۱۳۸۹ اسفند ۶, جمعه

قدرت ماچی فراتر از قدرت رهبر مافیای جمهوری اسلامی / نامه‌ای به خانم مسیح علی نژاد


خانم علی‌نژاد، ای مسیح مسلمان! ضمن اظهار «ننگ بر ملاهایی نظیر خامنه‌ای و ننگ بر آن اسلام طالبانی‌ای باد که اینان به مردم ایران تحمیل کرده‌اند، چرا که در زمان حضرت محمدش هم قوانین اجباری برای خورد و خوراک و پوشاک و رختخواب و کوفت و زهرمار مردم وجود نداشت و به این آیه قرآنی عمل می‌شد: « سوره النساء: كسى كه از پيامبر اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده؛ و كسى كه سرباز زند، تو را نگهبان (و مراقب) او نفرستاديم. ( 80)»، و ضمن ابراز تاسف از اینکه جمهوری اسلامی شما و خانواده‌تان را مورد تهدید اسلامی! قرار داده و گویا تاثیر هم داشته است چرا که بر خلاف گفته‌ی صادقانه و تحسین‌برانگیز همین چند وقت پیشتان در برنامه‌ی پارازیت، مبنی بر سیاسی‌بودن‌تان، به‌نظر میاید که دیگر دائم دارید تاکید می‌کنید «من فقط یک روزنامه‌نگارم»، که دور باد کتمان سیاسی‌بودنتان، دورتر باد ترس‌تان و زنده‌تر باد عظم جزمتان در مبارزه بر علیه حکومت عمامه و خنجر، بروم سر اصل مطلب که‌ دوازده روز پیش نوشته نوشته بودم و به نظر می‌آید با توجه به تهدیداتی که شده‌اید، و همچنین به‌خاطر جوّ انقلابی و تبلیغات برای سه‌شنبه‌های اعتراض:
جرات انجام پیشنهاد من را نداشته باشید!:

خانم علی‌نژاد، هر چند که من سربه‌سرتان هم می‌گزارم و شاید به نظرتان شوخی بیاید، اما می خواستم سوال کنم اگر به شما به‌‌عنوان زنی مسلمان می‌گفتند: «قدرت ماچی به تو می‌دهیم که اگر بر لب کسی بگذاری، همین فردا پس‌فردا ترتیبش داده می‌شود»، آیا حاضر بودید که کمی بهشت اسلامی‌تان را به خطر بیاندازید و چنین ماچ آب‌داری یا آب‌دارماچی با بر لبان رهبر مافیای جمهوری اسلامی بگذارید تا حکم سرنگونی‌اش را امضاع کرده باشید؟ ماچ بر لبان او؟ اَه، حتا تصور این کار، مشمئز کننده و استفراغ آور است، سگرمه‌هایتان را ببینید که چقدر توی هم رفته است! اگر نمیتوانید ببینید، پس حتمن تصور کرده اید که جای این خانم هستید و آقای خامنه ای هم که معرف حضور هستند و پایین تر هم نوبت مموتی است.



اما در راه آزادی، باید فداکاری کرد و آن‌جا که ماچ آب‌دار یا آب‌دارماچ احتیاج است، نه تنها دریغ نه‌نمود، بلکه جمع‌آوری یا پخش‌ نمود!

خانم علی‌نژاد، به من رک و رو راست بگویید جواب شما چیست؟ آیا حاظرید چنین ماچی را در راه آزادی از لبان آقای خامنه‌ای دریغ نمایید یا ننمایید؟ و آیا به این بهانه که در اسلام، ماچ کردن نامحرم حرام است و آدم میره جهنم، حاظر نیستید که او را ماچ کنید تا او زنده بماند به این بهانه که شما خواهان مرگ هیچ بنی بشری نیستید و این جمله، چه جمله‌یه دو سر بهانه‌ای شد. اما مگر من گفتم یا تضمین دادم که قرار است بعد از این ماچ، او بمیرد؟! من فقط گفتم همین فردا پس‌فردا ترتیبش داده میشود که به این معنی‌ست که حداقل گورش را گم می‌کند که در این صورت اگر خودش عقب‌نشینی نکرد و نمرد، چه بهتر که نمرد، چونکه حتمن هر روز باقی‌یه زندگی‌اش را آرزوی مرگ می‌کند با مجازات‌های وحشت‌ناکی که او را محکوم به آن می‌کنیم و از جمله 70 میلیون تف بر سر و صورتش که در این ترانه به آن اشاره شده است.

