موسوی: جالب آنجاست که به فرزندان انقلابی و خدوم کشور تهمت ارتباط و تمایل به
غرب و شرق می زنند و خود به صورت آشکار و مکرر در مقابل آمریکا کرنش می کنند
تاجزاده: اینجانب حاضرم از همین سلول انفرادی مستقیم به محل مناظر بیایم و بدون این
که نیاز به تهیه و جمع آوری سند و مدرکی داشته باشم ثابت کنم که چه کسی طی
این سی سال بیشترین خدمت را به آمریکا و اسرائیل کرده است /
چی میشد که این اسراعیل و آمریکا نابود میشدند،
تا به بدبختیهای اصلیمون برسیم؟ آخه چی میشد؟
سی [چهل] سال
این ترانه، بر روی ملودییه زیبای زیر نوشته نوشته شده
اگر همصدای خوشصدائی هست، چه بهتر که تا پنجاه سال نشده! آنرا زودتر بخواند
THE BENEFITS - Seize The Day
سی سال
///آیندگان در تونل زمان: الآن تقریبن ده سال اضافه شده ///
چهل سال
بیا عزیزم، تعریف کنم من داستااان، از یه جنبش
که از خریت، نتیجهشو به سرقــــت، روحالله بردش
اومدیم ترتیــــــبِ مورچه بدیم امااا، یه اژدها
ترتیبمونو داد و ما آخ از دردش، کردیم نالهها
از چاله شیرجه، زدیم توی چاه
چهل سال، ما چشیدیم هر روز هر سال
ضربهی چماق دین
میخوان که جا بزنیم، آزادیمون بشه محااال
چهل سال، بردیم بالا فهم و کمال
ازدیاد بغض و کین
باید مثل مهندس، بریزیم طرحی باحااال
برای آزادی، برای آزادی، آزادی
چه با شجاعت، پِی ِ عدالت بودیــــــم، ولی اما
چه رهبرایی، به مثل ملا یا کـــــه، لنین چگوارا
نمیدونستیم، که اصلن د.موک.راســـــی، یعنی چی چی
خیال می کردیم، با رفتن شاه اوضـــاع، میشه روبراه
از چاله شیرجه، زدیم توی چاه
چهل سال، ما چشیدیم هر روز هر سال
ضربهی چماق دین
میخوان که جا بزنیم، آزادیمون بشه محااال
چهل سال، بردیم بالا فهم و کمال
ازدیاد بغض و کین
باید مثل مهندس، بریزیم طرحی باحااال
(دکلمه)
دیکتاتور باید بفهمه که دیگه جدییه جدی هستیم
باید بفهمه که داریم چند میلیونی متحد میشیم
باید بفهمه که دیگه دست رو دست نمیتونیم بذاریم
باید بفهمه که دیگه اختیار روح و جسم و وطنمون رو تو دستاش نمیتونیم بذاریم
باید از جرعت و غیرتمون دچار وحشت بشه
باید بفهمه یا عقبنشینی کنه یا آمادهیه از دست دادن جان و مال بشه
دشمن باید بفهمه که دیگه خیلی بیشتر
حاظریم قربانی بدیم، قربانی بدیم، قربانی بدیم
(پایان دکلمه)
برای آزادی، برای آزادی
چهل سال، ما چشیدیم هر روز هر سال
ضربهی چماق دین
میخوان که جا بزنیم، آزادیمون بشه محااال
چهل سال، بردیم بالا فهم و کمال
ازدیاد بغض و کین
باید مثل مهندس، بریزیم طرحی باحااال
برای آزادی، برای آزادی، آزادی
برای آزادی، آزادی
شاهین دلنشین
15.10.2009
چون حکومت خیلی از سرنگونیطلبان میترسد و خاتمی
سیاست دارد و اگر کسی تو را آدم حساب نکند، چرا برایت تره
خورد کند و برای آدمحسابشدن، التماس اثر ندارد و زمان قیام
نهائیی مردم را کسی قدرت پیشبینی ندارد و حکومت باید
از خشم مردم بترسد و
خاتمی واقعن نگران سرنگونیی جمهوری اسلامی است و
همه فعلن منتظر نتیجهی مثبت تلاشهای اصلاحطلبانند
تا سرنگونیطلب نشوند.
