
aچرا تفرقه میاندازید؟
چرا؟


آیا انتظار زیادی است اگر از شما بخاهم اعلام کنید
«پرچم سبز اتحادِ من، به نوارهای سفیدی مزین است»
««میرحسین کروبی»! علامت رمز وحدت جنبش سبز.و.سفید است»



با احترام
ندا کاویانی




۱۳۸۸ مرداد ۲۹, پنجشنبه

ندا دیگر به خرخره‌اش رسیده بود



به قَلَت های املاعی توجه نکنید*

ندا از آن‌چه که از تحقیر (تهقیر) ، شایسته نبود، به‌اندازه‌ی کافی کشیده و چشیده بود. او دیگر هازر(حاظر) به تحمملِ حجاب(هجاب) اجباری و گشت‌های امر به فلان و بهمان نبوده و به
خرخره‌اش رسیده بود

/نماینده‌ی خدا بر روی زمین:لطفن دولا شوید تا منی که حقانیتم را از طریق خدای مسلمین ثابت نموده‌ام! دسته‌ی پرچم اسلام راستین! خود را در ماتحت‌تان فرو کرده و از اتش جهنم نجات دهم! /

خطر واقعی‌ و داعمی‌ی تجاوز و شکنجه‌ی روحی و جسمی و زندان، روح ندا را پریشان و بارها و بارها چشمش را گریان کرده بود. و هَدس‌م(حدسم) این است که این‌چنین کمر راست‌کرده و تصمیم(تَسمیم‌) گرفته بود: یا مرگِ پرافتخار و یا رسیدن به حداقلی از آزادی و جمهوریت(آزادی‌ی ابراز مخالفت و انتخاب آزادانه‌ی رعیس واقعی‌ی مملکت، یعنی ولی‌ی فقیه، از میانِ همه‌ی عمامه‌داران). حدس شما چیست؟

ندا آقاسلطان
Neda Agha-Soltan.jpg

تولد : 3 بهمن .۱۳۶۱
تهران

مرگ: 30 خرداد ۱۳۸۸
امیر آباد، تهران (خیابان کارگر شمالی)ا

مدفن: گورستان بهشت زهرا - قطعه ۲۵۷ ردیف ۴۱ شماره ۳۲

پدر: علی آقاسلطان
مادر: هاجر رستمی‌مطلق]


ندا آقاسلطان (۳ بهمن ۱۳۶۱ در تهران - ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ در تهران) یکی از ده‌ها تن از افرادی بود که در جریان اعتراضات مردمی به نتایج انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ در روز شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ (۲۰ ژوئن ۲۰۰۹) در محلهٔ امیر آباد تهران (خیابان کارگر شمالی، تقاطع خیابان شهید صالحی و کوچهٔ خسروی) به ضرب گلوله کشته شد. ا

در مورد قَلَت های املاعی



۱۳۸۸ مرداد ۱۳, سه‌شنبه

انقلاب، مسابقه‌ی دوُ اِ صد متر نیست

سومین اطلاعیه‌یه رسمی‌یه سخنگوی مجازی‌یه خالی‌ستادِرهبری‌یه انقلابِ‌تااون‌جاکه‌می‌شه مخملی‌


دونده‌‌ای که کنترل سرعت تنفس و تقدم‌ش را به‌دست هیجان دهد
فوقش، خیلی ناجور به مقصد می‌رسد


جنبش دمکراسی‌خاهی‌ی مردم ایران
مثل کوه آتش‌فشانی زیبا و سهمگین است
که عظمتش در فوران‌های بزرگ، تجلی می‌کند
و اگر به دلایلی گدازه‌های آن، از مجراهای جدا از مجرای اصلی هدر رود
از فوران‌های بزرگ عاجز شده
و دوباره سال‌ها
محکوم به سکون و سکوت
خاهد شد


قرار زیر
مربوط به قرارها و اتفاقات سیاسی روز نیست
اما فوران‌های بزرگ هم کار هر روز کوه اتش‌‌فشان نیست
برای رسیدن هرچه سریعتر به ایرانی دمکراتیک
قرار زیر را به قراری ثابت و تغییرناپزیر تبدیل کنیم
و بیشترین نیرو را برای پرعظمت‌شدنش بگزاریم


قرار ما، (پنج)شنبه‌یه اولِ هرماه
ازعصر تا غروب یا شبِ بعد از ظهر
تــــوی خیابان‌ها و میادیــــن
و فراموش نکن نازنین، حق گردش را
و در این روز غریبه‌ها و آشناها
اگر بدهند به هم سلام و دست
خیـــلی خـــــــــوب است
حتا اگر بکار بَرند دستکش را



جنبش اعتراضی.ی مردم در روز تنفیذ

.
.

اعتراضات مردم تهران به نقاط مختلف گسترش يافت، فعالين حقوق بشر و دمکراسی

در حال حاضر مردم تهران و جوانان دختر و پسر در نقاط مختلف تهران اعتراضات خود را ادامه ميدهند و دامنه اين اعتراضات به نقاط ديگر تهران کشيده شده است .اعتراضات در ميدان رضائيها(۷تير)،ميدان ولی عصر،ميدان ونک ،ميدان انقلاب و ميدان فاطمی ادامه دارد.

از لحظاتی پيش در ميدان رضائيها (۷ تير ) بسوی شريعتی گروههايی از مردم به هم پيوستند و اقدام به راه پيمائی کردند. آنها در حال دادن شعارهايی عليه خامنه ای و احمدی نژاد هستند .شعارهايی که داده می شود عبارتند از ؛خامنه ای قاتله،ولايتش باطله/مرگ بر خامنه ی/ مجتبی بميری رهبری را نبينی/ مرگ بر ديکتاتور/ دولت کودتا استعفا استعفا

همچنين در حوالی پارک ساعی تعدادی از مردم اقدام به تجمع و دادن شعار نمودند .آنها شعارهايی مانند مرگ بر ديکتاتور/ دولت کودتا استعفا استعفا می دادند... مردم در ميدان ولی عصر به سوی زرتشت تجمع کرده اند و يکدست صدای مرگ بر ديکتاتور می دهند عليرغم يورش وحشيانه گله های موتور سوار لباس شخصی انها همچنان به اعتراضات خود ادامه ميدهند ... نيروهای لباس شخصی بصورت ۲ نفره سوار بر موتور و بصورت گله های ۱۰ الی ۱۵ موتوره با در دست داشتن باتون به سوی جمعيت يورش می برند و انها را بشدت مورد ضرب و جرح قرار ميدهند .

.

«دولت کودتائی، استعفا، استعفا»، گزارش يک وبلاگ نويس از ميدان ولی عصر و ونک

... کروبی پائين عباس آباد بوده بر طبق خبرهای رسيده. دو تا گروه حدودن ۱۰۰ تائی موتور تريل نيروهای ضدشورش و يگان ويژه و به تعداد نامحدودی لباس شخصی و بسيجيای کثافت با موتور توی پياده روها با باتوم هر کی سر راه بود رو زدن و مردم رو معمولن هدايت ميکردن به سمت کوچه های بن بست وليعصر. خود من شاهد دستگيری يکی از بچه های جنبش سبز توی يکی از همين کوچه های بن بست بودم. شديدن ترافيک توی خيابون وليعصره و صدای بوق ماشين مردم قطع نميشه. بسيجيای بی ناموس با باتوم هر ماشينی بوق بزنه يا علامت پیروزی نشون بده رو با باتوم داغون ميکنن

.

كنترل شهر تهران توسط نيروهاي بسيج در روز تنفيذ،

درگيري‌هاي شديد در مركز و شمال تهران، گزارش ویژه فرهاد رجبعلي، خبرنامه گویا


«هزاران نفر از معترضان به نتيجه انتخابات و نتفيذ محمود احمدي‌نژاد در خيابان ولي‌عصر دست به راه‌پيمايي آرام زدند كه با دخالت نيروهاي بسيج و چماق‌دار به درگيري‌هاي شديد كشيده شد. // ميادين آزادي، ولي‌عصر، ونك و انقلاب تهران شاهد درگيري‌هاي پراكنده نيروهاي بسيج و چماق‌دار با مردم بود ... // نيروهاي يگان ويژه و پليس ضد شورش در ميدان ونك به حدي بود كه جمعيتي حدود 1000 نفر راس ساعت 18 به ناچار از ميدان ونك به سمت ميدان ولي‌عصر حركت كردند. ابتداي راه‌پيمايي همراه با سكوت بود اما با يورش نيروهاي بسيج با موتورسيكلت‌هاي‌شان ... // از جمله شعارها مي‌توان به "مرگ بر ديكتاتور" و "خامنه‌اي قاتله، ولايتش باطله" و همچنين سردادن الله اكبر اشاره كرد. حد فاصل ميدان ولي‌عصر تا ميدان ونك در خيابان ولي‌عصر تهران ترافيك سنگيني حاكم بود... ساكنين خيابان ولي‌عصر نيز از پشت بام ها با سر دادن شعار تظاهركنندگان در خيابان را همراهي مي‌كردند.
جمعيت در ابتداي خيابان توانير به حدود 3000 هزار نفر رسيد اما نرسيده به پارك ساعي نيروهاي بسيج از دو سمت شمال و جنوب خيابان ولي‌عصر و از كوچه‌هاي فرعي جمعيت را محاصره كرده و به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند
دختران و پسران جوان به ناچار گوشه‌اي از خيابان روي همديگر افتاده و كوپه‌اي از انسان را تشكيل داده بودند. نيروهاي بسيج به شدت هر كه را در دست بود ضرب وشتم مي‌كردند تنها كتك ارضا كننده نبود و در بين جوانان محاصره شده گاز اشك آور و فلفل نيز انداخته شد. بسياري زير دست و پا ماندند و مجروح شدند و تعداد زيادي نيز دستگير شدند اما ميزان زخمي‌ها و فشردگي جمعيت در محاصره به حدي بود كه نيروهاي بسيج از بيم تلفات جاني بيشتر مجبور شدند گريز راهي براي فرار جمعيت باز كنند... براي حدود نيم ساعت تقاطع توانير تا پارك ساعي حضور نيروهاي بسيج و چماق‌دار به اندازه‌اي زياد شد كه امكان ايستادن در پياده روها وجود نداشت و به حكومت نظامي افتاد. هر كس از پير و جوان حاضر در پياده رو به شدت كتك مي‌خورد؛ حتي رهگذران عادي.
.
.

۱۳۸۸ مرداد ۵, دوشنبه

مصاحبه‌ای با خدا و ترانه‌ای در دفاع از حق و حقوقش

Thursday, 3 April 2008

(همراه با موضعگیری‌های افراد زیادی در رابطه با فیلم فتنه، که میتواند مسقیم و غیر مستقیم به این مصاحبه ربطی داشته باشد)
(در رابطه با غلَت.های املاعی *)

/ شاهین: ای خدا! اگه وجود داری به من بده ندا!
/ ندا: پس من کی هستم؟ / شاهین: هر ندایی که ندا نیست.
/ گوگوش: هر صدایی که صدا نیست.
/ صمد: ساکت اخمخا! بذارید این آقاهه که از ده بالا فرار کرده، جُوابشو از آقای خدا بگیره نه! /

/ ‌خدا: من هم ندا را داده‌ام و هم صدا را. بخان به نام من ِ بخشنده‌ی مهربان که اصلن محتاج پرستش تو نیست! و اگر به نام من نخاندی، پس معلومه که تو را عقل خداشناسی نداده‌ام. پس بی‌خیال!

/ شاهین: درسته که شما در قرآن (سوره البقره) گفته‌اید:
كسانى كه كافر شدند، براى آنان تفاوت نمى‏كند كه آنان
را (از عذاب الهى) بترسانى يا نترسانى; ايمان نخواهند آورد. (6)


/ خدا: من در اینجا این حرفهای توی قرآن را هم تایید و هم برای کسانی که دیکته‌شون خرابه، تعیید میکنم. من که خودم انسان را آفریدم، بعضی‌هاشونو اینجوری آفریدم، و میدانستم و میدانم و همیشه خاهم دانست که چه او را بترسانم و چه او را نترسانم، کافر میماند و نه به من و نه به قرآن ایمان خاهد آورد، و نه حتا به تقدس املای فارسی، آخه تو چرا حتا "خواستن ِ" خدات‌و، تو این مصاحبه، "خاستن" می‌نویسی؟ که البته ما خداییم و میدانیم و فقط خاستیم سربه‌سرت گذاشته باشیم. خوب کجا بودیم؟ آره، این خودآفریده‌ی ما اگر به من، یعنی همون ما هم ایمان بیاورد به قرآن ایمان نمی‌آورد و ممکن است عاشق موسی و عیسی بشود، و یا حتا ممکن است بر علیه من تبلیغ کند و شاید هم بگوید که قرآن هم دستکاری شده است. انقد بگه تا جونش درآد، که به معنی اینست که خسته شود، که ما هم عقل میدهیم و هم جان، و هم آنرا میگیریم به تشخیص خودمان، که البته از قبل زمانش را مقرر کرده‌ایم که دادن و گرفتن هستی ربطی نداره به آفریدگانمان و نمی‌خاهیم کسی را کنیم ترسان. پس بی‌خیال!