خانم علی‌نژاد، من از شما بیشتر از این انتظار داشتم! چرا اطلاع ندارید که آب‌دارماچی که قدرت نابودی‌یه قدرت ولی و ولایت فقیه و وقیح را دارد، تنها از دهان و لبان سرخ و زیبای شما و میلیون‌ها آزادیخواه می‌تواند تراوش! کند؟! چرا تردید به خود راه می‌دهید؟! تا کنون بارها و بارها بسیاری از نویسندگان ما بازی‌های گوناگونی راه انداخته‌اند که عمرن شاید به اهمیت این ماچ‌بازی‌یه مهم بوده باشد یا نباشد که چون «شاید» آمد، هر دو به یک معنی‌ست. ما در هر عرصه‌ای باید بتوانیم قدرت دسته‌جمعی و متحد خود را هم به خود و هم به دشمنانمان نشان دهیم. میلیون‌ها ایرانی می‌توانند به صورت سمبلیک «از ماچ‌ گذشتگی» از خود نشان داده و حکم نابودی ولایت فقیه را امضا کنند.

خانم علی‌نژاد، انقدر تردید برای چی؟! بوسه فرستادن برای دشمن، نشانه‌یه قدرت‌مندی و برخورد از بالا است و در ضمن، فرستادنش برای دوست، نیکوست. تو طرف‌داران یا دوست‌داران زیادی داری و ماچ‌های زیادی را می‌توانی به سوی لبان رهبر مافیای جمهوری اسلامی، رهسپار کنی. آستین‌هایت را بالا بزن که یعنی لبانت را غنچه کن و آب‌دارماچی باقدرت برای خامنه‌ای بفرست (تهدیدیت کرده؟ زدت ضربتی، صربتی بزنش! که البته جرات می‌خواد)! مسیح عزیز، من خیلی طرفدار تو نیستم اما تو را هم دوست دارم و می‌خواهم در این امر خیر کمکت کنم و به همین خاطر ضمن فرستادن بوسه‌ای دلبرانه و تفسیر چندجور ماچ و بوسه، ماچ های خطرناکی را در انتها به ماچی که قرار شد بفرستی وصل و اضافه می‌کنم! مرسی و ممنون

بوسه ای دلبرانه: این خبرنگار که روزنامه نگاریه خود را پنهان کرده است، با این بوسه مجبور است که سیاسی بودن خود را هم اقرار که کرده، پس بر آن پافشاری کند!

بوسه های رمانتیک:




بوسه های مافیایی: یا همیشه اطاعت میکنید و یا سرتان رفته.












بوسه های درون طایفه:


بعد از بوسه:



ماچ های جمعآوری شده بر لبان خامنه ای:
























این هم ماچ مخصوص آبدار از اعماق دل!




۱۳۸۹ اسفند ۴, چهارشنبه

آقای سروش! شما وقتی « بر جمهوری کافرپرور اسلامی ایران، لعنت و نفرین» می‌فرستید، بر منِ "کافر" چه می‌فرستید؟


آقای سروش! من هم خواهان سرنگونی‌یه این جمهوری‌یه به‌نام‌دین «شکنجه‌گرپرور، تجاوزکارپرور، قاتل‌پرور، دزدپرور، دروغگوپرور، قصاب‌ و حزب‌الله پرور» هستم. اما من به خدا اعتقادی ندارم. با زبان امروزی، یک بی‌خدا یا آتئیست هستم و با کلمات عهد دقیانوسی، کافر نامیده می شوم. نه شکنجه‌گرم، نه تجاوزکار و نه قاتل. آدمی نسبتن خیلی درست هم هستم که این هم ربطی به اعتقاد به خدا و دین و برعکس آن ندارد. اگر هم پایش بی‌افتد، با منطق و استدلال خودم، "کافرپروری" هم می‌کنم. حالا جواب سوال مرا بدهید.