اگه مخالفی، بگو
خاتمی:
«اگر جلوی حرف زدن افراد معتقد به نظام جمهوری اسلامی ایران گرفته
شود، کسانی وارد عمل خواهند شد که با اصل نظام و انقلاب مخالف هستند... /1/
اگر اینها نتوانند حرف بزنند میدانید چه وضعی پیش خواهد آمد؟ آن وقت در
این فضای بسته یک جانبه، هستههای عمل به وجود میآید، عملی که متوجه نفی
همه اینها خواهد بود، همچنان که ما متاسفانه نشانههای آن را در جامعه میبینیم ... /2/
وقتی جلوی صداهای اصیل گرفته میشود هیجان ایجاد میشود
و بعضی صداهایی شنیده میشود که آن صداها مطلوب نیست، ... /3/
نمیتوانند حرف خودشان را بزنند و آنگاه کسانی حرف میزنند که به اصل اعتقاد ندارد... /4/
وقتی حرف کسانی که معتقد و پایبند به نظام هستند، هزینه داشت، آن وقت
نوبت عمل از سوی کسانی پیش میآید که اصل را قبول ندارند... /5/
نتیجه روشهایی که مخالف خود را متهم به براندازی میکند، براندازی است... /6/
اگر راه اصلاح اینچنینی برای وفاداران به قانون اساسی و اسلام بسته شود،
راه برای جریاناتی باز میشود که اصل را هم قبول نخواهند داشت ... /7/»ا
.
ما دهن میبندیم، لب میدوزیم و زیپهای خوشگلِ با اندازههای مختلف برای دهانهای گشاد و گشادتر و گشادترتر، در انبانمان داریم. برای ما فرق نمیکنه ساحب*دهان کی باشه، فقط کافییه که مخالف عقیده یا منافع یا مَسلحت یا سلیقه یا سیاستِ درستی که ما تشخیص میدهیم! نظری داده باشه. ما معنیی خفهکردن را خوب فهمیدهایم و از حق قانونیی خود، نهایت استفاده را میکنیم. کافیه مثلن کسی یه ایراد کوچیک محاورهای از آقای موسوی، رعیسجمهور منتخب مردم ایران، اونجایی که گفته: « شبکه اینترنتی در فضای مجازی شکل گرفته» بگیره و بگه: « مگر در فضای غیر مجازی هم اینترنت شکل می گیرد؟»، تا منفی پشت منفی دهیم و حرف و نظرش را گم و گور کنیم. فرض محال، محال نیست. باور کنید اگر 30 سال پیش، بالاترینی وجود داشت، اجازهی ابراز حتا یک ایراد یا نظر برعلیه خمینی، به هیچ کس داده نمیشد. همین چند وقت پیش، یکی در تجلیل از آقای احمد زیدآبادیی گرامی، نوشته بود:
«احمد کوتاه نخواهد آمد میدانم و یقین دارم …. وبازجویان ستمگر هم … احمد دروغ نخواهد گفت... کوهی چون زید را ، با دستانی چنان نحیف و ناتوان له کردن از آن حرفهاست… احمد ممکن است از دست برود ، اما له نخواهد شد… زید آبادی حتی در انفرادی قبر گونه خود ایستاده ماند... او شکنجه ها شده و خواهد شد ، اما دروغ نخواهد گفت ، زیرا دروغ در ذات پاکش نیست... اگر کمرش را می شکنند ، اما استواریش را شکستن ممکن نیست … او سمبل آزادگی ، اخلاق ، آزاد اندیشی و مداراست و جان می دهد ، اما در برابر ظلم کرنش نخواهد کرد... احمد اما از جنس دیگری است...»
من هم که دیدم هنوز این عقاید چریکیی عقبافتاده، به دست و پامون پیچیده و طرف داره اینطوری، حالا بگیم ناآگاهانه، مردم روُِ تشویق به تحمل شکنجه تا حد مرگ میکنه، براش نوشتم:
«شما دارید به اونایی که زیر شکنجه تاب نیاوردهاند و به دروغ، اعتراف کردهاند، توهین میکنید. واقعن خجالت داره. بار مردم را زیاد نکنید. اگر روزی احمد اعتراف! کرد، آیا همین شما تهمت دروغگو، نااستوار، سازشکار، حقیر، ذات!کثیف [لهشده، کرنشگر] را به او نخاهید بست؟»
و طرف هم اومد و به این نظرم، منفی داد!!
به مسعولین بالاترین: لطف نموده و امکان سانسور نظرات را، ناممکن کنید* و ضرر یا خطر! خاندن کلمات رکیک را ( با فرض! اینکه همه بالغیم و از این کلمات شنیدهایم و گویندهی آن، خود آبروی خود را میبرد) بههیچوچه با ضرر و خطر سانسور عقیده و انتقاد و نظر، یکسان نشمارید.
لطفن سانسورچی پرورش ندهید. سانسورچی پرورش ندهید. سانسورچی پرورش ندهید.
* البته بهجز نظراتی! که هدفش بهخطرانداختن امنیت افراد است
در مورد غلَتهای املاعی