/ شاهین: ای ‌خدا! اجازه دارم بهت بگم خداجون!

/ خدا: راحت باش، من تو را دست و پا و فکر و زبانی آزاد ارزانی نمودم، به شرط اینکه با اون زبونت نیش نزنی! ولی از آنجا که به هر کس احساس نیشی داده‌ام، چه بسا ماساژ زبانی هم برای کسی، احساس نیش فراهم ‌آورد. پس هر چه در دل داری بریز بیرون که ما به درون آفریدگانمان آگاهیم، ای سابقن "کمونیستِ‌‌دیکتاتورِپرولتاریای‌کارگرِحکومت‌شوراها" و الان "سوسیال‌دمکراتِ‌همه‌ی‌قدرت‌به‌دستِ‌مجلسِ‌آزادانتخابیِ‌بدون‌حذفِ‌کاندیداها"! من هم که خودت میدونی از هفت دولت آزادم، اگه بهت گفتم احمق‌جون، ناراحت نشو. البته خاستی هم بشی بشو که تو آزادی. حالا بگو جون ِ خداجون!

/ شاهین: یعنی شما قبول دارید که در قرآن گفته‌اید:

سوره البقره :
خداوند از اين كه (به موجودات ظاهرا كوچكى مانند) پشه، و حتى كمتر از آن، مثال بزند شرم نمى‏كند... خدا جمع زيادى را با آن گمراه، و گروه بسيارى را هدايت مى‏كند; ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مى‏سازد! (26) ... بگو: «مشرق و مغرب، از آن خداست; خدا هر كس را بخواهد، به راه راست هدايت مى‏كند.» (142)
و دوباره تکرار کرده‌اید:
... خدا، هر كس را بخواهد، به راه راست هدايت مى‏كند. (213)
سوره النساء :
... آيا شما مى‏خواهيد كسانى را كه خداوند گمراه كرده‏، هدايت كنيد؟! در حالى كه هر كس را خداوند گمراه كند، راهى براى او نخواهى يافت‏. (88) و آنها را گمراه مى‏كنم! و به آرزوها سرگرم مى‏سازم! ... (119) منافقان مى‏خواهند خدا را فريب دهند; در حالى كه او آنها را فريب مى‏دهد... (142) ... و هر كس را خداوند گمراه كند، راهى براى او نخواهى يافت‏. (143)
سوره الانعام :
آنها كه آيات ما را تكذيب كردند، كرها و لالهايى هستند كه در تاريكيها قرار دارند. هر كس را خدا بخواهد گمراه مى‏كند؛ و هر كس را بخواهد بر راه راست قرار خواهد داد. (39) آن كس را كه خدا بخواهد هدايت كند، سينه‏اش را براى [پذيرش‏] اسلام‏، گشاده مى سازد؛ و آن كس را كه بخاطر اعمال خلافش بخواهد گمراه سازد، ... (125)
سوره الاعراف :
آن كس را كه خدا هدايت كند، هدايت يافته [واقعى‏] اوست‏؛ و كسانى را كه گمراه سازد، زيانكاران [واقعى] آنها هستند! (178) هر كس را خداوند گمراه سازد، هدايت كننده‏اى ندارد؛ ... (186)
سوره هود :
هرگاه خدا بخواهد شما را گمراه سازد، و من بخواهم شما را اندرز دهم‏، اندرز من سودى به حالتان نخواهد داشت‏!... (34)
سوره الرعد :
... و هر كس را خدا گمراه كند، راهنمايى براى او وجود نخواهد داشت‏! (33)
سوره المدثر :
... خداوند هر كس را بخواهد گمراه مى‏سازد و هر كس را بخواهد هدايت مى‏كند! (31)
سوره الزمر :
... هر كس را خداوند گمراه كند، هيچ هدايت‏كننده‏اى ندارد! (36)

/ خدا: بسه بسه، خسته شدم! اگه جلوشو نگیرم، بازم میخاد ادامه بده. آخه چرا من تو رو انقدر گمراه کردم؟! البته من فریب‌کار نیستم ولی بقیه‌ی اینا حرفای منه، حالا فرقی نمیکنه که تو قرآن باشه یا نباشه و یا چند بار تکرار شده باشه. منظور از این حرفا هم این بوده که شما حق ندارید به راه مردم کار داشته باشید. تشخیص گمراه یا پیداراه، راه راست یا راه کج را هم بعهده‌ی خود من بگذارید، که شما از خیلی چیزها سردرنمی‌آورید. من تک تک آفرینندگانم را میشناسم و با آنها به اندازه‌ی عقلی که بهشون داده‌ام یا نداده‌ام، مراوده دارم، که عدم مراوده لزومن به معنی کم‌عقلی نیست. و همین توی احمق‌جون که فکر میکنی من خیالی‌ام و واقعیت ندارم، داری یه جورایی با من ارتباط برقرار میکنی که ما هر کس را به هر جایی خاستیم مرتبط میکنیم!

/ شاهین: خداجون! درسته که شما در قرآن گفته‌اید:

سوره البقره:
خدا بر دلها و گوشهاى آنان مهر نهاده; و بر چشمهايشان پرده‏اى افكنده شده; و عذاب بزرگى در انتظار آنهاست. (7) در دلهاى آنان يك نوع بيمارى است; خداوند بر بيمارى آنان افزوده; و به خاطر دروغهايى كه ميگفتند، عذاب دردناكى در انتظار آنهاست. (10) خداوند آنان را استهزا مى‏كند; و آنها را در طغيانشان نگه مى‏دارد، تا سرگردان شوند. (15) آنان ( منافقان) همانند كسى هستند كه آتشى افروخته (تا در بيابان تاريك، راه خود را پيدا كند)، ولى هنگامى كه آتش اطراف او را روشن ساخت، خداوند (طوفانى مى‏فرستد و) آن را خاموش مى‏كند; و در تاريكيهاى وحشتناكى كه چشم كار نمى‏كند، آنها را رها مى‏سازد. (17) ... و اگر خدا بخواهد، گوش و چشم آنها را از بين مى‏برد; چرا كه خداوند بر هر چيز تواناست. (20) ... از آتشى بترسيد كه هيزم آن، بدنهاى مردم (گنهكار) و سنگها ( بتها) است، و براى كافران، آماده شده است! (24) و كسانى كه كافر شدند، و آيات ما را دروغ پنداشتند اهل دوزخند; و هميشه در آن خواهند بود. (39) و از آن روز بترسيد كه كسى مجازات ديگرى را نمى‏پذيرد و نه از او شفاعت پذيرفته مى‏شود; و نه غرامت از او قبول خواهد شد; و نه يارى مى‏شوند. (48) ... لذا بر ستمگران، در برابر اين نافرمانى ، عذابى از آسمان فرستاديم. (59) ... (مُهر) ذلت و نياز، بر پيشانى آنها زده شد; و باز گرفتار خشم خدائى شدند ; چرا كه آنان نسبت به آيات الهى، كفر مى‏ورزيدند; و پيامبران را به ناحق مى‏كشتند. اينها به خاطر آن بود كه گناهكار و متجاوز بودند. (61) به طور قطع از حال كسانى از شما، كه در روز شنبه نافرمانى و گناه كردند، آگاه شده‏ايد! ما به آنها گفتيم: «به صورت بوزينه‏هايى طردشده درآييد!» (65) ما اين كيفر را درس عبرتى براى مردم آن زمان و نسلهاى بعد از آنان، و پند و اندرزى براى پرهيزكاران قرار داديم. (66) ... آيا به بعضى از دستورات كتاب آسمانى ايمان مى‏آوريد، و به بعضى كافر مى‏شويد؟! براى كسى از شما كه اين عمل (تبعيض در ميان احكام و قوانين الهى) را انجام دهد، جز رسوايى در اين جهان، چيزى نخواهد بود، و روز رستاخيز به شديدترين عذابها گرفتار مى‏شوند. و خداوند از آنچه انجام مى‏دهيد غافل نيست. (85) ... لعنت خدا بر كافران باد! (89) ... و معترض بودند، چرا خداوند به فضل خويش، بر هر كس از بندگانش بخواهد، آيات خود را نازل مى‏كند؟! از اين رو به خشمى بعد از خشمى (از سوى خدا) گرفتار شدند. و براى كافران مجازاتى خواركننده است. (90) ... خداوند دشمن كافران است. (98)

/ ‌خدا: تو این همه رو فقط از یک سوره جمع کردی؟! وای به حال تمام قرآن!! آقاجان! من مگه دوبار نگفتم بی‌خیال! مگه من روانی هستم که خودم بر دلها و گوشها و چشمهای کافران مهر و پرده بنهم و بی‌افکنم و بعد انتظار داشته باشم که کافر نشوند و اگر شدند، آنها را منتظر عذاب بزرگ بگذارم؟! مگه من دیوانه هستم که مهر ذلت بر پیشانی آنها بزنم، بیماری بدهم و بر آن بی‌افزایم، اما با این حال آنها را از آتش جهنم و بوزینه کردنشان بترسانم؟!! مگه من همون اول کار نگفتم که با ترسوندن کاری از پیش نمیره! کافر و غیر کافر را من آفریدم و من به آفریدگانم عشق میورزم. حتا به توی خر احمق‌جون! مردم‌آزاری نکن، مخلوقات مرا، و از جمله انسان را آزار و شکنجه‌ی جسمی و روحی نده، اونوقت عذاب بی عذاب.

/ ندا: خداجون! این شاهین زیاد خسته‌ات کرد. بجاش من یه ترانه میخونم که یه ذره سر حال بیای! اجازه هست؟!
/ خدا: ندا جان! مگر اینکه تو اسباب تفریح ما را فراهم کنی! بنال ببینیم!
/ صمد: آهای خدای جان! تو اهل تفلیح بودی و مُو نمیدونستُم؟ نکنه به قول اون فرهاد افتاده در چاه حیرانی در هنگام کوه‌کنانی! اهل عشق و آشقی هم هستی؟ حتمن زور و جذبه‌ش رو هم داری و مُهرتو تو دل هر کسی که بخای میزنی و مهرشو می‌دزدی. حالا خوبه تو زورشو داشته باشی که به عشق و حالت برسی و مُو به عشق و حال لیلا نرسُم. این عدالته یا مسافات‌‌ه؟ این شاهین اخمخ هم چقدر دلش خوشه‌ها!
/ خدا: ما به تو انگشتی دادیم که اگر به همین ترتیب و حتا عاقلانه‌تر از آن استفاده کنی، در کارت گشایشها که در گره‌هایش چه بسا! پس زیاد زر نزن تا ترانه‌مان را بشنویم که ما موجودات را فقط برای تفریح و آزمایش و بازی در فیلم بزرگ خودمان آفریدیم و تو این وسط، به اونها هم نسیبی میرسد، اگر اهل عشق و بازی باشند و نخاهند جلوی بازی‌بازی دیگران را بگیرند. پس ندا جان بخان!

