۱۳۹۰ مرداد ۱۵, شنبه

من نفتم! و از همه‌ی آن‌هایی که کاسه کوزه‌ها را بر سر من می‌شکنند، خسته‌ام


* در رابته با غلَت‌های اهتمالی‌ی! املاعی

من نفتم و تا از بین نرفتم، در دست حکومت هستم. تو هم اگه دیکتاتورهایت را سرنگون کنی، چاکرت هستم. اما اگه عرضه نداری که صاحب حکومت بر کشور خودت بشی و صاحب من و از دلارهایی که من در اختیارت می‌گزارم، برای ایجاد مراکز تحقیقات علمی، استخدام متخصصین داخلی و خارجی، ایجاد دانشگاه‌های معتبر و صنایع مادر استفاده کنی، من چه تقصیری دارم؟

تو اگه خاننده‌هات برای اجرای کنسرت میان تو اون کشور فسقلی‌ی عربی که به برکت همین من و اداره‌ای خیلی بهتر از حاکمانت، چه پیشرفت‌هایی که نکرده و شاید بعد از مدتی بتونه در صورت از دست دادن من، رو پاهای خودش واسته، و تو حسرتش را می‌خوری که چرا اونا نباید بتونن تو کشور خودت و خودشون این کارها روُ بکنن، آخه من چه تقصیری دارم؟

من اگه نبودم تُویی که گذاشتی- یا عرضه‌اش را نداشتی که نگزاری- بکُشند دل‌سوزان و آینده‌نگرانت را که می‌خواستند راه ژاپن را همزمان با آن‌ها پیش پایت بگزارند، هیچ بعید نبود، هیچ بعید نبود کشورت پیشرفتی! به اندازه‌ی افعانستان در ساختار اقتصادی و فرهنگی داشت و حاکمانت تالبانِ به توان 2 بودند.

من نفتم و از همه‌ی آن‌هایی که کاسه کوزه‌ها را بر سر من می‌شکنند، خسته‌ام. انگار بدون من، هزاران سال دیکتاتوری نبوده و نیست! انگار به خاتِرِ من نمره‌ی اون دیکتاتور شده بیست!

و تو ای زیادی لیبرال از نضر تفکرات اقتصادی! می‌دانم که نهایت سعی‌یت را میکنی تا از وضعیت اسف‌باری که کشورت به آن دچار شده، برای تبلیق ایده‌های خصوصی‌سازی‌ات سوع‌استفاده کنی و بر منکرش دوبار لعنت! که از نضر فکری و ایده‌ئولوژیک هم حق داری که بخاهی همه‌ی بیمارستان‌ها، مدارس و کلّن همه‌چی خصوصی بشود، ولی این را بدان که بالا بری پایین بیای، من مال همه‌ی مردم و کشورت هستم و حکومتت از درآمد من باید بتونه برای پروژه‌های بزرگ زیربنایی استفاده کنه، نه اینکه آن را بین میلیون‌ها نفر به صورت سهام نفت که همان من باشم! تفسیم کرده تا آن‌ها بدون احتیاج به کار و تلاش و تفکر و خلاقیت و دانش، بروند خرید و مسافرت. اگر اقتصاددانی، مگر ممکن است که از جریان تولانی‌ِ و مهمِ انباشت سرمایه خوب خبر نداشته باشی که حال بخاهی سرمایه‌ی انباشته را به ریزترین قتعات تقسیم کنی؟! از نضر سیاسی هم که شده، باید حتمن خبر داشته باشی که در بسیاری از انقلاباتی که منجر به ضهور دیکتاتور جدیدی شده است، بخش مهمی از صنایع و شرکت‌های خصوصی، دولتی/ملی! شده است. آیا واقعن فکر میکنی دیکتاتورهایی که بر تو و کشورت حکم‌فرمایی می‌کنند، به راحتی از درآمد من می‌گزرند و یا اگر گولِ تو را خوردند، نمیتوانند بعد از مدتی سهام من را باتل اعلام کنند؟ نکند خاست اصلیِ تو این است که سهام تقسیم شود تا تو با شم اقتصادی و سرمایه‌ای که در اختیار داری، بتوانی این سهام را با چانه‌زنی و سوع‌استفاده از موقعیت تَرَف، با ارزانترین قیمت، صاحب شوی تا ثروتمندتر گشته و کیف کنی و فروشندگان هم از این پول بادآورده کیف کرده و گور پدر مملکتِ بدون نفت یا منِ آینده و نسل‌های بعدی؟! اشتباه نکن! من با این که جریان استخراج من مثل نروژ و دانمارک به بخش خصوصی‌ای که سرمایه و قدرت استخراج من را دارد داده شود – نه اینکه حکومتت خودش وام بدهد تا صنایع موجود را با قیمت دوپینگ از آن بخرند! – مخالفتی ندارم. زحمت کاری که حکومت تو باید بکِشد، بخش خصوصی می‌کِشد و مزد و بهره‌اش را می‌برد، واین هیچ رَبتی به پخش کردن مجانی پول بین مردم ندارد.

در آخر سخنانم! جدی‌تر میگم: من نفتم و از همه‌ی آن‌هایی که کاسه کوزه‌ها را بر سر من می‌شکنند، واقعن خسته‌ام. لُتف کنید و امور سیاسی‌تان را به من رَبت ندهید.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر شما می‌.تواند تاثیرگذار باشد. برای فرستادن نظر و پیغام، احتیاج به دادن اسم و آدرس و کلمه‌ رمز و قد و وزن ندارید. خودتان انتخاب کنید. فحش دادن آزاد است، خالی کنیدعقده‌.ها را ، اما زیاد تکرار نکنید.