۱۳۸۹ اسفند ۳, سه‌شنبه

لایق زندگی‌ی بهتری



ترانه «لایق زنگی.یه بهتری»ا
 ملودی راهنما: ملودی اصلی فیلم « زد » از تئودوراکیس خاند



Mikis Theodorakis / z / Main Title (O Adonis) 








لایق زندگی‌یه بهتری

حالا که شد آغاز، پرواز عشق ای جوون
با قدرت تمام، دور بزن تو آسمون
مثل یک عقاب، در دفاع از آشیون
حمله سهمگین‌ بکن، بر لاشخوران زبون

حرف بزن، داد بزن، جیغ بزن، سنگ بزن
ای جوون، ای جوون، دختر و پسر جون
لااااااااایق زندگی‌یه بهتری

حرف بزن، داد بزن، جیغ بزن، سنگ بزن
خوش قد و قامت، سرشار قدرت
صااااااااحب همت برتری

تو ای زیبا گل باغمان، عطر تو تا به کِی بشه پنهان
چرا همه‌اش قفل بر دهان، به زیر شلاق به مثل یک حیوان
چه وقت بگو وقتشه، براندازی‌یه شکنجه و زندان
بشه زندگی کنیم، تو این سرزمین به مثل یک انسان

حرف بزن، داد بزن، جیغ بزن، سنگ بزن
تا کی می خوای اونا فکر کنن تُو
تُو توُ توُ شهامت نداری

حرف بزن، داد بزن، جیغ بزن، سنگ بزن
تا کی می‌خوای تحمل کنی تو
این این این مردم ‌آزاری

 پر قیمتم، پر غیبتم، یارم نشی در حیرتم، من عاشق اون خنده تم، صدات کو
هرگــــــــــــــــــــــــز خفقون نگیری
پر حسرتم، از زشتیها پرنفرتم، انگشت به زنگ خونه تم، عاشق سرخ گونه تم، صدات کو
هرگــــــــــــــــــــــــز خفقون نگیری

یک بار به سوی عشق پرواز ، چرا نشه ماجرا آغاز
چرا جری نشی ، بدون همت میشه زندگی ناساز

 حرف بزن، داد بزن، جیغ بزن، سنگ بزن
بسه دیگه این اسیری، در تارهای سر به زیری
با تنهایی و کوچکی، گوشه ای گوشه نگیری
لااااااا یقِ زندگی ِ بهتری
 
حرف بزن، داد بزن، جیغ بزن، سنگ بزن
کی دلیره؟ کی دلیره؟ قدرتش مثل یه شیره
کی دلیره؟ کی دلیره؟ دستشو بالا بگیره
لااااااااا یق زدنگی ِ بهتری


شاهین دلنشین کاوه آهنگرزاده
شاهین
2004-2006

۱۳۸۹ اسفند ۲, دوشنبه

ای ارتشیان، فرزندان سبز و مبارز شما و فامیل‌ و دوستانتان را هم ممکن است این حکومت به خاک و خون بکشد


بخاطر نجات کشور و جان دلیرانی که عظم‌شان را جزم کرده‌اند که این حکومت را فعلن با دست خالی و بعدن با اسلحه سرنگون کنند، فکری بکنید. کافی است یک پادگان به دست مردم بی‌افتد. همین



۱۳۸۹ اسفند ۱, یکشنبه

مجموعه ویدئوکلیپهای غیرتکراری از وقایع اول اسفند 89


به اضافه ی گزارش سی ان ان که در انتها میاید

تهران ۱ اسفند- حمله شجاعانه مردم به بسیجیها


اعتراضات شیراز - یکم اسفندماه


تهران ۱ اسفند


سرکوب تظاهرات در شیراز اول اسفند


بر افروختن آتش و خوانده شدن سرود یار دبستانی در خیابان نواب - ۱ اسفند ۱۳۸۹


نیروهای موتور سوار - خیابان ولیعصر امروز


فیلمی از دستگیری وحشیانه مردم در شیراز - ۱ اسفند
Iran Shiraz 20 feb 2011


ترس از مرگ رژیم را واداشت تا تهران را تبدیل به پادگان کند


بازداشت،زدن وفحاشی به عابرین پیاده در یکم اسفند، تهران


ویدیو از فضای امنیتی در مشهد


تجمع نیروی بسیج تهران خیابان ولیعصر اول اسفند ۱۳۸۹


شعار باحسین میرحسین و مرگ بر دیکتاتور. اول اسفند تهران


گزارش سی ان ان از تهران




فریاد الله و اکبر شب یکم اسفند


من که فعلن هر جا دیدم، همه تکرار این ویدئوکلیپ هستند. اگر ویدئوکلیپ جدیدی دیدم، اضافه میکنم.