خاست خدات بود یا نبود؟

خوشگل و خوب، عاشقتم،
تو بگو خدات خاسته یا که خدات نخاسته؟
حادثه‌ی تماس عشقی رو بگو آزادی‌شو
توی چه کشورا نخاسته یا که خاسته؟

تو بگو خدات خاسته یا که نخاسته بود
عدالت برقرار باشه
برتری‌ی جنسی نژادی نباشه
زرد و سیاه، سرخ و سفید
بچه، جوون یا زن و مرد
هم رو زمین، هم در مقابل خودش!
حقوق‌شون، ارزش‌شون یکی باشه ؟

فکر میکنم اینطور بگی که خاسته بود، این که سُعال نداره
هر جا خلاف اون دیدی، تحریف‌شده‌است،
خدای من تبعیض نمی‌گزاره

حتا خدات قبول داره، خوب و بدی، فهم و شعور
ربطی به دین نداره ؟
بازم میگی که آره، این که سُعال نداره ؟
خدای من تبعیض نمی‌گزاره ؟

خوشگل و خوب، عاشقتم،
تو بگو خدات خاسته یا که خدات نخاسته؟
حادثه‌ی تماس عشقی رو بگو آزادی‌شو
توی چه کشورا نخاسته یا که خاسته؟

تو بگو خدات خاسته یا که نخاسته بود
یه عده‌ای مسیحی‌ی چندجوره و
یه عده‌ای مسلمون چندجوره و
یه عده‌ای یهودی یا بودایی شن
یه عده‌ای منکر دین یا اینکه بی‌خدا بشن؟

خاسته یا که نخاسته بود؟ خاسته یا که نخاسته بود؟

چرا یه بار میگفت که بی‌حجاب باشید عیب نداره
شراب‌و نوش‌جان کنید عیب نداره
تابع دستور کشیشا بشوید، ره به سوی بهشت داره؟!
بار دیگه، این و بخوری گناه داره
اون‌و نپوشی گناه داره
تابع دستور یه ملا بشوید، رو به بهشت یه راه داره!
یک بوم و چند هوا نبود؟ پس چی‌چی بود ؟
ا124 هزارتا پیغمبر چی بود؟ جواب تو به من چی بود؟
شاید بگی بی‌چاره! این که سُعال نداره
از بازی ِ خدا کسی سر در نمی‌آآره
آآره! بیچاره! از بازی ِ خدا کسی سر در نمی‌آره

خوشگل و خوب، عاشقتم،
تو بگو خدات خاسته یا که خدات نخاسته؟
حادثه‌ی تماس عشقی رو بگو آزادی‌شو
توی چه کشورا نخاسته یا که خاسته؟

خدات مگه نمی‌دونست دین میاد و ارثی میشه ؟!
جواب بچه‌ها به دین مادرا یا پدرا،
چه الکی قبول میشه، مرسی میشه ؟!
خدات مگه این همه دین نیافرید؟
کار خدات سنجیده بود یا که نبود؟
یعنی میگی از کار خود رنجیده بود؟! همچی نبود؟
نکنه میگی بی قدرت و توی شناخت آدما، هیچ‌چی نبود؟!
تعصب دینی چی بود ؟ شمشیر دین بالا آوردن چی‌چی بود ؟
خدات اگه نخاسته بود
عقل خدات، زور خدات، قبول داری بایسته بود
نابود میکرد هر دینی که نخاسته بود
از آدم افراطی ِ یهودی یا مسیحی یا مسلمون،
از غیرت و ایمون اون، دین ِ با ریختن‌خونِ اون، دین ِ به‌زور چَپونِ اون،
اصلن کمک نخاسته بود!

خوشگل و خوب، عاشقتم،
تو بگو خدات خاسته یا که خدات نخاسته؟
حادثه‌ی تماس عشقی رو بگو آزادی‌شو
توی چه کشورا نخاسته یا که خاسته؟

تو بگو خدات خاسته یا که نخاسته بود
که من بیام فکر بکنم، که اصل خلقت و اگه قبول کنم
همونطوری که آدما باید یه خالقی،خدا داشته باشن
خدا باید یه خالقی داشته باشه
خالق ِ خالق ِ خدا هم واسه خود ؟! خدایی باز داشته باشه
خدای صدهزارمی ؟! باز خدایی داشته باشه
همینطوری بگیر برو
حد نداره، مرز نداره
فکرای من فکر میکنی مرض داره ؟ / رند: مرض داره
کله‌م یه پیچ هرز داره ؟ / رند: دو تا داره!
خاست خدات بود یا نبود؟ ساخت خدات بود یا نبود؟
خوب میدونست که من یه بی‌خدا میشم، اینطور نبود؟
کمر به قتل من چی‌یه؟ نفرین به من واسه‌ی چی‌یه؟
خودش که ما رو آفرید، یه قلب که داد، به قلب ما نور می‌تابید
توی توان او نبود؟ خاسته یا که نخاسته بود؟

از آدم افراطی ِ یهودی یا مسیحی یا مسلمون،
از غیرت و ایمون اون، دین ِ با ریختن‌خونِ اون، دین ِ به‌زور چَپونِ اون،
اصلن کمک نخاسته بود!

خوشگل و خوب، عاشقتم،
تو بگو خدات خاسته یا که خدات نخاسته؟
حادثه‌ی تماس عشقی رو بگو آزادی‌شو
توی چه کشورا نخاسته یا که خاسته؟

اگه نمی‌خاست وجود امثال من‌و، سنجیده کار ِ او نبود
عقل خدات، فهم خدات کافی نبود
پشیمونی سراغ‌شو گرفته بود
یه رعد و برق، میزد به فرق
یه حادثه، برام بسه
امثال‌َمو می‌کشتش‌و توی توان او که بود؟! میگی نبود؟!
عزراعیل‌و خبر می‌کرد، آدما رو دسته به خیر و شر می‌کرد
می‌گفت که جون هرکی ناسازو بگیر!
بگیر! بگیر! تو عزراعیل
می‌گفت که جون عاشق‌آی بی‌جوازو تو بگیر!
بگیر! بگیر! تو عزراعیل
می‌گفت که جون کافرای بی‌نمازو تو بگیر!
بگیر! بگیر! تو عزراعیل
توی توان او نبود؟!
بی‌کمک اون افراطی جون داده بود
اگه نمی‌خاست، به راحتی گرفته بود
محتاج اون اصلن نبود

"تو راه دین جهاد کنید!
چه بکُشید چه کشته‌شید!
حتمن می‌رید توی بهشت!"
این جملات، مال فقیهِ‌مطلقه‌ولی‌ی‌دین
دروغ‌نماینده‌‌خدا بر رو زمین
به نام دین، به نام دین
برای پادشاهی بود
برای پادشاهی بود

/ خدا: گل گفتی، یعنی خوندی! هرچند که فقط نوشتی یا سُروندی!، ولی ما با آهنگ و خاننده به خودمون تحویل دادیم که ما بر هر چیز تواناییم! البته با عقلی که من به تو دادم، انتظار نداشتم که بیای در اثبات وجودم حرف بزنی، اما من بخشنده‌ام و شاید روزی به راه راست هدایتت کردم که این کار تنها به خاست ماست. از این که بگذریم، الان تو هر کشوری، چند نفر شده‌اند نماینده‌ی من. اینا یا قدرت‌پرست‌ و دیکتاتورهایی هستند، که میخان وانمود کنند که من یا نقش عزراعیل‌ رو به اونا داده‌ام تا بازی کنن، یا نقش نکیر و منکر برای زندگان! یا نقش نماینده‌ی امام زمان و یا خدای‌ناکرده!! نماینده‌ی خودمان! و یا دربست! همه‌ی این نقشان! یعنی همون نقشها! و یا دمکراتهایی مثل تو احمق‌جون هستند که با اینکه به من اعتقادی ندارند، تو دهن من حرف میزارند!! /
/ شاهین: ای خدا! من در دهان شما حرفی نذاشتم که شما در صورت وجود، موجود بزرگی هستید و دست من به دهان شما نمیرسد. من فقط میخام بفهمم که اگه وجود داری، عاقلی یا کامل! مساوات‌خاهی یا عادل! باذوقی یا خوش‌ذوق! خوش‌قلبی یا اصلن قلب نداری؟ البته کسانی پیدا شده‌اند که میگوید خدا که آدم نیست که سر و مغز و دست و پا و قلب و دهن و از این حرفا داشته باشه، که جای بسی شک و تردید در این سخنان است، اما از موضوع خارج نشویم. خوب خدا جون، مثلن این حرفا چیه که تو قرآن نوشتی:
/ خدا: سُعال داری بپرس، به شرط اینکه مثل دفعه‌ی قبل خسته‌مان نکنی!
/ صمد: آقاهه خدای اخمخ! مگه مُو نمیدونُم که تو خیر سرت، صبر ایوب‌و نداری و اصلن کیه که صبرش به اندازه‌ی تو برسه. حالا مسلوم‌نُمایی میکنی؟ آقاهه شاهین، گول این خدا رو نخوری‌یا و اُسباب به قول خودش تفلیحش نشی‌یا. همچین این سوله‌ها رو بزن به چشش تا آخش درآد. تو بزن، مسعولیتش با من! تو بزن!

سوره البقره:
و زمانى را كه موسى به قوم خود گفت: «اى قوم من! شما با انتخاب گوساله (براى پرستش) به خود ستم كرديد! پس توبه كنيد; و به سوى خالق خود باز گرديد! و خود را (يكديگر را) به قتل برسانيد! اين كار، براى شما در پيشگاه پروردگارتان بهتر است.» سپس خداوند توبه شما را پذيرفت; زيرا كه او توبه‏پذير و رحيم است. (54)
و به آنها كه در راه خدا كشته مى‏شوند، مرده نگوييد! بلكه آنان زنده‏اند،ولى شما نمى‏فهميد! (154)
... و آنها كه ستم كردند، (و معبودى غير خدا برگزيدند،) هنگامى كه عذاب (الهى) را مشاهده كنند، خواهند دانست كه تمام قدرت ، از آن خداست; و خدا داراى مجازات شديد است. (165)
و در راه خدا، با كسانى كه با شما مى‏جنگند، نبرد كنيد! و از حد تجاوز نكنيد،
كه خدا تعدى‏كنندگان را دوست نمى‏دارد! (190)

و آنها را ( بت پرستان) هر كجا يافتيد، به قتل برسانيد! و از آن جا كه شما را بيرون ساختند ( مكه)، آنها را بيرون كنيد! و فتنه (و بت پرستى) از كشتار هم بدتر است! و با آنها، در نزد مسجد الحرام (در منطقه حرم)، جنگ نكنيد! مگر اينكه در آن جا با شما بجنگند. پس اگر (در آن جا) با شما پيكار كردند،
آنها را به قتل برسانيد! چنين است جزاى كافران! (191)


خداجون، برفرض اینکه پارازیت را خودت خلق کرده‌ای، یه پارازیت کوچک در اینجا می‌اندازم. این " در نزد مسجد الحرام (در منطقه حرم)، جنگ نكنيد! مگر اينكه در آن جا با شما بجنگند" به همین معنی نیست که اگر در جاهای دیگه با شما نجنگیدند، شما با اونا بجنگید؟
/ صمد: اخمخ پالاسیت انداز! این چه سُعال اخمخانه‌ای بود. همون بالاترش مگه نیومده که: " هر كجا يافتيد، به قتل برسانيد!". اینو ببخشیدش که مُو خودُم هم بخشیدُمش! اینطوری میخاستی این سوله ها رو بزنی به چش ِ خدا. حالا چرا خشکت زده حیف نون ِ پناهندگی. کاریت نباشه و بزن که مُو هُواتو دارُم!

... كسى كه نعمت خدا را، پس از آن كه به سراغش آمد، تبديل كند (و در مسير خلاف به كار گيرد،
گرفتار عذاب شديد الهى خواهد شد) كه خداوند شديد العقاب است. (211)

جهاد در راه خدا، بر شما مقرر شد; در حالى كه برايتان ناخوشايند است. چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آن كه خير شما در آن است. و يا چيزى را دوست داشته باشيد،
حال آنكه شر شما در آن است. و خدا مى‏داند، و شما نمى‏دانيد. (216)

از تو، در باره جنگ كردن در ماه حرام، سؤال مى‏كنند; بگو: «جنگ در آن، (گناهى) بزرگ است; ولى جلوگيرى از راه خدا و كفر ورزيدن نسبت به او و هتك احترام مسجد الحرام، و اخراج ساكنان آن، نزد خداوند مهمتر از آن است; و ايجاد فتنه، (و محيط نامساعد، كه مردم را به كفر، تشويق و از ايمان بازمى‏دارد) حتى
از قتل بالاتر است. ... و آنان اهل دوزخند; و هميشه در آن خواهند بود. (217)

و در راه خدا، پيكار كنيد! و بدانيد خداوند، شنوا و داناست. (244)
... و اگر خداوند، بعضى از مردم را به وسيله بعضى ديگر دفع نمى‏كرد، زمين را فساد فرامى‏گرفت،
ولى خداوند نسبت به جهانيان، لطف و احسان دارد. (251)


سوره آل عمران :
در دو گروهى كه (در ميدان جنگ بدر،) با هم رو به رو شدند، نشانه (و درس عبرتى) براى شما بود:
يك گروه، در راه خدا نبرد مى‏كرد; و جمع ديگرى كه كافر بود، (در راه شيطان و بت،) ... (13)

...خداوند شما را از (نافرمانى) خود، برحذر مى‏دارد; ... (28)
... خداوند شما را از (نافرمانى) خودش، برحذر مى‏دارد; ... (30)
بگو: «اگر خدا را دوست مى‏داريد، از من پيروى كنيد! ... (31)
بگو: «از خدا و فرستاده (او)، اطاعت كنيد! و اگر سرپيچى كنيد، ... (32)
بگو: «به خدا ايمان آورديم; و (همچنين) به آنچه بر ما و بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل گرديده; و آنچه به موسى و عيسى و (ديگر) پيامبران، از طرف پروردگارشان داده شده است;
ما در ميان هيچ يك از آنان فرقى نمى‏گذاريم; و در برابر (فرمان) او تسليم هستيم.» (84)

