۱۳۸۹ مرداد ۹, شنبه

جدایی‌خواهان هم آدم هستند و حق عقیده و نظر دارند، و نظر را با نظر پاسخ می‌گویند نه با توهین


انقدر نترسید و نگران نباشید و خود و دیگران را بی‌احترام نکرده و به دعواها و توهین‌های قومی دامن نزده و حقوق بشری را زیر پا نگذارید. جدایی‌خواهان هم آدم هستند و حق عقیده و نظر دارند و برخوردهای نفرت‌انگیز با آن‌ها، فقط نتیجه‌یه عکس به ارمغان می‌آورد. آن‌ها اگر بتوانند در ایرانی آزاد، رای اکثریت مجلس استان و مجلس سراسری را به‌دست آورند، یعنی رای اکثریت مردم ایران را به‌دست آورده‌اند و اجازه‌یه جدایی دارند. این هم بندی در این مورد از این برنامه :

5. کلیۀ استانهای ایران، “مجلس شورای استان” داشته و در مصرف بودجه ی سهمیه ای یشان در ادارۀ سازمانهای خدمات اجتمائی، شهرداری، استانداری، دادگاه ها، بیمارستان ها، پلیس، کانونهای فرهنگی_هنری، رادیو و تلویزیون استانی به زبان رسمی ِ کشوری و استانی، آموزش و پرورش، با تدریس به زبان رسمی ِ استانی و کشــوری، آموزش عالی و دانشگاه ها و همچنین در تاسیس بانک استانی و احداث کارخانه و سرمایه گذاری ، دارای استقلال کامل میباشند. مجالس شورای استانها میتوانند در موارد بخصوصی (مثلن تعطیلی ِ مدارس، میزان دریافت مالیات، نرخ بهرۀ بانکی، تعطیلی ِ روزهائی بخصوص، دادن تسهیلات به سرمایه های خارجی و غیره) قوانیــن استانی تصویــب نمایند (مجلس سراسری، این موارد بخصوص و حد و مرز آنها را به رای میگذارد!). شهرهای مثلن با جمعیتی بالای 4 میلیون به نوبت و مدت مثلن 50 سال، پایتخت میشوند. مناطق مرزی ِ استانها میتوانند استان خود را انتخاب نمایند. زبانهای رسمی ِ استانها و زبان رسمی ِ کشور در صورت لزوم به رأی گذاشــته خواهند شد.
از آنجا که متأسفانه اقتصاد ایران فعلأ شدیدن وابسته به نفت است و از دست دادن این درآمد، به فقری بسیار بسیار شدید، با عواقبی وحشتناک، در میان همه ی ایرانیان دامن خواهد زد، و جمعیت 70 میلیونی ایران که هر کدام حقی از این منبع درآمد دارند، به احتمال زیاد حاضر به از دست دادن این منبع حیاتی (تحت عنوان حق استقلال خلق عرب یا استقلال استان خوزستان) نیستند، بنا بر این اگر استانی تقاضای استقلال و جدائی از کشور ایران را داشت، باید تقاضایش به تصویب مجلس سراسری برسد.
(این بند تمامی ِ ستم های قومی و ملی را در ایران برای همیشـه به زباله دان تاریخ می اندازد و شرایطی را فراهم میکند که خلق یا مردم آذربایجان در استان آذربایجان، خلق یا مردم کرد در استان کردستان و بلوچ در بلوچستان و عرب در خوزستان و غیره به قدرت برسند و هیچ زمینه یا بهانه ای برای تبلیغات جدائی خواهانه ، باقی نماند!)




خاک بر سر امثال من، که مملکتم برای ساختن خط قطار هم مجبور است دست به دامن چینی‌ها و کنیایی‌ها شود


خاک دو عالم

متن خبر


۱۳۸۹ مرداد ۷, پنجشنبه

چرا مهاجرانی و کدیور، تا آن حد که یکی از آن‌ها را گرگ خطاب کردند، آبروی خود را به خطر انداختند؟