۱۳۸۹ بهمن ۲۹, جمعه

مجموعه‌ای از پوسترهای تبلیغاتی برای تظاهرات در اول اسفند 89
























اگر فریاد زدی «الله و اکبر»، ادامه‌اش داد بزن «اسلام طالبانی، دشمن حق بشر»،«دمکراسی باید بیاد به کشور»،«خامنه‌ای تو هستی ننگ بشر»ا


مسلمانان آزادی‌خواهی که با شعار «الله و اکبر»، این سیگنال را به بسیجی‌ها، پاسدارها، ملاها و مردم کمی صادق و کمی باوجدانِ طرف‌دار حکومت میفرستند که: «ما نمی‌خواهیم دین را براندازیم و از بین ببیریم»، با شعار «دمکراسی، حقوق بشر»، خواست اصلی‌یشان را فریاد می زنند: آزادی‌یه اندیشه و بیان، آزادی‌یه دین و بی‌دینی، آزادی‌یه انتخاب حکومتیان و اینکه کسی به اسم دین، حکومت نکند. به نمایندگی‌یه خدا و امام زمان، هر روز به دخترا و پسرا گیر ندهند و اگر ضعیف و اسیر گیر آوردند، به آن‌ها به نام خدا تجاوز نکنند. به خورد و خوراکمان کاری نداشته باشند و مامور تفتیش نفرستند توی اطاق‌های خوابمان.

خفه‌ کردند، خفه‌ کردند ملت ایران را این به دروغ نمایندگان خدا. این منادیان اسلام طالبانی، این جنایت‌کاران و تجاوزگران و غارت‌گران. مرگ بر خامنه‌ای. مرگ بر اصل ولایت فقیه. مرگ بر جمهوری اسلامی



۱۳۸۹ بهمن ۲۸, پنجشنبه

تو که هستی مسلمان، دستت را ببر به طرف آسمان و بگو خدایا، مرگ خامنه‌ای و اسلام طالبانی را زودتر برسان


و اگر خدایت داد پیغام که در شان من و ادیان من نیست که در سیاست شما زمینی‌یان دخالت کنم، عبرت بگیر و فقط از اراده‌یه خودت کمک بگیر.



۱۳۸۹ بهمن ۲۷, چهارشنبه

رفته بودم تظاهرات. یه سوسول‌دمکرات! سخنرانی می‌کرد که نباید بگیم «مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنه‌ای، مرگ بر جمهوری اسلامی»!ا


- چرا؟ - چون ما مخالف اعدام هستیم و تازه با مرگ یک نفر هیچ‌چی عوض نمی‌شه / - پس چطوره همه‌شون بمیرن؟! تازه خوب من هم مخالف اعدام هستم اما گاف چه ربطی داره به شقیقه. تو از شنیدن خبر مرگ خامنه‌ای خوشحال میشی یا نمی‌شی؟ خبر مرگش، یه شخصیت کلیدی‌یه. نکنه می‌خوای زنده بمونه تا فعلن وجودش باعث ثبات ایران باشه؟! جان من! دوست نداری بمیره؟ - چراااااااااااااا، آخه .... / - پس با من بگو: مرگ بر خامنه‌ای – مرگ بر خامنه‌ای / مرگ بر دیکتاتور – مرگ بر دیکتاتور / مرگ بر جمهوری اسلامی – مرگ بر جمهوری اسلامی / - خوب حالا چند تا «زنده باد» هم بگیم: زنده باد آزادی – زنده باد آزادی / زنده باد دمکراسی ......

دمکراسی، دمکراسی، کِی تو به ایران می‌رسی؟



۱۳۸۹ بهمن ۲۳, شنبه

من این نامه را باید بهتر از این بنویسم، پس وقتتان را طلف نکنید مگر اینکه بخواهید های‌لایتش کنید


فوری فوری! خانم مسیح علی‌نژاد، رهبری‌یه جمع‌آوری‌یه آب‌دارماچ بر لبان پدرخوانده‌خامنه‌ای را به‌عهده بگیرید

خانم علی‌نژاد، و همچنین خانم‌آقایان دیگر، آیا حاضر بودید که ماچی آب‌دار با قدرتی فراتر از قدرت مافیایی بر لبان رهبر مافیای جمهوری اسلامی بگذارید تا حکم نابودی‌اش را امضاع کرده باشید؟ ماچ بر لبان او؟ اَه، حتا تصور این کار، مشمئز کننده و استفراغ آور است، سگرمه‌هایتان را ببینید که چقدر توی هم رفته است! اما در راه آزادی، باید فداکاری کرد و آن‌جا که آب‌دارماچ احتیاج است، نه تنها دریغ نه‌نمود، بلکه جمع‌آوری نمود!