و هر كس جز اسلام آيينى براى خود انتخاب كند، از او پذيرفته نخواهد شد; ... (85)
... و به آنها مهلت داده نمى‏شود. (88)
مگر كسانى كه پس از آن، توبه كنند و اصلاح نمايند ... (89)
چه بسيار پيامبرانى كه مردان الهى فراوانى به همراه آنان جنگ كردند! ... (146)
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اگر از كسانى كه كافر شده‏اند اطاعت كنيد، ... (149)
بزودى در دلهاى كافران، بخاطر اينكه بدون دليل، چيزهايى را براى
خدا همتا قرار دادند، رعب و ترس مى‏افكنيم; ... (151)

خداوند، وعده خود را به شما، (در باره پيروزى بر دشمن در احد،) تحقق بخشيد; در آن هنگام (كه در آغاز جنگ،) دشمنان را به فرمان او، به قتل مى‏رسانديد; (و اين پيروزى ادامه داشت) تا اينكه سست شديد ... (152)
اگر هم در راه خدا كشته شويد يا بميريد، ... (157)
و اگر بميريد يا كشته شويد، به سوى خدا محشور مى‏شويد. (158)

سوره النساء :
كسانى كه به آيات ما كافر شدند، بزودى آنها را در آتشى وارد مى‏كنيم كه هرگاه پوستهاى تنشان
(در آن) بريان گردد (و بسوزد)، پوستهاى ديگرى به جاى آن قرار مى‏دهيم، تا كيفر (الهى) را بچشند. ... (56)

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد
پيامبر خدا و اولو الامر ( اوصياى پيامبر) را! ... (59)

ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر براى اين كه به فرمان خدا، از وى اطاعت شود. ...(64)
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! آمادگى خود را (در برابر دشمن) حفظ كنيد و
در دسته‏هاى متعدد، يا بصورت دسته واحد، به سوى دشمن حركت نماييد! (71)

كسانى كه زندگى دنيا را به آخرت فروخته‏اند، بايد در راه خدا پيكار كنند! ... (74)
كسى كه از پيامبر اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده; ... (80)
آنها در حضور تو مى‏گويند: «فرمانبرداريم‏»; اما هنگامى كه از نزد تو بيرون مى‏روند، جمعى
از آنان بر خلاف گفته‏هاى تو، جلسات سرى شبانه تشكيل مى‏دهند; ... (81)

در راه خدا پيكار كن! تنها مسؤول وظيفه خود هستى! و مؤمنان را (بر اين كار،) تشويق نما! ... (84)
آنان آرزو مى‏كنند كه شما هم مانند ايشان كافر شويد، و مساوى يكديگر باشيد. بنابر اين، از آنها دوستانى انتخاب نكنيد، مگر اينكه (توبه كنند، و) در راه خدا هجرت نمايند. هرگاه از اين كار سر باز زنند، هر جا آنها را يافتيد، اسير كنيد! و به قتل برسانيد! و از ميان آنها، دوست و يار و ياورى اختيار نكنيد!. (89)
بزودى جمعيت ديگرى را مى‏يابيد كه مى‏خواهند هم از ناحيه شما در امان باشند، و هم از ناحيه قوم خودشان (كه مشركند. لذا نزد شما ادعاى ايمان مى‏كنند; ولى) هر زمان آنان را به سوى فتنه (و بت پرستى) بازگردانند، با سر در آن فرو مى‏روند! اگر از درگيرى با شما كنار نرفتند و پيشنهاد صلح نكردند و
دست از شما نكشيدند، آنها را هر جا يافتيد اسير كنيد و (يا) به قتل برسانيد! ... (91)

هيچ فرد باايمانى مجاز نيست كه مؤمنى را به قتل برساند، .... (92)
و هر كس، فرد باايمانى را از روى عمد به قتل برساند، مجازات او دوزخ است; ... (93)
... خداوند، مجاهدانى را كه با مال و جان خود جهاد نمودند،
بر قاعدان ( ترك‏كنندگان جهاد) برترى مهمى بخشيده; ... (95)

و در راه تعقيب دشمن، (هرگز) سست نشويد! ...(104)
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! كاملا قيام به عدالت كنيد! براى خدا شهادت دهيد،
اگر چه (اين گواهى) به زيان خود شما، يا پدر و مادر و نزديكان شما بوده باشد! ... (135)


سورة التوبة :
(اما) وقتى ماه‏هاى حرام پايان گرفت، مشركان را هر جا يافتيد به قتل برسانيد; و آنها را اسير سازيد;
و محاصره كنيد; و در هر كمينگاه، بر سر راه آنها بنشينيد! هرگاه توبه كنند، و نماز را برپا دارند،
و زكات را بپردازند، آنها را رها سازيد; زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است! (5)

و اگر پيمانهاى خود را پس از عهد خويش بشكنند، و آيين شما را مورد طعن قرار دهند،
با پيشوايان كفر پيكار كنيد; چرا كه آنها پيمانى ندارند; شايد (با شدت عمل) دست بردارند! (12)

با آنها پيكار كنيد، كه خداوند آنان را به دست شما مجازات مى‏كند; و آنان را رسوا مى‏سازد;
و سينه گروهى از مؤمنان را شفا مى‏بخشد(; و بر قلب آنها مرهم مى‏نهد) (14)

با كسانى از اهل كتاب كه نه به خدا، و نه به روز جزا ايمان دارند، و نه آنچه را خدا و رسولش
تحريم كرده حرام مى‏شمرند، و نه آيين حق را مى‏پذيرند، پيكار كنيد تا زمانى كه
با خضوع و تسليم، جزيه را به دست خود بپردازند! (29)

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! چرا هنگامى كه به شما گفته مى‏شود:
«به سوى جهاد در راه خدا حركت كنيد!» بر زمين سنگينى مى‏كنيد ... (38)

اگر (به سوى ميدان جهاد) حركت نكنيد، شما را مجازات دردناكى مى‏كند، ... (39)
اى پيامبر! با كافران و منافقان جهاد كن، و بر آنها سخت بگير! ...(73)
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! با كافرانى كه به شما نزديكترند، پيكار كنيد! آنها بايد در شما
شدت و خشونت احساس كنند; و بدانيد خداوند با پرهيزگاران است! (123)


سورة الاحزاب :
هيچ مرد و زن با ايمانى حق ندارد هنگامى كه خدا و پيامبرش امرى را لازم بدانند،
اختيارى (در برابر فرمان خدا) داشته باشد; و هر كس نافرمانى خدا و رسولش را كند، ... (36)

اگر منافقان و بيماردلان و آنها كه اخبار دروغ و شايعات بى‏اساس در مدينه پخش مى كنند
دست از كار خود بر ندارند، تو را بر ضد آنان مى‏شورانيم، ... (60)

و از همه جا طرد مى‏شوند، و هر جا يافته شوند گرفته خواهند شد و به سختى به قتل خواهند رسيد! (61)
اين سنت خداوند در اقوام پيشين است، و براى سنت الهى هيچ گونه تغيير نخواهى يافت! (62)

سورة الاسراء :
هر كس هدايت شود، براى خود هدايت يافته; و آن كس كه گمراه گردد، به زيان خود گمراه شده است; و هيچ كس بار گناه ديگرى را به دوش نمى‏كشد; و ما هرگز (قومى را) مجازات نخواهيم كرد، مگر آنكه پيامبرى مبعوث كرده باشيم (تا وظايفشان را بيان كند.) (15)
و هنگامى كه بخواهيم شهر و ديارى را هلاك كنيم، نخست اوامر خود را براى «مترفين‏» (و ثروتمندان مست شهوت) آنجا، بيان مى‏داريم، سپس هنگامى كه به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات يافتند، آنها را به شدت درهم مى‏كوبيم. (16)

سورة الانفال:
و (به ياد آريد) هنگامى را كه خداوند به شما وعده داد كه يكى از دو گروه ( كاروان تجارى قريش،
يا لشكر مسلح آنها) نصيب شما خواهد بود; و شما دوست مى‏داشتيد كه كاروان (غير مسلح) براى شما باشد (و بر آن پيروز شويد); ولى خداوند مى‏خواهد حق را با كلمات خود تقويت، و ريشه كافران را قطع كند; (از اين رو شما را بر خلاف ميلتان با لشكر قريش درگير ساخت، و آن پيروزى بزرگ نصيبتان شد.) (7)

و (به ياد آر) موقعى را كه پروردگارت به فرشتگان وحى كرد: «من با شما هستم; كسانى را كه
ايمان آورده‏اند، ثابت قدم داريد! بزودى در دلهاى كافران ترس و وحشت مى‏افكنم; ضربه‏ها را بر بالاتر از گردن (بر سرهاى دشمنان) فرود آريد! و همه انگشتانشان را قطع كنيد! (12)

اين بخاطر آن است كه آنها با خدا و پيامبرش (ص) دشمنى ورزيدند; و هر كس با خدا و پيامبرش
دشمنى كند، (كيفر شديدى مى‏بيند;) و خداوند شديد العقاب است! (13)

و با آنها پيكار كنيد، تا فتنه برچيده شود، و دين همه مخصوص خدا باشد! و اگر آنها (از راه شرك وفساد بازگردند، و از اعمال نادرست) خوددارى كنند، (خداوند آنها را مى‏پذيرد;) خدا به آنچه انجام مى‏دهند بيناست. (39)
بدانيد هرگونه غنيمتى به دست آوريد، خمس آن براى خدا، و براى پيامبر، و براى ذى‏القربى
و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه (از آنها) است، ... (41)

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! هنگامى كه (در ميدان نبرد) با گروهى رو به رو مى‏شويد،
ثابت قدم باشيد! و خدا را فراوان ياد كنيد، تا رستگار شويد! (45)

اگر آنها را در (ميدان) جنگ بيابى، آنچنان به آنها حمله كن كه جمعيتهايى كه پشت سر
آنها هستند، پراكنده شوند; شايد متذكر گردند (و عبرت گيرند)! (57)

هر نيرويى در قدرت داريد، براى مقابله با آنها ( دشمنان)، آماده سازيد! و (همچنين) اسبهاى ورزيده
(براى ميدان نبرد)، تا به وسيله آن، دشمن خدا و دشمن خويش را بترسانيد! ... (60)


سوره محمد:
و هنگامى كه با كافران در ميدان جنگ روبه‏رو شديد گردنهايشان را بزنيد، تا به اندازه كافى دشمن را در هم بكوبيد; در اين هنگام اسيران را محكم ببنديد; سپس يا بر آنان منت گذاريد (و آزادشان كنيد) يا در برابر آزادى از آنان فديه ( غرامت) بگيريد; (و اين وضع بايد همچنان ادامه يابد) تا جنگ بار سنگين خود را بر زمين نهد، (آرى) برنامه اين است! و اگر خدا مى‏خواست خودش آنها را مجازات مى‏كرد، اما مى‏خواهد بعضى از شما را با بعضى ديگر بيازمايد; و كسانى كه در راه خدا كشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را از بين نمى‏برد! (4)
سوره المومنون:
سپس رسولان خود را يكى پس از ديگرى فرستاديم; هر زمان رسولى براى (هدايت) قومى مى‏آمد، او را تكذيب مى‏كردند; ولى ما اين امتهاى سركش را يكى پس از ديگرى هلاك نموديم، و آنها را احاديثى قرار داديم (چنان محو شدند كه تنها نام و گفتگويى از آنان باقى ماند.) دور باد (از رحمت خدا) قومى كه ايمان نمى‏آورند! (44)
سوره المسد:
بريده باد هر دو دست ابولهب (و مرگ بر او باد)! (1)