برای اینکه آقای موسوی قاطعیت نداشت، یا نمی‌توانست* داشته باشد. بعد از تجمع‌های میلیونی برای اعتراض به تقلب و واداشتن خامنه‌ای به قبول ریاست‌جمهوری‌یه آقای موسوی در خرداد 88، ایشان نتوانستند و شاید تلاش چندانی هم نکردند (به این قسمت از گفته‌های خانم مسیح علی‌نژاد توجه کنید*) که چهارچوب اعتراضات را در چهارچوب جمهوری اسلامی و در حد تلاش برای احقاق حداقل حقوق مردم و به‌ریاست‌جمهوری‌رساندنشان نگه دارند. نیروهای اپوزیسیون افراطی‌ای که از سیاست و تاکتیک و استراتژی فقط «مرگ بر جمهوری اسلامی / شرکت در انتخابات یعنی تایید حکومت و همکاری با آن / مرگ بر خامنه‌ای / ولی فقیه و همکارانش را دستگیر و مجازات کنید» را یاد گرفته‌اند، همراه با بخش کوچکی از جوانان و دانشجویان دوآتشه‌انقلابی و البته به کمک افرادی چون محسن سازگارا، که تو این وسط‌ها فراخوان تسخیر سازمان‌های دولتی را هم داده بود!! با به انحراف بردن و رادیکال‌کردن شعارها و هر روز و هر روز برگزاری تجمعات برای دادن شعارها و کرکری‌های بی‌پشتوانه، هم باعث وحشت بیش‌ازحد و بی‌دلیل یا کم‌دلیل حکومت و حرکات وحشیانه‌یه زودهنگام آن و هم باعث ترس بسیاری از آن‌ها که آن جمعیت‌های میلیونی را تشکیل می‌دادند شد و کار به آن‌جا رسید که الآن تجمع میلیونی کِی فراخوان بدهیم؟!

البته من افراد نامبرده را فقط بعنوان رهبران بخشی از جنبش سبز قبول داشته و رهبر خود نمی‌دانم، ولی معتقدم آدم هر غلطی هم که می‌خواهد بکند، باید در راه آن غلط! قاطعیت داشته باشد، و به نظرم، آقایان مهاجرانی و کدیور با به‌خطرانداختن آبرویشان، قاطعیت بیشتری را از آقای موسوی طلب کردند و دمشان از این نظر گرم. من طرفدار یک سری تاکتیک‌ها هستم که «در روزی مشخص در هر ماه، گردش یا راه‌پیمایی‌ بدون دادن شعار در خیابان‌ها و میادین اصلی شهر»، یکی از آن‌هاست. اگر این افراد نامبرده، قدرت جا انداختن چنین حرکتی را داشته باشند، من که خیلی خوشحال خواهم شد.

سروناز: بوس بوس



در مورد نداشتن قاطعیت: ایشان چون نقاط ضعفی چون حمایت از خمینی و ... دارند (و این ربطی به باطنی یا غیرباطنی بودن آن ندارد)، و همچنین چون در ایران زندگی می‌کنند، نمی‌توانند صدای رسای یک رهبر بزرگ را داشته باشند و خیلی جاها مجبور خواهند بود که نتوانند حرف دلشان را بزنند.


مسیح علی‌نژاد به آقای مهاجرانی می‌گوید: «... حدس می زنم، روی سخن شما با کسانی است که این روزها مدام شعار «مرگ بر» سر می دهند، یا کسانی مکرر فریاد می زنند؛ « مرگ بر آخوند»، «مرگ بر جمهوری اسلامی با هر جریان و گروهی» ، مرگ بر جمهوری اسلامی چه اصلاح گرا چه اصول گرا. اما جنبشی که من به عنوان یک روزنامه نگار، می شناسم، کسانی را در راس دارد که شعار زنده باد مخالف من سر داده اند.... از میان مهاجران نیز کسی نمی تواند نیکان و بدان جدا کند و هر از چند گاهی خارج از ایران، بخش های دیگر یک جنبش متکثر را به نام کافر اسقاطی، یا دین دار افراطی از کشتی جنبش بیرون بیاندازد.
به عنوان یک روزنامه نگار که روزهایش به نگارش گفته های آدم های معمولی یک جنبش تا سران آن جنبش گذشت، ندیده ام در این یک ساله هیچ یک از اعضای ریز و درشت جنبش در داخل ایران حتی یک بار هم برای یکدیگر تعیین و تکلیف کنند، حتی سران هم برای شعارهای مردم در خیابان تعیین و تکلیف نکرده اند... »

ولی اگر جنبش، رهبری‌یه درست داشته باشد، این وظیفه ی رهبری‌ست که شعارهایی تعیین کند، در مورد شعارها نظر بدهد و مردم را قانع کند که فلان شعار خوب است یا نیست.