خانم مسیح علی‌نژاد و همچنین ای دیگران، حتمن اطلاع دارید که آب‌دارماچی که قدرتی بیشتر از ماچ‌هایی که بزرگ‌مافیارهبر هر روزه بر لبان مخالفانش می‌گذارد داشته باشد، تنها از دهان و لبان سرخ و زیبای شما و میلیون‌ها آزادیخواه می‌تواند تراوش! کند. میلیون‌ها ایرانی باید «از ماچ‌ گذشتگی» از خود نشان دهند تا حتا در این عرصه از مبارزات هم قدرت و اتحاد نشان دهند.

خانم علی‌نژاد! و همچنین خانم‌آقایان دیگر، حالا از شوخی؟ گذشته. آیا حاضر بودید که ماچی آب‌دار با قدرتی فراتر از قدرت مافیایی بر لبان رهبر مافیای جمهوری اسلامی بگذارید تا حکم نابودی‌اش را امضاع کرده باشید؟ جواب بدید!

جواب من مشخص است و پیشاپیش ماچم را به «صندوق جمع‌آوری‌یه چند میلیون آب‌دارماچ بر لبان کثیف خامنه‌ای» می‌اندازم. شما اعلام صندوق کنید.



۱۳۸۹ بهمن ۲۱, پنجشنبه

مبادا مبادا فضای تنفس را برای کسانی که می‌خواهند به دعوت آقایان موسوی و کروبی به «برپایی یک راهپیمایی آرام و همراه با سکوت»* اقدام کنند، ببندیم!ا


از حقوق «راه‌پیمایان خاموش» وسیعن دفاع کنیم!

دمکراسی یعنی همان حقوقی را برای طرف مقابلت قائل باشی که برای خودت می‌خواهی. کسی نمی‌تواند و نباید بتواند که حق انقلاب، حق به خیابان آمدن و تا رفتن خامنه‌ای به خانه نرفتن، حق بروز خشم، حق گفتن مرگ بر دیکتاتور، حق، به قول آقای ابراهیم نبوی، جنگیدن با موتورسواران مزور را از تو بگیرد، اما تو هم برای طرف مقابلت احترام قائل شو، حق سکوت قائل شو، فضا قائل شو، جا قائل شو، مکان قائل شو! عزیزم.

ضلع شمالی‌یه خیابان‌های آزادی و انقلاب، مختص کسانی باشد که می‌خواهند دست به راه‌پیمایی‌یه همراه با سکوت بزنند.

ضلع جنوبی‌یه خیابان‌های آزادی و انقلاب، مختص کسانی باشد که می‌خواهند فریاد خشم‌شان را به گوش آقای خامنه‌ای برسانند.

به کلیه یه آن‌هایی که فکر می‌کنند مردم آماده‌یه انقلاب در 25 بهمن نیستند، یا برای 25 خرداد 1390 بهتر آماده خواهند بود و فراوانی‌یه جمعیت و حضور پررنگ مردم را بهترین شعار ممکن دانسته و شعارها وتندروی‌های بی‌موقع را مضر برای جمع شدن هر چه بیشتر مردم و باعث هرز رفتن نیروها می‌دانند، اکیدن توصیه می‌شود از حقوق «راه پیمایان خاموش» دفاع کنند.

* جرس، چهارشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۹: «... دبیر کل حزب اعتماد ملی در ادامه با اشاره به محدودیتهای سنگینی که ماموران حکومتی برای او و میرحسین موسوی یکی دیگر از رهبران جنبش سبز وضع کرده اند، از ملاقات دو باره خود با آخرین نخست وزیر ایران طی یک هفته گذشته خبر داده است و بر این نکته تاکید کرده است که هر دوی آنها خواستار برپایی یک راهپیمایی آرام و همراه با سکوت در روز دوشنبه ، 25 بهمن در میدان آزادی شده اند... »



بالاخره کروبی تاکید کرد: ما خواستار برپایی یک راهپیمایی آرام و همراه با سکوت در روز 25 بهمن شده‌ایم. / اطلاع‌رسانی کنید


جرس، چهارشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۹: «... دبیر کل حزب اعتماد ملی در ادامه با اشاره به محدودیتهای سنگینی که ماموران حکومتی برای او و میرحسین موسوی یکی دیگر از رهبران جنبش سبز وضع کرده اند، از ملاقات دو باره خود با آخرین نخست وزیر ایران طی یک هفته گذشته خبر داده است و بر این نکته تاکید کرده است که هر دوی آنها خواستار برپایی یک راهپیمایی آرام و همراه با سکوت در روز دوشنبه ، 25 بهمن در میدان آزادی شده اند... »