/ خدا: جدا" که حوصله‌ی منو سربردی و صمد به تو هم گفتم زر نزن! آقاجان! اصلن خر ما از کره‌گی دم نداشت. من و خودم، که ما باشیم، دیدیم قدرت که داریم، افسردگی هم که نمی‌خایم بگیریم، پس به خودمون گفتیم که دست به آفرینش بزنیم تا با آزمایش و اکسپریمنت سرمون گرم باشه، و این کار نمی‌شه مگر با دادن قسمتی از وجود خدائی‌مان به آفریدگانمان و مخصوسن انسان. بنابراین ما بازی رو اینطوری کردیم پرهیجان. یعنی چون من نباید بتونم همه‌چیز رو از قبل پیش‌بینی کنم و حتمی بدونم، که اونموقع زندگی خیلی بی‌مزه میشه، بخشی از اختیارات و قدرت درک خدائیمان را از خودمان گرفتیم و به آنها واگذار کردیم تا بازیگر خوبی باشند و در بازی با ما، زود وا ندهند که اسباب سرگرمی ما، گران‌قیمت است! از جمله، انگشت صمد!
خوب برای اینکه خود و آفریدگانمان را به تفریح و شناخت و درک بیشتری از همدیگر برسونیم، گاه و گداری با آنها تماسی میگرفتیم و هنوز هم بطور غیر محسوسی میگیریم، و کیه که اینو بفهمه؟! و این 124 هزار پیغمبری که میگن که اگه روندش کنیم میشه 100 هزار و اگه مثلن در 100 میلیون سال حساب کنیم، میشه هر هزار سال یه پیغمبر، که طبیعی‌یه که اگه انسان یه میلیون عمر داشته باشه و از اول عمرش دیگه ما پیغمبرا رو برای اونا فرستاده باشیم، یعنی با یکی از اونا ور رفته باشیم و دالی‌ای به او کرده باشیم و بخان بخانی بهش گفته باشیم و او هم زیادی توهم برش داشته باشه، میشه هر هزار سال یک نفر بطور متوسط. و خدمتون بگم که ما فقط تو یکی دو تا جلسه، یکی دو چشمه از وجودمان را به اینا که اسمشونو پیغامبر گزاشتن نشون دادیم تا ببینیم چی پیش میاد. بشر هم که میشناسید! خیلی بی‌ظرفیت‌ه در مقابل وجود ما. کافی آدم یه انگشت بهشون بده تا بخان همه‌ی دستو مال خودش کنند، حالا چه برسه به خدایی که ما باشیم که میخان خودشونو تو وجود ما ذوب بکنن و اصلن با ما یکی بشن. خلاصه آنچنان ابهت ما اونا رو میگرفت که اینا مادام‌العمر دچار وهم و تصورات من‌درآوردی! میشدند و دیگه هر کاری میخاستند بکنند، همچین تو خلسه میرفتند و واسه‌ی خودشون داستان میبافتند که هر چی تو کله‌شون میومد، فکر میکردند پیام و وحی ماست به اونا. و همینطوری شد که دیگه خاستن همه رو به زور یهودی و مسیحی و مسلمون و غیره کنند و حکومت دنیا را به نام ما بدست بیارند، در صورتی که فهم و شعورشان مطابق زمانشان بود و اگر ده‌تا همسر میخاستند یا ملک و مملکت بزرگی، در خلسه و دنیای حالی‌به‌حالی‌شده‌ی شوک‌زده‌ی درنتیجه‌ی همون یکی دوبار ملاقات ما فرو میرفتند و وحی بر آنها نازل میشد! اگه قبول ندارید، برید از سروش بپرسید!
بیچاره‌ها شاید گناهی هم نداشتند که عظمت ما همه را میگیرد! اما از این که بگذریم، من که تقریبن! هیچ کدوم از این سوره‌ها رو قبول ندارم و هیچوقت نگفته‌ام در راه من بکشید و دین رو زوری کنید و به نام من حکومت کنید و سرنوشت و هستی انسانها را در دست خود بگیرید و از این صوبتا. راستی این کدیور هم خوب فهمید که این قرآن با حقوق بشر جور درنمیاد و طرف حقوق بشر را که ما داده‌ایم گرفت که ما خدای مساوات و عدالت و بخشش و عشق به آفرینش و مهربانی و از این صوبتا هستیم. ما فکر را دادیم تا صاحبانش خود فکر کنند و راه انتخاب کنند تا به آن مقام برسند که جلوی تفکر و راه دیگران را نگیرند. اینم آخرین بارت باشه که با من مصاحبه میکنی، چون الان یه هزار و خورده‌ای ساله که با آدمی بطور محسوسی دالی نکرده‌ایم و نگفته‌ایم بخان به نام مای بخشنده‌ی مهربان و غیرو و راستش می‌ترسیم طرف خیلی عظمت و ابهتِ‌مازده بشه با جوانب جانبی! هرچند شایدم ...

/ گزارشگر: در اینجا به سروناز یه بیانیه‌ای میدند که بخونه /
/ سروناز:

یک قرآن و دو اردوگاه در جهان اسلام
اردوگاه افراطیون و قاتلان و اردوگاه اعتدالیون و نسبتن عاقلان!
اردوگاه خنجربه‌دستانی که بجای استدلال و بحث
و قبولِ حق انتخاب برای هر کس، میخاهند ببّرند زبان و پا و دست
و حتا اگر مسلمونی بخاد دیگه مسلمون نباشه، جانش را میگیرند!!
حالا چه برسه که طرف رو موقع تبلیغ غیرمسلمونی بگیرند!
کسانی که خود را جانشین خدا میدانند، طرفدار این احکامند!
ببین کارمون به کجا رسیده که بعضی‌ها،
امثال آیت‌الله‌العظمی‌ها را شایسته‌ی احترام میدانند!
که دینشان به آنها حکم میکند که با یک حکم!
جان کافرشده‌گان را بستانند.

/ رند: خلاص! ای که احترام نگذاشتی به حضرت عباس!
خلاص! ای که بدون مُهر نماینده‌ی رسمی خدا
به همآغوشی‌ی عشقت شدی مبتلا /
/ صمد: عاشُق شدی و به دُلبرت دادی ناز و ادا! ای بلا! آهای کجاعی لیلا ؟! /

و اردوگاه کسانی که هست خدایشان
مظهر عدل و بخشش و نیکی و احسان
و قبول دارند که خدایشان نمی‌برد خودآفریده را زبان
کسانی که از هرچه که کشتار هست
بیزارند و میگویند کشتار به نام اسلام بس است

اما تو این وسط حق با که هست؟
و کدام از این دو دسته قدرت دارند به‌دست؟
و چطور میشه که فیلم فتنه، ساخته‌ی "گیرت ویلدرس"
از صحنه‌ی اینترنت گم و گور بشه تا دیگران آنرا بگذارند در دسترس
مسلمانان افراطی، چماق‌به‌دستان، خنجریه‌دستان تهدیدگر
نه تنها مسلمانان میانه‌رو را زیر سلطه‌ی خود گرفته‌اند
بلکه تمدن و دمکراسی و آزادی بیان را در جهان مورد حمله قرار داده‌اند

اما آنها که خود را در راه اسلام به کشتن میدهند
خود را و دیگران را در راه اسلام منفجر میکنند
آیا مطابق آیه‌های قرآن عمل نمی‌کنند؟

با تو هستم ای مسلمان نسبتن عاقل
که شاید از تناقضهای قرآن هستی غافل
اما حقیقت این‌چنین است! قرآن پر از تهدید است!
و مجازات پشت کردن به آن، بسیار شدید است؟
چقدر، چقدر توش تهدید به آتش جهنم؟!
و مسلمون میتونه بر طبق اون، به قوم کافرون! بگه که
یا اسلام بیاورید و یا اینکه قاتلتان منم!

ای مسلمانان! که در اینجا هستین مخاطبمان! اگر خدا و پیغمبری هست!
کلیه‌ی کتابهاشون خیلی جاها دستکاری‌شده و جعلی و یه مقدار وهمی است!
ای مسلمانانی که خدایتان خدای زور و اجبار و قتل و غارت و انتقام و سادیسم نیست
پس قرآنتان جعلیست، و اگر فکر میکنید حرف خدا یکیست،
باز هم قرآنتان دستکاری شده و جعلیست
پس قرآن خود را ارائه بدهید!
که با همین قرآن، بر بلایی که بر سرتان میاورند
انتهایی نیست!


/ شاهین: خداجون! میتونستم از تبعیض‌گذاری و عدم رعایت عدالت در قرآن یه مقدار زیادی نقل کنم و البته خودت میدونی که تو قرآن میشه حرفای خوب یا معمولی و یا غیر وحشیانه زیاد پیدا کرد، ولی این شاید تکلیف مسلموناست که از این آیات انحرافی یا تحریفی فاصله بگیرند، که به هیچ‌وجه نمی‌توان این آیات را توجیه کرد مگر با رد حقوق بشری و قبول روانی و سادیستی بودن شما. به هر حال ممنون که وقتتو یه مقدار به ما دادی. مواظب خودت باش! بای بای و خدانگهدار!


/ گزارشگر: در اینجا شاهین به سراغ بحثهایی که بر سر فیلم "گیرت ویلدرس"، که در آن فقط به دو سه تا نمونه از آیه‌های وحشیانه ی بالا اشاره شده، میرود تا مطالبی که میتواند با این مصاحبه با خدا ربطی داشته باشد، جمعآوری کند:


گفتگو با دکتر عطاءالله مهاجرانی پیرامون فیلم «فتنه»
«این دیگر اسمش آزادی بیان نیست» (1)
...
آقای مهاجرانی وقتی آیه‌ای از قرآن آن‌جا نقل می‌شود، این استنباط را آیا پیش نمی‌آورد
که خب این مستند است و یک درک واقعی از قرآن؟
آیات را ایشان، مثل آیات هر کتاب مقدس دیگری، از ظرف زمانی و تفسیری و تعبیری آیه خارج کرده است. یعنی در واقع فرض بکنیم آیه‌ای که در یک مقطع خاصی در صدر اسلام در دوره‌ی مبارزه و جهاد مسلمان‌ها با دیگران، در مدینه مطرح بوده یا با مشرکین، آن‌ها را در ظرف زمانی امروز قرار داده و وقایعی را که پیش آمده، با همان‌ها تنظیم کرده است؛ درست مثل کاری که بن لادن و طالبان و دیگران می‌کنند.
اگر ما از این زاویه نگاه بکنیم، فرض بکنیم که اگر صحیفه یوشع را ما در کتاب مقدس بخوانیم، صحیفه یوشع خشن‌ترین متنی‌ است که در یک کتاب مقدس می‌شود پیدا کرد. در فصل‌های ششم و یازدهم صحیفه یوشع توضیح می‌دهد که چگونه یوشع شهرها را آتش می‌زد و یهوه خدای بزرگ به او می‌گفت که به هیچ جنبده‌ای رحم نکن. او حتی گاو، گوسفند، سگ و گربه و الاغ را هم می‌کشت، به خاطر این‌که دستور یهوه این بود که هیچ ذی‌حیاتی نباید زنده بماند. آیا اگر ما این را نقد بکنیم، معنایش این است که یهودیت و مسیحیت همین هستند؟ در واقع یک متنی را از کتاب مقدس ما برداریم و بدون توجه به مجموعه شرایط.... یک وقتی هست که فردی پیامبر یا دین ما را نقد می‌کند؛ حتی ممکن است بگوید که می‌توان از بعضی آیات قرآن هم برداشت‌هایی کرد که مثلاً بن‌لادن و تروریست‌ها استفاده می‌کنند....