۱۳۸۹ تیر ۳۰, چهارشنبه

موسوی در جوابی ضمنی به خامنه‌ای، مشروعیت او را تقریبن زیر سوال برد


گویا! در واکنش به این سخنان گهربار بدون «ر» وسطِ جناب آقای خامنه‌ای که: «ولایت فقیه به معنای حاکمیت مجتهد جامع‌الشرایط در عصر غیبت است و شعبه‌ای است از ولایت ائمه‌ اطهار که همان ولایت رسول الله می‌باشد و همین که از دستورات حکومتی ولی امر مسلمین اطاعت کنید، نشانگر التزام کامل به آن است.» بود که آقای موسوی فرمودند:

«دروغ سازمان یافته مشرعیت زداست و ما امروز با دروغ سازمان یافته روبرو هستیم و رسانه های مجازی سبز باید حداکثر تلاش خود را در زمینه بر ملا کردن ابعاد این پدیده شوم و رو به گسترش به کار گیرند.” ”عده ای اعتقاد مسلمانان و بویژه شیعه را در باره انتظار ظهور با خرافات زیاد آمیخته اند و مساله تا آنجا پیش رفته که امام زمان (عج ) را وسیله توجیه همه مسائل و مشکلات خود قرار داده اند. در حالی که دامان معصومین مورد اعتقاد ما از هرگونه ظلم و خرافات پاک است ،امام جمعه ای امام زمان (عج ) را حامی تصفیه های شورای نگهبان قرار داده است . البته ما منتظر هستیم که ببینیم ایشان چگونه از رضایت امام زمان از تصفیه و ستم هایی که به کاندیداها در طول نظارت استصوابی وارد شده ، اطمینان حاصل کرده اند.”




انتقادی جدی از سایت جرس: این جناب آقای خامنه‌ای تو کجای این خبر، اطاعت از خود را “واجب شرعی” اعلام کرده؟


آیا شما فرقی بین خبر و تفسیر خبر، قائل نیستید؟ وقتی اصل سخنان رهبر گهربار بدون «ر» وسط، که شما با این تیتر اطلاع‌رسانی کرده‌اید، این است که:

"ولایت فقیه به معنای حاکمیت مجتهد جامع‌الشرایط در عصر غیبت است و شعبه‌ای است از ولایت ائمه‌ اطهار که همان ولایت رسول الله می‌باشد و همین که از دستورات حکومتی ولی امر مسلمین اطاعت کنید، نشانگر التزام کامل به آن است."

به من نوعی بگویید این "واجب شرعی" را از کجا آورده‌اید که او اعلام کرده است؟ اگر دو دو تا چهارتا و تحلیل و تفسیر و نتیحه‌گیری (درست یا غلط) کرده‌اید که او در واقع منظورش این بوده است که «اطاعت از من، واجب شرعی است»، خوب این را برای قسمت تحلیل و تفسیر بگذارید، نه اینکه آن را توی دهن جناب آقای خامنه‌ای بگذارید.

این بدبخت‌بی‌چاره فقط گفته «اطاعت از دستورات من، یعنی التزام کامل به من»، که حالا باید ببینیم «التزام ناقص» یعنی چی؟!


۱۳۸۹ تیر ۲۹, سه‌شنبه

به آقای موسوی، رئیس‌جمهور قانونی‌یه ایران: نداشتن سخن‌گو در خارج، ضعف شماست


آقای موسوی، من ضمن اینکه شما را رهبر بخشی از جنبش سبز می‌دانم، رهبر خودم نمی‌دانم و طبیعی‌ست که تلاش ‌کنم افرادی را به رهبری‌یه بخش دیگر جنبش و در نهایت به رهبری‌یه کل جنبش سبز برسانم، ولی آیا فکر نمی‌کنید که لازم است شما و همراهانتان یک شورای رهبری‌ برای جنبش سبزی که تعریف کرده‌اید، تعیین کرده و آن‌ها را معرفی کنید؟ فکر نمی‌کنید که این حکومت می‌تواند، در موقعیتی حساس، دهان شما را ببندد و آشفتگی‌یه شدیدی در همان جنبش سبزی که شما قرائت کرده‌ و رهبر آن هستید، بوجود بیاید؟ اگر به خارج بنگریم، یعنی شما حتا یک دوست و آشنای هم‌فکر و هم‌فهم و قابل‌اعتماد در آن‌جا ندارید؟ چنین چیزی از نظر من باورکردنی نیست، اما تصور انحصارطلبی از جانب شما هم فعلن برایم باورکردنی نیست.