۱۳۸۹ بهمن ۱۹, سه‌شنبه

آقای ابراهیم نبوی، شما دیگه چرا؟ / وقتی ابراهیم نبوی انقلابی می‌شود / چگونه با موتورسواران مزدور به‌صورت مسالمت‌آمیز بجنگیم؟ا


منو باش! می‌خواستم از آقای ابراهیم نبوی بخوام که تمام تلاش‌شو بکنه که راه‌پیمایی 25 بهمن، به‌عنوان «راه‌پیمایی در سکوت» جا بیافته تا پیر و جوون و دایی و زن‌عموهای بیشتری جرات کنن بیان تو خیابون، دیدم به به! ایشان فرمان انقلاب را در 25 بهمن صادر کرده‌اند و این سوال برام مطرح شد که اگه با هشت روز تبلیغات میشه مردم را برای به خیابان آمدن و بروز خشم و به خانه باز نگشتن و جنگ با موتورسواران مزدور و فریاد مرگ بر دیکتاتور چه با موتور یا شتر و انقلاب، آماده کرد، خوب این مردم رو که با 4 ماه تبلیغات مداوم برای انقلاب در روز 25 خرداد سال 1390 که خیلی بهتر می‌شه آماده کرد. حرکت خود‌جوش یک چیز است و حرکتی که با فراخوان بوجود می‌آید چیزی دیگر. اگر واقعن مردم منتظر فراخوان برای انقلاب هستند، بگذاریم کمی از ثمرات طرح حذف یارانه‌ها تاثیر تدریجیش را بر اعصاب و روانشان بهتر بگذارد و تنور تعداد بیشتری از آن‌ها برای انقلاب داغ‌تر شود.
خوب حالا یه نگاهی به حرف‌های این نسبتن عزیز که رگ‌های انقلابی‌اش بد جوری ورم کرده و انقلابی‌ترین انقلابی‌ها را هم خوشحال کرده بندازیم تا دوباره مزاحم بشم:

ابراهیم نبوی: «مردم ایران! موج عظیم اعتراضات مردم منطقه به حکومت های دیکتاتوری از نفس گرم جنبش سبز برخاسته است. جنبشی که یک سال قبل در تهران و شهرهای ایران علیه انحصارطلبی و دیکتاتوری آغاز شد و امروز امواج بلند نیل، آن را به اهرام رسانده است. هراس بن علی او را از تونس فراری داد و هراس سید علی خامنه ای نیز او را خانه نشین خواهد کرد. تونس به ما آموخت که نباید در خانه بنشینیم و باید بدانیم اگر به خانه های مان رفتیم، آنها به سراغ مان خواهند آمد. از اشتباهات مان، اگر اشتباهی کرده باشیم، چراغی می سازیم برای روشنی آینده و به خیابان می رویم تا به حکومتی که در این یک سال نشان داد نمی خواهد از اشتباهاتش پند بگیرد، نشان بدهیم که ما آمده ایم، ما با تمام نیروی مان آمده ایم تا یک بار دیگر آینده را از آن فرزندانمان کنیم. حکومتی که برخلاف تمام وعده هایش مجرمین متجاوز کهریزک و کوی دانشگاه را نه تنها مجازات نکرد، بلکه شریف ترین فرزندان کشور را کشت و زد و بست و به زندان شان درهم شکست. هر کسی حق دارد بترسد، ولی حق ندارد مردم را بترساند، ما بیش از اینها قربانی داده ایم. ... ما باور می کنیم که سید علی رفتنی است، چون جلوی چشم مان رفتن بن علی را دیده ایم. ما با موتورسواران مزدور حکومت می جنگیم، همانطور که مردم شریف و دلیر قاهره با شترسواران مبارک جنگیدند و پیروزی از آن آنان خواهد بود....
آقای خامنه ای!... نه در تونس و نه در مصر آنقدر که شما زدید و کشتید و خشونت اعمال کردید با این وقاحت و با این دریدگی رو در روی مردم نایستادند... شما در صدا و سیما نشان دادید که شترسواران عقب مانده هنگ لباس شخصی های مبارک به جان مردم قاهره افتادند، مگر خودتان موتورسواران را به جان مردم نیانداختید؟... مردم ایران روز 25 بهمن، از سراسر کشور، فاصله امام حسین تا آزادی را در تهران طی می کنند تا به همه جسارت هایی که در این یک سال به مردم کردید پاسخ بدهند. شما یک سال فرصت داشتید، باید دولت را تغییر می دادید، باید بی عرضه های چاپلوس را از سر کار برمی داشتید، نکردید و حالا مردم توی دهان این دولت تان می زنند. سبزهای ایران با جمعیتی انبوه و با خشمی سبز به خیابان می آیند ... ما همچنان مسالمت آمیز رفتار خواهیم کرد، اما این شماهستید که باید مودبانه بایستید تا آتش خشم ملت دامان تان را نگیرد.»

