۱۳۸۶ شهریور ۲۵, یکشنبه

ترانه ای مخصوص روضه خوانی /


مهم!: برای درک فلسفه‌یه! من در موردِ املای فارسی وبرای راهت‌تر خاندنِ این یا آن! نوشته
در رابته با غلَت‌های اهتمالی‌یه! املاعی


:آیندگان در توونل زمان
۲۸.۰۵.۲۰۱۴
بسیاری از آهنگ و ترانه‌‌ها
برای دوران بخوسووسی خانده شوده‌اند و به‌درد همان دوران می‌خورند
اگر البته به درد بخورند، و اگر شنوَندگانی پیدا کرده‌اند
یعنی اینکه، صرف‌نضر ازافکار و عقاید دوروست یا غلطی که توسط ترانه‌سرابه شنونده مونتقل می‌شوند
توانسته‌اند نیازی رووهی را برطرف کونند 
از نضر روان شناسی هم که نگاه کونیم
 مسلن مرگ یک خیلی‌عزیز، اول اهساس غم و اندووه و بی‌کسی و عزا و ناامیدی
و نیاز به آهنگ عزاگووش‌کردن و گریه و دست نوازش توو آدم بوجوود میاره
اما اگه این دوران زیادی کش بیاد، و اهنگ عزاداری ادامه پیدا کونه
نشانه‌ای از بیماری‌ست
چه پیش شنونده و چه پیش ترانه‌سرا و آهنگ‌ساز و خاننده


ایران در سایه‌یه دار است
منسینید خمووش





این هم متن ترانه:

یاران
یاران، منشینید خموش
ایران در سایه ی دار است، منشینید خموش
زیر ساتور تبه کاران است، منشینید خموش
یاران منشینید خموش
در کشور ما، سرب سوزان است پاسخ ، گر بپرسی از عدالت

هر ره دیگر بود مسدود ، جز راه رذالت
منشینید خموش
یاران ، ایران در سایه ی دار است منشینید خموش
گردید وطن غرقه‌ی اندوه من ، وای وطن وااااای وطن

سرخند از این غصه سفیدان چمن ، وای وطن. وای وطن واای
خیزید رویم از پی طابوت و کفن ،  وای وطن، واای وطن . وای وطن
ای غرقه در هزار غم بی دوا وطن
ای طعمه‌ی گرگ اجل مبتلا وطن
قربانیان تو همه گلگون غبا وطن
عزیز وطن ، غریب وطن ، بی نوا وطن
بی کس وطن ، غریب وطن ، بی نوا وطن


مادر ببین عروس وطن بی‌جهاز شد
مادر ببین دست اجانب دراز شد
هر شقه‌اش نسیب پلنگ و گراز شد
عزیز وطن، غریب وطن ، بی نوا وطن

در هیچ کس همت و دین و ثبات نیست
جان کندن است زندگی ما ، حیات نیست
از هیچ سمت راه گریز و نجات نیست
ای خاک تو جواهر و لعل و طلا وطن

تهرانیان ، تهرانیان همه گرفتار مصیبتند
گیلانیان همه بر زوال و وحشتند
تبریزیان . تبریزیان گرفتار محنتند
از بهر مرد و زن شده محنت‌سرا وطن
عزیز وطن ، غریب وطن ، بینوا وطن ، بی کس وطن


آن عقربی که بر وطن افتاد، حاضر است
آن خائنین ستمگر و جلاد ، حاضرند
آن مهر و دفتر و اسناد، حاضر است
کردند برتو ناخلفان ظلمها وطن
عزیز وطن ، غریب وطن ، بینوا وطن




من در اینجا

مراتب انزجارم را از این ترانه اعلام مینمایم
این ترانه بر خلاف قسمت اولش که میگوید منشینید خموش
تازه اونم با حالت گریه و التماس
یک روضه خونیِ ناب است و دعوت به خمودگی:

"از هیچ سمت راه گریز و نجات نیست"


گویا هر کسی که تو ایران داره زندگی میکنه، راه رذالت را مجبوره انتخاب کنه:


"هر ره دیگر بود مسدود ، جز راه رذالت"


گویا نوسنده‌ی این ترانه، هنوز دین‌داری یا دین‌ورزی را

جزو سجایای لازمه‌ی مبارزین می‌دونه!:

"در هیچ کس همت و دین و ثبات نیست"


تازه اگه در هیچ کس همتی نیست، تو چرا داری تبلیغش رو هم میکنی؟!

و باز هم میگی:

"از هیچ سمت راه گریز و نجات نیست"


گویا هنوز نفهمیده که ایرانی بر ایرانی داره حکومت میکنه، نه اجنبی!

که منظورش حتما" همون خارجیه! اوههو، اوههو، اوههو "
عزیز وطن ..غریب وطن .. بینوا وطن .. بی کس وطن"



داریوش جان

فورن میروی و این ترانه ات را

میندازی سطل آشغال




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر شما می‌.تواند تاثیرگذار باشد. برای فرستادن نظر و پیغام، احتیاج به دادن اسم و آدرس و کلمه‌ رمز و قد و وزن ندارید. خودتان انتخاب کنید. فحش دادن آزاد است، خالی کنیدعقده‌.ها را ، اما زیاد تکرار نکنید.