آقای موسوی، وقتی میلیونها ایرانی، شما را به رهبری قبول دارند (و معلوم است که میلیون‌ها ایرانی هم شما را قبول ندارند)، قائدتن باید! امیدوارند باشند که شما پایه‌های رهبری‌تان را محکم می‌کنید و اسامی‌یه افراد عضو شورای رهبری را که الزامن شامل اسامی‌یه عده‌ای از آن‌ها که در خارج هستند هم می‌شود، ارائه می‌دهید.

ندا: بابا یه موقعی زبونم لال همین فردا شاید یه بلایی سرتون اومد. /

آقای موسوی، اگر به جنبش آزادی‌خواهی به چشم یک ساختمان یا ارتش نگاه کنیم، من شما و همراهانتان را یکی از ستون‌های مهم آن، یا فرمانده‌ی یکی از نیروهای زمینی یا هوایی یا دریایی‌یه آن دانسته و محکم‌وقوی‌تر شدن این ستون یا نیرو را به نفع کل جنبش می‌دانم. لطفن با طرفدارانتان بیشتر صحبت کنید و آن‌ها را پرتحمل‌تر نموده و قانع کنید که هر کس که شما و استراژی و تاکتیک‌تان را قبول نداشت، لزومن یک خرابکار در جنبش آزادی‌خواهی نیست.




۱۳۸۹ تیر ۲۷, یکشنبه

به نظر شما، مردم با خواست سرنگونی‌یه خامنه‌ای بیشتر هزینه و تلفات می‌دهند، یا با خواست تشریفاتی‌شدنش؟


جواب من: تشریفاتی‌شدن مقام ولایت فقیه، مساوی است با برقراری‌یه دمکراسی در ایران، و صد البته که احتمال بیشترین تلفات، هنگامی‌ست که بخواهیم با سرنگون‌کردن حکومت، همه‌ی حکومتیان را محاکمه و مجازات کنیم. در این صورت آن‌ها با وحشی‌ترین حالت ممکن، دست به کشتار خواهند زد، هرچند که بدانند شکست خواهد خورد. البته مردم نمی‌توانند آزادی را گدایی کنند و باید بتوانند به‌تدریج قدرت عظیم و بالقوه‌ی قیام را به رخ دشمن بکشانند.

جواد: البته که حالا حالاها قیام پیش‌کش! همین که همه با هم قرار بذارن و پنج‌شنبه‌های اول هر ماه، بدون دادن شعار تو خیابونای اصلی گپ و قدم بزنن، کار کمی نیست.


۱۳۸۹ تیر ۲۶, شنبه

به عکس‌های این مبارزین مسلح نگاه کنید. چرا نمی‌توان آن‌ها را تروریست نامید؟


برای اینکه آن‌ها به‌جای هدف قراردادن مردم بی‌گناه، با نیروهای مسلح متجاوز به حقوق مردم مبارزه می‌کردند. بیایید امیدوار باشیم که مردم، بار دیگر مجبور به قیام نشوند.

































۱۳۸۹ تیر ۲۳, چهارشنبه

آقای موسوی، ضمن احترام، شما به‌هیچ‌وجه حق ندارید بگویید که «جنبش سبز در خارج از کشور سخنگویی ندارد» ا


شما فقط حق دارید بگویید که «من در خارج از کشور سخنگو ندارم»، یا «جنبش سبز توحیدی و پایبند به قانون اساسی که من رهبر و سخنگوی آن هستم، سخنگویی در خارج ندارد»

کلمه: «میرحسین موسوی در بخش دیگری از سخنان خود با یادآوری اینکه جنبش سبز در خارج از کشور سخنگویی ندارد، گفت:” ولی شبکه های جنبش سبز محدود به داخل کشور نیست. طبیعی است که این شبکه ها با همه امکانات خود و با استفاده از رسانه های مجازی و طرق دیگر سخنان سبز خود را در فضای عمومی و زیبایی بوجود آمده طرح نمایند و این از نقاط قوت جنبش سبز است.»