پروانه از تهران : آقای مهاجرانی شما حتا يک کلمه هم در مورد خشونت ذاتی سلام که حتا خود شما هم قربانی آن بوه و هستید سخن نمی گوييد. شما در مورد صحیفه یوشع که همان کتاب بن نون است سخن می گویید و آنرا با خشونت ماهوی قرآن و اسلام مقایسه می کنيد. و بعد می گویید که اين روديداد ها برای عصر و مکانی ديگر بوده، ولی واقعيت اين است که شما و همفکرانتان در پی برپایی جمهوری اسلامی و در نوع جهانی آن و با استناد به همين کتاب یوشع بن نون که نوع اسلامی قرآن است و سراسر آن خون و خونريزی موج میزند هستيد. آخر برادر گيرم که عده ای با اين حرف فريفته شوند، ولی آخر شما در خلوت ودر جلو آينه با اينهمه خشونت ، با اين همه قتل و با اينهمه خونريزی ائمه، با سربريده ی حسین با حلقوم شکافته علی اصغر با سربريده ی علی اکبر با دست بريده ی حضرت عباس ، جگر تکه تکه ی امام حسن در آن لگن وبا ريخته شدن خون تمامی امامان و حتا امام آينده با امواج خونی که ولايت امر مسلمين در ايران بر پا کرده و می کند و با امواج خون امام زمان آينده و تا رکاب اسبش و اين همه منبر که صبح و شام اين موعظات لطيف و مهرورزانه را تکرار و تکرار و تکرار می کنند چه خواهيد کرد. به نظر بنده مشکل اساسی شما (بقول خودتان اصلاحطلبان) مشکل اعتقادی ست، شما بجای اينکه بگوييد اسلام هم مثل هر دين ديگری بايد رفورم شود و بايد خشونت ذدایی شود و بايد برسمیت شناخت که ائمه و پيامبر در عصر و زمان خود از خشن ترين و بیرحمترينها بوده اند و حتا بیرحمترين، و بايد از اين دين خشونت ذدایی کرد، مطرح می کنيد که اين کتاب با همه ی خشونتش باز هم مقدس است و کريم است و مجيد است و مبارک است. شما اگر خواهان اسلام هم هستيد بايد برسمیت بشناسيد که اين دين دين خشونت و قتل و سربريدن و دست و پا بريدن و چشم درآوردن است. وقتی شما اين را برسمیت شناختيد تازه شروع کار است برای رفورم. و من به شما پيشنهاد می کنم که بخاطر جايگاهتان می توانيد دست به يک رفورم واقعی بزنيد. برای اينکار احتياج به صداقت و شجاعت است. شما هچنانکه در مصاحبه می گوييد اين قرآن و اين احاديث برای آن عهد است و نه اين عهد. بياييد يکبار برای هميشه اين غده ی چرکين و اين مشک بويناک خون را پاره کنيد بگذاريد آيندگان قضاوتی درخور برايتان داشته باشند. من با حضرت عالی موافقم که اين فيلم يک اثر هنری نيست، و حتا يک فيلم مستند هم نيست، ولی اين فيلم مستوره ی و نمونه ای الکن و جزءی از کل و مثقالی از بینهايت خشونت اسلام و مسلمانان است. امروز در ايران چند مذهبی تنها يک مذهب غالب داريم و آن اسلام است، و تنها يک فرقه غالبتر داريم و آن شيعه است. بياييد و راستش را بگوييد که در پشت ديوارهای اين حکومت اسلام ناب چه گذشته و چه می گذرد، بياييد راستش را بگوييد که حکومت بر پايه ی دين غير از فساد و تباهی حتا برای خود دين ثمری ببار نمی آورد، بياييد و راستش را بگوييد که ارتش اسلام به سرکردگی اميران مومنين و اميران غضب با مردم ايران زمين که صد در صد غير مسلمان بودند و صاحب بزرگترين کتابخانه ها و ساختمانها و گل سرسبد تمدن روزگار خود بودند چه کردند که اينان 99مميز 99 درصد مسلمان شدند. و اگر می گوييد آنها خودشان مسلمان شدند چرا حتا امروز هم کسی اجازه ی نامسلمانی ندارد و سرش را خواهند بريد. تاريخ اسلام و ايران بزور شمشير اسلاميز شده پر است از خفه شدنهای در زندان، پر است از سرهای بريده شده، پر است از تنابهای دار، پر است از ازله بکارت دخترکان خرد سال پيش از اعدام و خدای شکر که اين غربی برای شما مسلمانان و مصلحان وسايل جديد ساختند تا شما بتوانيد خصوصا در اين بيست و نه سال و به ويژه در سال 67-6 و 67 دهها هزار نفر را از دم رگبار مسلسل بگذرانيد و خم به ابرو نياوريد. آقای مهاجرانی خوب است اگر کسی اصلاحطلب شد از خود شروع کند، بفرماييد در پس پشت اين رژيم پاک و مقدس چه پنهان است که اين همها ش آشکار است. سال نوتان پر از اصلاحات باد. /
شهین رضائی: آقای مهاجرانی، این که نمی‌شود هرجا از محمد دفاع شد همانطور که هانس کونک کرده بگوییم به به و چه چه و هر جا انتقاد شد بگوییم ارزشی ندارد. سازنده فیلم ادعای نقد یک جریان 1500 ساله را در 15 دقیقه ندارد. فقط می‌گوید ببیند آیات قران توجیه‌کننده یازده سپتامبر و سر بریدن و سنگسار کردن و خواست جهانگیر شدن ومانند آن و ازاین رو فاشیستی است. شما می‌گویید این آیات از متن خود جدا شده‌اند و در شرایط خاصی که پیامبر در آن قرار داشته معنی دارند. ولی این فقط برداشت شماست و شما و امثال شما هنوز نتوانسته و جرات نکرده‌اند یک گزارش جامع بدهند که کدام آیات برای همیشه و فارغ از زمینه تاریخی معتبرند و کدام تاریخ مصرفشان سررسیده. فقط وقتی کسی خشونت و خرافات درون قران را نشان می‌دهد از شما صدایی در ‌می‌آید. تازه آن وقت هم میگوید تورات هم خشن است. خوب این هم شد استدلال؟ قطع نظر از این شما چگونه می‌توانید ادعا کنید که فهم شما از قران دقیقتر و درستتر از فهم بن لادن و ملا عمر و مصباح یزدی و ... است؟ آیت‌الله نوری همدانی اخیرا بطور نه خیلی سربسته حکم قتل عبدالکریم سروش را داده است. آن آزادی را که شما برای نیچه می‌پسندید برازنده سروش نیست یا آیت الله نوری همدانی اسلام را نمی‌فهمد؟ آنجا که امت اسلام با خشونت و خونریزی و چپاول به مال و مکنت و قدرت می‌رسد شما بدون نقد آن سر سفره می‌نشیند و وزیر و کیل میشوید و آنجا که از قران انتقاد می‌کنند شما می‌خواهید حساب خود را جدا کنید. برادر اینجوری نمی‌شود. دوران شترسورای دولا دولا سر رسیده. وجدانتان کجاست؟ /
احسان: نقل از متن: "آیات را ایشان، مثل آیات هر کتاب مقدس دیگری، از ظرف زمانی و تفسیری و تعبیری آیه خارج کرده است. یعنی در واقع فرض بکنیم آیه‌ای که در یک مقطع خاصی در صدر اسلام در دوره‌ی مبارزه و جهاد مسلمان‌ها با دیگران، در مدینه مطرح بوده یا با مشرکین، آن‌ها را در ظرف زمانی امروز قرار داده و وقایعی را که پیش آمده، با همان‌ها تنظیم کرده است؛ درست مثل کاری که بن لادن و طالبان و دیگران می‌کنند"
این همان کاری نیست که همه حاکمان مسلمان کرده و میکنند؟ بنظر میاد هنوز این به اصطلاح روشنفکران مرز بین خیال و واقعیت را درنیافته اند. تا کی باید در عالم خیال و روی کاغذ از خوبیهای اسلام و ... حرف بزنیم ولی در عمل کارهای دیگری بکنیم و باز مردم را بفریبیم که نه! اسلام واقعی چیز دیگریست و یه جایی توی کتابهاست! واقعیت عریان اسلام در ایران در سی سال گذشته - طی عمر من - همین بوده! چرا اینها نمیخوان بپذیرن واقعیت رو؟ /
بیتا: دوستان فکر می کنم خلط مبحث صورت گرفته است مخالفت با جمهوری اسلامی نباید به اهانت منجر شود بحث سر این است که می شود از یک متن استنباطات مختلفی کرد در حدی که آن متن اجازه می دهد و این یک بحث علمی روشمند را می طلبد نه بحث سیاسی ... /
بهروز: پس از جریان کاریکاتورهای دانمارک یک جوان یهودی نمایشگاهی از صدها کاریکاتور از حضرت عیسی وموسی تشکیل داد . چند روز پیش یک نویسنده اسراییلی ادعا کرد موسی تحت تاثیر مواد مخدر ادعای صحبت با خدا در کوه تور را داشته .اقای مهاجرانی لطفا فقط مقایسه کنید. /
ناهید توسلی (فعال جنبش زنان و مدیر مسئول نشریه ادبی فرهنگی هنری نافه): ... اگر می خواهند اندیشه ای یا دینی یا حرکتی یا انقلابی و یا هر پدیده دیگری را ارزیابی کنند از مولفه های پژوهشی و روشنفکری بی طرفانه (بی غرض و بی مرض) بهره گیرند. برای این امر لازم است نخست مفهوم دین بررسی شود و سپس ادیان موجود در جهان، که هریک میلیون ها میلیون پیرو و خواهنده و باورمند دارند، با توجه به شرایط زمانی/مکانیٍ آن مورد بررسی و پژوهش قرار گیرند. ... جای بسی تاسف است که مردم بی گناه در کشورهای مسلمان بایدخون شان ریخته شود تا در سوی دیگر جهان مردمانی دیگر (که حکومت های شان دموکراسی دروغین و غیر اخلاقی/انسانی را به آنان تحمیق و تحمیل کرده و به جای آزادی، لاابالی گری را به آنان ارمغان داده است) صدای شان در نیاید.... آیا اگر کسی با مسلمان نمایی و در قالب شکلی و محتوایی طالبان رفتن و در دست امپریالیسم گذاشتن، خود را نماینده اسلام و قرآن معرفی کرد، اسلام و مسلمین راستین باید چوب آن را بخورند و قربانی آن شوند؟... چرا مردم مسلمان ایران و جهان به جای اعتراض به اهانت هایی که به باورهای دینی/سنتی/بومی/ملی/و.... خود می شود هیچ گونه عکس العملی نشانی نمی دهند و دفاع نمی کنند؟ شهروندی که اجازه می دهد به مقدسات ملی و فرهنگ اش (فعلا بدون هیچ ارزش گذاری) توهین شود آیا خود فکر نمی کند چگونه در مقام اهانت و توهین قرارگرفته است؟ /
آرش، اوتاوا : می خواهم این پرسش را مطرح کنم در کشوری که زنان و مردان را به جرم حقوق زن و حقوق بشر و آزادی بیشتر سیاسی به زندان می اندازند و می کشند می شود با حماقت تمام گفت که بعضی از آیه ها منسوخ هستند؟ براستی می شود در جامعه مانند ایران با این حرفا شوخی کرد؟ اگر همین آقای سروش با آن نظرش در باره ی قران در تهران می بود پوست سرش را نمی کندند؟ ... /
احمد: ... معلوم است که چه کسی بودجه و پشتیبانی خود را برای انجام این کار برای خیرت ویلدرس میکند . اسرائیل برای تسلظ بر جهان اسلام و بد نام کردن این دین رحمت و مدارا نزد ملل غربی. ولی رژیم صهیونیستی و حامیان او بدانند که کور خوانده اند ... /
آذر : همه دینها به موقع خود دست به اعمال خلاف قانون و انسانیت زده اند. نگاه کنید ببینید مسیحیت چگونه برده داری را در مستعمرات انگلیس یا بعدا امریکا توچیه کرده و چگونه ربودن آدمها از آفریقا و بردنشان را به قاره جدید توجیه کرده. یا چگونه مسیحیت برای قرنها یهودیان را در اروپای قرون وسطی و مدرن کشت و کشتار کرده و ... بالاخره این سه دین نقاط مشترک و پیوندهای فراوانی دارند. /
آسیا : آقای مهاجرانی، مگر با همین آیه ها زنان و دختران را در ایران سنگسار و اعدام نمی کنند؟ مگر شلاق ها و اعدام های و حشیانه و عصر هجری و قرون وسطایی در ایران با همین آیه ها نیست؟ مگر با استناد به همین آیه ها نبود که صدها هزار جوان ایرانی را به نام منافق و مفسد و مرتد اعدام کردند؟ همین الان در ایران با دختران و زنان به خاطر حجاب چه ها که نمی کنند؟ این ها از کجا الهام گرفتند و قانون گذاشتند؟ به جز از قرانی که شما الان می گید این مربوط به آن زمان بوده و شرایط قبل و بعد را سازنده فیلم ندیده! این ها که همین الان در ایران اجرا می شود! واقعا چه رویی دارید شماها؟ به قول خودتون این کف ها می نشینه و روی سیاهی برای شما و امثال شما می مونه که باید در مقابل مردم پاسخگو باشید. /
محمد : با توجه به گفته ی آقای مهاجرانی که این نوع فیلمها در مورد مسیحیت و یهودیت نیست از ایشان خواهشمندم فیلمهای بیشتری را ببینند /
بدون نام : ذات دین از خشونت جدا نیست /
عباس: به عنوان فردی که از ترس جان ظاهرا مسلمانم از دینی که نقد آن تا ابد ممنوع است گریزانم /


پویا: «فتنه» ؟ (2)
... فیلم «فتنه» هم تلاش دارد دو قطب آشتی ناپذیری را درست کند و آدم ها را در داخل آن بسته های تغییر ناپذیر جا بدهد... آدم ها در متن اجتماع زندگی می کنند و جایگاه و منافع خودشان را دارند. فردیت ها و موقعیت شان بر درکی که از دین دارند تاثیر می گذارند... اما بهرحال سنت طلبانی هستند که نگران اند و واکنش نشان می دهند حتی تا حد ترور و جنایت. چه چیز کمک می کند که آنها بتوانند همان دینی را که عملا در جامعه به حاشیه رفته دوباره به متن برگردانند و آدم ها را بسیج کنند؟... امروزه در کشورهای مسلمان هستند افراد و نیروهایی که تلاش می کنند توجه و تمرکز را روی مشکلات اجتماعی و واقعی این جوامع متمرکز کنند. بعضی از این افراد و نیروها نواندیشان دینی هستند که تلاش می کنند برای دین و نقش آن در میان مردمان، تعریف دیگری مطابق با شرایط امروزی دنیای ما ارائه کنند. بعضی افراد و نیروها هم با نگاه سکولار به دین نگاه می کنند و آن را مربوط به حوزه ی عمومی نمی دانند. هر دو این نیروها زیر فشار شدید نیروهای سنتی کار می کنند. نیروهای سنتی که با عوامفریبی های عجیب تلاش می کنند مشکلات اجتماعی را توطئه ی غرب و در شدیدترین حالت بعنوان جنگ صلیبی علیه اسلام جلوه دهند. سنت گرایان هم علاقه دارند به نوعی دنیا را محل نبرد نیروهای حق وباطل جلوه بدهند...


