۱۳۸۵ آبان ۶, شنبه

عاشق شد، دل دزدید و دل داد باغ ِ عاشقا همیشه آباد



غزل عاشقانه ي تازه

نام تو شد اسم شبم، در هر نفس روی لبم - کی مینویسد غیر ازین کیبورد من، خودکار من ...

-------------------------------------------------
تا هست عشق و عاشقي
------------------------------------------------
پرسی چه میخواهم ز تو، ای یار من، ای یار من
خواهم که باشی همچنان سرچشمه ی اشعار من

آورده جانم در سخن زیبائی رفتار تو
باید ببخشی در عوض ناجوری رفتار من

نام تو شد اسم شبم، در هر نفس روی لبم
کی مینویسد غیر ازین کیبورد من، خودکار من

تا هست عشق و عاشقی، دست من و دامان تو
مثل کبوتر ناز تو، مثل کنه اصرار من

آمد برای کشتنم، هرکس که دل بستم به او
تو بگذر از قتل من و، بالا نبر آمار من

من شکل بلبل نیستم، با اینهمه ای تازه گل
" فیض تو شد قول و غزل، بنشست در منقار من"

در نوجوانی قسمتم تمرین موسیقی نشد
اکنون وگرنه می ربود هوش از سرت گیتار من

یکخرده دارم سن و سال، بهر تو سازم کمترش
در مهدکودک ها بگرد، خواهی اگر دیدار من

راز دل غمگین خویش، گفتم به تو در این غزل
شرمنده ام، تنها همین یکدانه بود اسرار من

یارو اگر ممنوع کرد اشعار عشق و عاشقی
من هم به او لج میکنم، اینهم نمونه ی کار من!
---------------------------------------
26 اکتبر 2006




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر شما می‌.تواند تاثیرگذار باشد. برای فرستادن نظر و پیغام، احتیاج به دادن اسم و آدرس و کلمه‌ رمز و قد و وزن ندارید. خودتان انتخاب کنید. فحش دادن آزاد است، خالی کنیدعقده‌.ها را ، اما زیاد تکرار نکنید.