آقای موسوی، می‌دانم به من این حق را می‌دهید که شما را رهبر خود ندانم و می‌دانم شما نمی‌توانید خود را وارث این جنبش آزادی‌خواهی که ثمره‌ی قرن‌‌ها دانش‌آموزی و مبارزه با استبداد بوده است، بدانید. من اگر از چند ماه قبل از انتخابات، به مبلغین شرکت در انتخابات پیوستم (اردوگاه کروبی)، به این معنی نبود که شما یا آقای کروبی را رهبر خود بدانم. من مطمئن هستم همانطور که میلیون‌ها نفر از اعضای جنبش سبز، طرفدار خط‌مشی شما هستند، میلیون‌ها نفر دیگر از اعضای همین جنبش سبز، شما را رهبر خود نمی‌دانند و این‌ها به احتمال قوی، همانطور که شما جنبش سبزتان را تعریف کرده‌اید، «جنبش سبز سکولاردمکرات»ی را تعریف خواهند کرد و رهبری‌ و سخنگویان خود را در خارج از کشور پیدا خواهند نمود.

آقای موسوی، لطفن از آن میلیون‌ها ایرانی‌ای که حق پیداکردن رهبران و سخنگویانشان در خارج را بطور ضمنی! با این گفته‌تان خورده‌اید، معذرت‌خواهی کنید. شما نه وارث کل جنبش سبز هستید و نه سخنگوی کل آن.


ب.ن: این نوشته در بالاترین منفی باران و حذف شد. دلیل!هایش را هم میتوانید همانجا بخوانید.



۱۳۸۹ تیر ۱۹, شنبه

موسوی دیگه با چه زبونی بگه که می‌خواد جنبش سبز را چند قسمت کنه؟


با دقت در گفته های اخیر آقای موسوی، از آن‌جا که نقطه‌ی اتصال اندیشه‌های گوناگون اعضای جنبش سبزی که موسوی رهبر آن است، پایبندی به قانون اساسی است، باز هم ثابت می‌شود که «جنبش سبز سکولاردمکرات‌» باید به فکر ایجاد اتحاد و تعیین رهبری‌یه خود باشد. دو یا چند جبهه‌ای که هر کدام در درون خود متحد هستند، بهتر می‌توانند با یکدیگر کنار بیایند تا اینکه وجود این جبهه‌ها انکار شود و هر کس و عده‌ای بخواهد رهبری کل جنبش سبز را بدست آورد.

موسوی: «جنبش سبز از گوناگونی اندیشه ها استقبال می کند و همواره گفته است این تکثر یک فرصت برای آینده ملت ماست و ما نقطه اتصال این گوناگونی گفتمان ها را ظهور و بروز یک رهبر تعریف نکرده ایم. ما نقطه اتصال را پایبندی به یک متن و آن اجرای بی کم و کاست قانون اساسی گرفته ایم و راه تحول را از طریق یک انتخابات آزاد و رقابتی غیر گزینشی پیش بینی کرده ایم. پایبندی به یک متن با هدف بدست آوردن حاکمیت مردم بر سرنوشت خود مارا از خطر استبداد آینده می تواند محافظت کند.»

ب ن: این هم برای رفع هرگونه شک و شبهه و اتهام:

موسوی: «- جنبش سبز با پایبندی به اصول و ارزشهای بنیادین انسانی، اخلاقی و دینی و ایرانی، خود را پالایش‌گر و اصلاح‌گر روند طی شده در نظام جمهوری اسلامی ایران در سال‌های پس از انقلاب می داند و بر این اساس حرکت در چارچوب قانون اساسی و احترام به نظر و رای مردم را وجه همت خویش قرار خواهد داد.
- جنبش سبز با پذیرش تکثر درون جنبش بر استمرار حضور دین رحمانی سرشار از رحمت، شفقت، معنویت، اخلاق و تکریم انسان تاکید دارد و راه تقویت ارزش های دینی در جامعه را تحکیم وجه اخلاقی و رحمانی دین مبین اسلام و نظام جمهوری اسلامی ایران می داند.
هر فرد ایرانی که توسل به خرد جمعی توحیدی را به عنوان مبنای تلاش برای ایجاد فردای بهتر برای میهن خویش بپذیرد در زمره فعالان جنبش سبز به شمار می آید.»

این هم جر و بحث با یک سانسورچی به نام جرمنی در بالاترین، که به کامنت دونی اینجا منتقل میشود.