نگاهی به فيلم فتنه
جنگ صليبی ويلدرس عليه اسلام (3)
پرویز جاهد
...هدف ويلدرس از ساختن اين فيلم پراکندن ترس و وحشت از نفوذ و گسترش اسلام در غرب است ... او بر موج اسلاموفوبيايی سوار است که همتايان غربی او با کمک رسانه‌ها ساخته‌اند... تصاويری از سر بريده يک زن، گروگانی که سرش به وسيله مسلمانان تندرو در مقابل دوربين از بدن جدا می‌شود، شليک مستقيم نيروهای طالبان به سر يک زن افغانی‌ و کودکان شيعه عراقی که قمه در دست دارند و خون از سر و روی آنها جاری است،‌ به اندازه کافی دلخراش و تکان دهنده‌اند... تصاوير بخش اول که عمدتاً از يوتيوب و سايت‌های اسلام گرايان تندرو انتخاب شده ... تا اين فکر را القا کنند که اسلام دين خشونت، ترور و قتل است ... بحث در درستی يا نادرستی اين تصاوير، به طور مجزا نيست. بدون ترديد بسياری از سخنان و احکام خطيبان تندرو اسلامی عليه غرب و دستاوردهای مهم آن مثل ليبراليسم، دمکراسی و آزادی بيان واقعی است و ساختگی نيست. ... در روايت خيرت، تنها با يک قرائت و تفسير و در نتيجه يک تصوير از اسلام مواجه‌ايم و آن قرائت طالبانی و بنیادگرایانه از اسلام است. وی در چيدمان تصاوير و صداهايش مطلقاً به قرائت‌های مختلف از اسلام ارجاع نمی‌دهد، بلکه آگاهانه و زيرکانه همه قرائت‌های معتدل، ميانه‌رو، صلح‌طلبانه و مدرن از اسلام را حذف کرده و تنها بر قرائت تنگ‌نظرانه، خشن و فاشيستی از اسلام تکيه می کند.
او از ميان ۶۰۰۰ آيه قرآن تنها آياتی را انتخاب می‌کند که در آن مسلمانان به جهاد عليه کافران و کشتن آنها دعوت شده‌اند. وی بدون اينکه زمينه نزول چنين آياتی را در نظر بگيرد، آنها را از کانتکست موضوعی و تاريخی خود جدا ساخته و به شکل شعارهايی ترسناک و تهديدآميز به بيينده ارایه می‌کند. اين همان کاری است که القاعده، طالبان و همه افراط‌گرايان اسلامی می‌کنند. آنها نيز با های‌لايت کردن و برجسته ساختن اين آيات، مسلمانان را به جهاد عليه غرب فرا می‌خوانند و قتل عام مردم بی‌گناه را موجه جلوه می‌دهند. خيرت نيز به همين حربه متوسل شده است.
در اين ميان اين قرآن است که به عنوان کتابی مقدس که مورد احترام ميليونها مسلمان است مورد استفاده ابزاری قرار گرفته و در جهت اهداف و مقاصد سياسی خاص از آن بهره برداری می‌شود. خيرت در فيلم خود، کتاب مقدس مسلمانان را به سلاحی عليه خود آنها بدل ساخته است. ... فيلم فتنه ... تنها در حد يک موعظه سياسی، تبليغاتی و ايدئولوژيکی است که در کارزار تبليغاتی غرب عليه جهان اسلام ساخته شده است. خيرت ويلدرس با ساختن اين فيلم، اروپایيان را به جنگ صليبی تازه‌ای عليه مسلمانان جهان فراخوانده است.

فرنگی : //او از ميان ۶۰۰۰ آيه قرآن تنها آياتی را انتخاب می‌کند که در آن مسلمانان به جهاد عليه کافران و کشتن آنها دعوت شده‌اند. وی بدون اينکه زمينه نزول چنين آياتی را در نظر بگيرد، آنها را از کانتکست موضوعی و تاريخی خود جدا ساخته و به شکل شعارهايی ترسناک و تهديدآميز به بيينده ارایه می‌کند.//
دوست عزیز، شما هم جوری نوشته اید که انگار آن آیه ها تاکید بر تاریخ مصرف داشتن خود دارند و یا در جایی نوشته شده که آنها اکنون قدرت اجرایی ندارند. ایراد شما به انتخاب آیه ها شبیه ایراد یک وکیل می ماند که به قاضی اعتراض می کند چرا از این همه سالهای زندگی موکل اش فقط قسمت جرایم اش را محاکمه می کند. /
نیما هراتی: جنگ صلیبی؟ دایره انتقاد پذیری مسلمانان آنقدر تنگ شده که فیلم 15 دقیقه ای مستند مملو از کلام خودشان و کتابشان را با جنگهای صلیبی مقایسه می کنند. /
بدون نام: ... سی سال حکومت اسلامی بیش از کافی چهره ی اسلام در قدرت را بما نشان داده. نه تنها احمدی نژاد، بلکه امام خمینی هم خواهان گسترش جهانی اسلام بوده. قرآن مجید همین را میگوید. قصد من دفاع از ویلدرس نیست. اما نمی فهمم چگونه تفسیری از اسلام یا هر دین و ایدئولژی دیگری میتواند اصل صریح آن را نفی کند!؟ بیدین، سکولار و مسلمان غیر متعصب، یا از طرف متعصبین دینی یا راستگراهایی چون آقای ویلدرس و یا عُمال ایدئولوژی های دیگرمثل کمونیست ها دایم تهدید میشود. ... /
رحیم: آگاه کردن مردم از روش فکری تند روهای اسلامی کار مثبتی می تواند باشد. برای محدود کردن افکار خطرناک همه ما خوب است هوشیارتر عمل کنیم. فرق نمی کند که مسلمان باشیم یا مسیحی. ما انسان هستیم و مخالف فشار و تهدید و قتل /
مجید: ... بر این گمانم که ایدئولوژی ها اصولا تک صدایی هستند و هر اندیشه دیگری را سرکوب می کنند. "اسلام ایدئولوژیک" نیز از این قاعده مستثتی نیست. نکته ی مهم در مورد اسلام اینست که کتاب مقدس آن دستورات بسیاری برای کشتن و از میان بردن و سرکوب "دیگران" دارد. بدین ترتیب راه کشتار و سرکوب برای آنان که می خواهند اسلام را به عنوان ایدئولوژی خود بپذیرند (همچنانکه طالبان و حکومت جمهوری اسلامی کرده اند) بسیار باز است. اسلام ایدئولوژیک با هر قرائتی که داشته باشد سرکوبگر خواهد بود و قوی ترین دستاویزهای سرکوب نیز آیات کتب مقدسش خواهند بود. نکته دوم آنکه ضعف پایه های مدنیت در کشورهای مسلمان باعث می شود تا مبلغان ایدئولوژی همواره فرصت هایی داشته باشند تا گروهی را به گرد خود جمع کرده و بر علیه دیگرانی (چه مردم همان کشور و چه باقی دنیا) که منافع - تاکید می کنم منافع - آنان را دنبال نمی کنند، دست به خشونت ها و جنایات وحشتناک بزنند. کسانی که اندیشه های افراطی دارند می توانند از اسلام برای ساخت یک ایدئولوژی خشن به خوبی استفاده کنند زیرا کتاب مقدس آن به قدر کافی دارای عناصر خشونت آمیز و سرکوبگر هست.بنابراین طبیعی به نظر می آید که کسانی در غرب، دنیای مسلمانان را خطری برای خود به شمار آورند. بهتر است بیهوده بر آشفته نشویم و دلایل نخ نمایی مانند "رابطه با اسراییل" را برای پوشاندن و یا فرار از پاسخ به پرسش های فلسفی مطرح نکینم. /
سینا: شما رو به شناختن واقعی اسلام دعوت می کنم. دین اسلام عقل رو مرجع می دونه و حتی اگر در جایی حدیثی نقل شده باشه که با اصول عقلی در تضاد باشه اون رو نمی پذیره . البته اسلام دین پیچیده ایست و شناخت اسلام با مطالعه چند تا کتاب میسر نمی شه.. بهتره از این تصویر هایی که غرب از اسلام ساخته عبور کنید تا واقعا اسلام رو بشناسید /
علی 110: ...آنچه من اینجا در هلند شاهدم اینکه چه حامیان افکار راسیستی ویلدرز چه مسلمانان افراطی و حتی غیر افراطی هر دو گروه تحت تاثیر امواج ناشی از این فیلم ناچار به روی آوردن و یا حداقل وانمود کردن به تساهل شده اند. چیزی که بخودی خود بسیار مثبت هست. از نظر من که با هیچ کدام از این افکار در آشتی نیستم این بهترین و افکتیوترین تاثیر ممکن هست و فیلمی که تا به این حد همه را به واکنش وادارد قطعا فیلم خوبی است حتی اگر ارزش هنری نداشته باشد یا حتی سراسر دروغ باشد یا نباشد. /
پرويز جاهد : ... من به درک ها و قرائت های مختلف از اسلام اعتقاد دارم. بر اين اساس می توان مسلمان بود و ادعا کرد که اسلام هيچ حقی برای دگرانديشان قائل نيست اما مسلمان ديگری می تواند اين دريافت از اسلام و قرآن را قبول نداشته باشد و برعکس معتقد باشد که اسلام دين تساهل و مداراست و به حقوق دگرانديشان احترام می گذارد. فکر نمی کنم نيازی به ذکر نمونه باشد.
آقای علی 110، ... دوست دارم بدانم زمانی که من در جبهه های جنگ خمينی بودم شما کجا بوديد؟ فيلم خوب از نظر شما فيلمی است که:« همه را به واکنش وادارد ... حتی اگر ارزش هنری نداشته باشد یا حتی سراسر دروغ باشد یا نباشد.» ممکن است بگوييد فيلم بد چه فيلمی است؟ /
خلبان کور: ... انتقاد هاي مطرح شده درباره‌ي اسلام در مورد نقض حقوق دگرانديشان (مرتدان، كافران و مشركان)، زنان، همجنس‌بازان و يهود از نظر شما واهي و نادرست هستند يا خير؟ اگر به عنوان يك مسلمان پاسخ تان منفي است صراحتا بفرماييد. /
علی 110: جناب جاهد صرفا از بابت اینکه خودتان بسیار حق بجانب سئوال کرده بودید "دوست دارم بدانم زمانی که من در جبهه های جنگ خمينی بودم شما کجا بوديد؟" بنده در زندان زیر شکنجه همرزمان پاسدارتان جان میکندم. در جبهه های جنگی که خمینی بر علیه مردم اعلام کرده بود بتناسب در هرجائی برقرار بوده و کماکان هم در اشکال پیچیده تر و مدرنتر و ضد انسانی تر برقرار است و عمال خودش را هم همه جا دارد. سئوالتان را پاسخ گرفتید؟
طباطبایی: نکته ای که به آن توجهی نمی شود وفور مسلمان های متعصب در کشور های غربی و بخصوص هلند است که اکنون خواهان به رسمیت شناخته شدن زبان عربی هم شده اند و مدتی است که در کشورهای اروپایی صحبت از ایجاد دادگاه های ویژه برای مسلمان ها است که بتوانند با قوانین خودشان به مسائلی بپردازند که از نظر شرع آنها انجامش خلاف است. واکنش ویلدرز اگرچه افراطی است اما درک کردنش دشوار نیست. اگر به همین نحو بگذرد تا چند سال دیگر تعداد مسلمانان در اروپا به چنان اندازه ای می رسد که ممکن است بتوانند مسیر تاریخ غرب را معکوس کنند. توجه داشته باشید که اگر غرب وجود نداشته باشد باید فاتحه حقوق بشر در کشورهایی مانند ایران را خواند. /


گزارشی از واکنش ایرانیان مقیم مالزی به فیلمِ «فتنه»:
اینجا حرف از میانه‌رو و تند‌رو نیست (4)
اردوان روزبه