یادتون میاد که خیلی‌ها فاجعه‌یه! 22 بهمن پارسال را تقصیر اسب تروای آقای نبوی! انداختند و او را آن‌چنان ناجوان‌مردانه‌زنانه مورد حمله قرار دادند که گوبا قبول دارند رهبری جنبش دست آقای نبوی است یا بود؟! یه پیشنهاد داد و میلیون‌ها آزادی‌خواهی که حماسه‌یه 25 خرداد را بوجود آوردند، گولشو! ‌خورند و بقیه هم بعد از اینکه کار از کار گذشت، گفتند ای داد بیداد! باز این نبوی مردم رو گول زد؟! کی بود کی بود، من نبودم. همه‌اش تقصیر این آدم نیمه‌اصلاح‌طلب یا نیمه‌انقلابی یا نیمه‌محافظه‌کار یا نیمه‌ترسو نیمه‌شجاع یا بی‌فکر، همشو که نمیشه نیمه نوشت، یا بهترین مغز متفکر یا انقلابی‌یه‌درست‌وحسابی بود! براستی که باید در مورد شخصیت کتاب ها نوشته شود و به افتخارش جشنها برگزار گردد. اما این به این معنی نیست که ایشان دوباره دچار خریت نشود و باز هم اشتباه نکند.
و اوضاع مثل اینکه دیگه فرق کرده و این بار این آقای نبوی است که گول! انقلابیون بی‌موقع ایرانی را خورده و جوّ گرفته‌تش. بوی سقوط حکومت‌ها به مشام می‌رسد و دماغ آقای نبوی چاق. زیادی چاغ. امیدوارم این برادر جان ضمن عمل کردن دماغ و دوش آب سرد، فراخوان و فرمان انقلابی‌شان را به 25 خرداد 1390 اختصاص دهند و به مردم بگویند که چهار ماه دیگر صبر کنند و با «راه‌پیمایی در سکوت» در روز 25 بهمن، مانع هرز دادن نیروهای خود و پرجمعیت‌تر شدن خیابان‌ها گردند. مرسی!
راستی داشت یادم می‌رفت! جواب سوال « چگونه با موتورسواران مزدور به‌صورت مسالمت‌آمیز بجنگیم؟» را از خود اقای نبوی بپرسید بهتره.



۱۳۸۹ بهمن ۱۸, دوشنبه

به توئی که نوشتی «بهترین شعار، حضور پررنگ ماست؛ آن چیزی که مهم می‌باشد، تعداد جمعیت است...»ا


و به تویی که از این نوشته خوشت آمد و داغش کردی و به این حرف باور داری، حرفت را با گفتن «راه پیمایی 25 بهمن را در سکوت برگزار ‌کنیم» کامل کن، قطعیت ببخش، جدّی و استوار کن. آیا واقعن واقعن واقعن فکر می‌کنی حضور پررنگ مردم، بهترین شعار است؟ پس دست از سر هر شعار دیگری که نمی‌تواند به خوبی یه این بهترین شعار باشد، بردار و به همه بگو «راه پیمایی 25 بهمن را در سکوت برگزار ‌کنیم»

در این رابطه :

مشکل تولید شعار نداریم؛ لطفا اطلاع رسانی کنید.

حضور ما بهترین شعار ماست.

موسوی و کروبی گفتند «راه‌پیمایی مردمی»، نگفتند که «تظاهرات مردم شجاع»

اگر می‌خواهید مردم در 25 بهمن به خیابان بیایند، یک بار هم که شده، توصیه کنید که کسی شعار ندهد



موسوی و کروبی گفتند «راه‌پیمایی مردمی»، نگفتند که «تظاهرات مردم شجاع»ا


تظاهرات که می‌دونیم یعنی مردم قراره شعار بدن. یه عده شعار میدن که «تا سرنگونی خامنه‌ای در خیابان می‌مانیم» که امیدوارم آین آدما تو ایران باشن! و مزخرف هم نگفته باشند و خوشحالمان کنند. یه عده می‌گن 25 بهمن، روز خشم است و باید در روز خشم با خشم شعار بدیم «مرگ بر دیکتاتور، چه با موتور یا شتر» که باز هم امیدوارم این‌ها هم تو ایران باشن و فریاد میلیونی‌شان، مرا خجالت داده و خوشحال کند. اما برای شعار دادن هم که باید شجاع باشی. برای شجاع بودن هم که هم باید آماده‌یه کتک‌خوردن و خونین‌ومالین‌شدن و زندان و بی‌کاری باشی و هم احتمالن باید نبودت، ضربه‌یه سختی به خانواده‌ات وارد نکنه. برای اینکه خیلی‌ها هم شجاع بشن هم که باید شدت ضربه‌خوردن رو کم کنی. جرم به خیابان آمدن هم که با جرم «مرگ بر دیکتاتور» گفتن خیلی فرق داره. خیلی از مردم هم که می‌ترسن پشت تلفن بگن مرگ بر خامنه‌‌ای. «راه‌پیمائی‌یه سکوت» هم که افراد بسیار بیشتری را به خیابان می‌آره. موضوع مهم هم اینه که مردم بیان تو خیابون که صرف حضور مردم تو خیابون خودش بزرگ‌ترین جنبش و شعاره. پس خواهشن و لطفن فقط دعوت به «راه‌پیمایی در سکوت» کنید تا شاید عمو و خاله و بابا بزرگ هم شجاع بشوند. سرنگونی دیکتاتور رو هم تا اطلاع ثانوی! بذارید برای 25 خرداد. مرسی!



۱۳۸۹ بهمن ۱۷, یکشنبه

اگر می‌خواهید مردم در 25 بهمن به خیابان بیایند، یک بار هم که شده، توصیه کنید که کسی شعار ندهد


در مقطع فعلی، حضور مردم، خودش بزرگترین حرکت و شعار و پیغام است. زمان را دریابید و اشتباهات گذشته را دوباره تکرار نکنید. سنگ کوچک، علامت زدن است. مطمئن باشید که قوی‌تر خواهید شد و سنگهای بزرگ‌تری را به هدف خواهید زد. سیاست‌مداران ما بارها این حکومت را از قیام مردم ترساده اند، و اکنون هم وقت قیام نیست. نه تنها وقت قیام نیست، بلکه اگر مردم بفهمند که قرار است شعار داده شود، مطمئن باشید که به خیابان نمی‌آیند.

به عزیزانی که با نظر من موافقند: این فقط حکومت نیست که به این جنبش ضربه می‌زند. از اینکه شما را مسخره کنند، نترسید! و با سیاست‌های اشتباه وسیعن مبارزه کنید. کاری کنید که اکثر وبلاگنویسان و رهبران جنبش بگویند در این راه‌پیمایی، کسی شعار ندهد.




۱۳۸۹ بهمن ۱۶, شنبه

آقای خامنه‌ای، بعضی‌ از ما می‌گویند «تف‌انداختن»، کار دمکراتیکی نیست! «تف‌دان»شان خشک! اما بقیه همچون من میگویند: آقای خامنه‌ای، تف توی صورتت


و بدان این تفی که به روی تو می‌اندازیم، نه به‌خاطر استیصال و بی‌قدرتی و بی‌چاره‌گی و ناامیدی، که ممکن است بعضی از روان‌شناسان ادعا کنند، بلکه به‌خاطر نشان‌دادن گوشه‌ای از اتحاد ما دمکراسی‌خواهان در برابر حکومت نفرت‌انگیز شما است. ما همه جا اکثریتمان را نشان خواهیم داد. اتحادی مجازی! در تف انداختنی مجازی که باید خیلی مواظب باشی به حقیقت تبدیل نشود. ای بی‌چاره! کاری نکن که در دنیای واقعی همچون دنیای مجازی، توی تف غرق شوی.

از طرف «اتحادیه‌ جمع‌آوری تف برای صورت آقای خامنه‌ای»
ای هموطنِ تف‌دار! مقداری از تف‌هایت را به این امر خیر، اختصاص بده. با سپاس بی‌کران