نازنین دانشجوی دانشگاه در مالزی: من می‌گویم هیچکس نمی‌داند تصویر واقعی اسلام چیست. چون ما اصلاً هیچ کدام‌مان با اسلام واقعی آشنا نشدیم. من خودم در یک کشور مسلمان بزرگ شدم. در یک خانواده مسلمان بزرگ شدم ولی هنوز نمی‌دانم اسلام چیست. اسلامی که من می‌بینم همانی است که فتنه نشان می‌دهد. آری واقعاً همین است.
صفا از کوالالامپور: سازنده فیلم یکسری فرض‌های اشتباهی را کرده و بر مبنای این فرض‌های اشتباه، نتیجه‌گیری‌های دیگری کرده. این‌که گروه‌های تندرو اسلامی باعث این جنایات و کشتار شده، بحثی نیست. منتها ارتباط مستقیم دادن این قضایا به آن چیزی که واقعاً در قرآن و اسلام آمده، به همین راحتی‌ها نیست ... اسلام، دین دوستی است... شاید واقعاً همین‌طوری باشد. آن رهبران گروه‌های اسلامی که صحبت می‌کردند، نتیجه‌گیری‌شان نهایت همان می‌شود. یعنی همانی است که بسیاری از گروه‌های انتحاری انجام می‌دهند و یا بمب کنار خیابان می‌گذارند. منتها این دلیل نمی‌شود که با آن تفسیری که از اسلام دارند، از اصل اسلام صحبت کنند.
مریم : شاید با آن چهره خشنی که برخی ازاسلام نشان داده‌اند، آقای ویلدرس حق داشته ... اسلام قطعاً دین صلح است. دینی که من دیده‌ام آن خشونتی را که دارند از اسلام نشان می‌دهند، نیست. البته فکر می‌کنم این فیلم، یک حسنی هم دارد. حسن آن این است که با آن شاید مسلمانان یاد می‌گیرند که روی دیگر چهره صلح اسلام را به بقیه نشان بدهند.
روزبه: بالاخره در این فیلم صحنه سر بریدن را می‌بینید... یا به هرحال شما صحنه‌هایی را می‌بینید
که دعوت به حمله و کشتار می‌شود. شما این را از کدام وجه اسلام می‌بینید؟

آن وجه افراطی است. آن قسمت تندرو اسلام است. آن چهره‌ای است که یک عده از افراطیون از آن ساختند. اما این چهره واقعی اسلام نیست. صلحی که ما خیلی وقت‌ها در مالزی آن را حس می‌کنیم، نیست.آن طرفی است که بعضی وقت‌ها در ایران آن را حس می‌کردم.


گفت و گو با دامون گلریز، عضو ایرانی حزب لیبرال دموکرات و از فعالان مدنی هلند:
فتنه، ضداسلامی نیست (5)
رضا جمالی
آیا این فیلم، به طور کلی توهین‌آمیز بود‌؟ /
... من فکر می‌کنم این فیلم به طور مشخص نمی‌تواند ضد‌اسلامی باشد، بلکه فیلم انتقادی هست. ما برای اینکه بتوانیم این لایه ضخیم تقدس را که به خصوص در اسلام درحال حاضر وجود دارد، بتوانیم از آن عبور بکنیم و اسلام را از حوزه عمومی به حوزه شخصی افراد بتوانیم ببریم و وارد بحث گفتگوی سازنده بشویم، همان کاری که درمورد مسیحیت هم انجام شد؛ احتیاج به اینجور کارها داریم.
ببینید چهار سال پیش آقای پیم فورتان آمد اسلام را فرهنگ عقب‌افتاده نام داد. دو سال بعد از آن ایان هیرسی علی آمد تبه‌گو بودن اسلام را مطرح کرد. شش ماه پیش احسان جامی انتقادهایی را مطرح کرد نسبت به اسلام‌ و دوماه پیش خانم سوره، هنرمند ایرانی عکس‌هایی را از چند همجنس‌گرا با مارک‌هایی از محمد و حسین استفاده کرده بود‌، به هر شکل تمام اینها بحث‌های زیادی را بوجود آورد... جالب است که اگر این فیلم آقای ویلدرس را دریک طرف‌ ترازو بخواهیم قرار بدهیم، و افکار آقای پیم فورتان، احسان جامی و خانم سوره را در طرف دیگر ترازو‌؛ به نظر من این فیلم توانسته تسامح و بردباری زیادی را در مسلمانان در هلند بوجود بیاورد به شکلی که شورای ملی مراکشی ‌ها، نگرانی کمتری را نسبت به این فیلم ابراز کردند و یا حتی ارگان دیگری از مسلمانان در هلند درهای مساجد را امروز باز گذاشته‌اند که مردم بتوانند در این رابطه با هم به گفتگو بپردازند.
این دقیقاً همان چیزی است که به نظر من می‌تواند گذر از لایه ضخیم تقدس اسلام باشد که بعداً بتوانیم به بحث‌های محتوایی برسیم. بحث‌هایی که واقعاً بتواند دموکراسی و حقوق بشر را در کشورهایی مثل ایران به نتیجه برساند.
جمالی: سازنده این فیلم درکنار تصاویر خشنی که از اسلامگرایان در فیلم نشان می‌دهد ولی در ادامه هیچگونه راهکاری را برای حل مشکل ارایه نمی‌دهد.../
دقیقاً، ایشان هیچ راهکاری را نمی‌خواهد بدهد. ایشان یک راهکار سیاسی را مطرح کرده و شنیدم که گفته ما در هلند با مسلمانان وارد گفتگو می‌خواهیم بشویم که البته من فکر نمی‌کنم مسلمانان درحال حاضر آمادگی گفتگوی سازنده‌ای را با ایشان را داشته باشند. چون که ایشان مساله سازنده‌ای را مطرح نکرده و در‌ این فیلم ۱۵ دقیقه‌ای، می‌خواهد که یک هدف سیاسی را دنبال بکند که به نظر من در این کارش موفق بوده. بحثی را که ایشان مطرح می‌کند، به غیر از آن استفاده سیاسی که خودش از این قضیه می‌برد و خود را به عنوان شخص اول مبارزه کننده اروپایی درمورد تروریسم و اسلام سیاسی مطرح می‌کند و در آینده، در یک پروسه و فرآیند بلند مدت می‌تواند شرایطی را در کشورهای اسلامی از جمله ایران بوجود بیاورد که فضای نفس کشیدن برای افراد و برای رسانه‌هایی که بتوانند انتقاد خودشان را فراتر از آن مرزهای تقدس ببرند، وجود داشته باشد.

فرهاد: راستش را بخواهید این فیلم فقط چیزهایی را نشان داد که ما هر روز از تلویزیون می بینیم. هر کدام از ما شاهد چیزهای بدتری هم بوده با وجود این نمیتوان دین را مقصر دانست و آن را مسئول خواند. این ما انسانها هستیم که مسئول رفتار خود هستیم. مگر مسحییت مسئول آتش زدن زنها در قرون وسطی بود که اسلام مسئول جنایات برخی بنیادگرایان باشد. /
آرش، اوتاوا: ... تروریست خواندن تمام مسلمانان جهان و از قرآن، چگونه می تواند تنها یک انتقاد محض باشد؟ ... به نظر من فیلم فتنه ترویج تحقییر مسلمانان بر اساس کلیشه های توهین آمیز است. من از جریان جدید اسلام گرایی در غرب در میان مسلمانان نفرت دارم و آن را متمایل به افراط گرایی می دانم، ولی این دلیل نمی شود که بگویم مسلمانان را با اضافه ی پیغمبر شان تروریست خطاب کرده ... /
رامین: سیاست مدارن همیشه با لغت ها بازی می کنند حتی این سیاست مدار خرده اروپایی - ایرانی. فیلم به وضوح "ضد اسلام" بود و از آن چهره ی یک ایدئولوژی تروریستی نشان می داد. بازی با لغت ها کمکی نمی کند.../
محمد: ... من هم مثل شما از خانواده مسلمان میاییم اما با وجود باور به خدا به هیچ دینی باور ندارم اما همینطور به خودم اجازه نمیدهم که به شکلی متحجر و عقب افتاده و در مفهوم یک سری دعواهای سیاسی باور دینی مردم ( هردینی حتی یهود) را به تمسخر گیرم اگر حرفی برای گفتن دارید باید بشکلی مستدل و عقل پسند عنوان کنید این گونه رفتارهای خشن و ناپسند روی دیگرسکه خشونت طالبانی است . توصیه میکنم که به آینده سیاسی خود بیاندیشید و اول حرف را بجوید یک سیاست مدار حرفه ای و آگاه دارای فردیتی قوی است و آن فردیت برای او آینده ساز است خود بیاندیشید و گویید مرعوب جو آلوده غیر سیاسی موچود نباشید . /
فرهاد: ... در قران صریحا به مسلمانان تاکید شده است که به رهبران دیگر ادیان بد نکوئید تا به رهبران شما بد نگویند . در گزارشی خواندم که این نماینده نژاد پرست و شهرت طلب تا کنون 40 بار به اسرائیل سفر کرده است . بعد از زندگی در غرب به عنوان مهاجر تبعیدی دیگر می شود از مرزبندی های سیاسی افراد موضع گیری های انان را در یافت.
بدون نام: مسلما دین اسلام خشن تر از دین یهودیت نیست . مسیحیت هم چندان سابقه درخشانی در صلح جوئی حداقل تا چند صد سال پیش نداشته است ....فراموش نکنیم که بسیاری از ما مهاجران اجباری و غیر اجباری مسلمان هستیم و اتفاقا خودمان اولین قربانیان تفکر خشونت گرا از اسلام در ایران هستیم .... متاسفانه اینروزها اسلام فوبیا - اسلام ستیزی یک مد و یک روش شده است . /
فربد طلایی: ... بدون شک اسلام دینی است که برای زنده ماندن و مطرح شدن در سطح افکار عمومی جهان به شددت نیازمند افرادی است که او را ناشیانه به چالش بکشند. افرادی که بدون شناخت کافی و حتی تجربه زندگی در یک کشور مسلمان در تلاشند با معیارهای محدود و شخصی خود اسلام را نقد و یا دوباره تعریف کنند. باید بپذیریم اسلام در این دوره از زمان نیازمند تبلیغ و مبلغین بین المللی است. ... موضوع حساس و بسیاری مهم باورهای دینی را هرگز نمی بایست چنین کم مایه به بازی گرفت، ... از خود بپرسند واقعاً چه مقدار اسلام را می شناسند و آیا می توان بااین سطح از آشنایی و مطالعه به نقد یک دین زنده و بسیار فعال نشست؟ اما من هم مثل بسیاری دیگر از خوانندگان شما شک دارم که منظور این منتقدین فقط یک نقد خالی باشد. /
آیدا: مرز ِ میان ِ جسارت و وقاحت مرز ِ باریکی هست. این فیلم نه تنها انتقادی و جسور نیست بلکه وقیح و ضد ِ اسلامه. تقدس نه در دین اسلام بلکه در تمام ِ ادیان مطرحه اما توهین به مقدساتی که اعتقادات ِ قشر ِ وسیعی از مردم را مورد ِ هجوم قرار میده بحثی نیست که بشه از اون به عنوان ِ انتقاد یاد کرد و بس. تقدس در دین و مذهب از بودیسم و مزدا تا مسحیت و اسلام امری هست که در ذات ِ دین نهفته /
باربد : من فکر می کنم بیشتر کسانی که میگویند این حرکات و اعمال که در حکومت های اسلامی بوسیله حکومت گران روی می دهد چه از نوع طالبان چه جمهوری اسلام و غیر با ذات اسلام همخوانی ندارد و بیشتر به خود افراد بر می گردد ، اصلن قرآن را نخوانده اند تا بدانند واقعن بسیاری از قوانین اجرا شده در این حکومت ها بر اساس برداشت دقیق از قرآن می باشد البته عده ای هم می گویند مثلن در مورد شلاق زدن و دست و پا بریدن که به طور واضع و دقیق در قرآن امده است(مائده 33 و 38 -نور 2) که این مربو ط به زمان خاص آن دوره بوده و باید آن را در نظر گرفت و در خیلی از موارد دیگر نیز این گفته تکرار می شود . سوال این است که وقتی اکثر این قوانین مربوط به زمان 1400 سال پیش است چرا باید قرآن که پر از این موارد است برای خیلی ها مقدس باشد؟؟؟ برای نمونه نگاه کنید که خداوند ،محمد ، اقوام بسیاری را نابود کرد فقط به خاطر اینکه محمد را به پیامبری قبول نداشتند یعنی زلزله ای را بر یک قوم وارد می کرد و همه از پیر و کودک را به کام مرگ می کشید( قوم صالح ،سوره اعراف 78 84 91) اقوام دیگری که نابود شدند ،، قوم شعیب - قوم نوح - قوم عاد - قوم ثمود - قوم لوط و ..سوره مومنون 44: ...هر قومی که پیامبران ما را رد کردند ما هم آنها را از دم هلاک کردیم... /

(1) (2) (3) (4) (5)ا


* در رابته با غلَت‌های املاعی