۱۳۹۹ آبان ۱۳, سه‌شنبه

در مورد پادشاهان پهلوی و مشروطه

 کاری از: ؟
چنگیز امیری در مقاله ای که در کیهان منتشر شده است از جمله می گوید:
1- ژان ژاک روسو حکومت خوب را حکومتی می‌دانست که نهادهای خوب و خدمتگزار عموم را گسترش دهد و خیر همگانی ‌را جایگزین منافع گروهی یا طبقاتی کند. با این اوصاف شاهان پهلوی با گذراندن قوانینی که دست شریعت را از سر جامعه کوتاه می‌کرد و با ایجاد نهادهایی که خدمات آنها شامل حال همه مردم ایران می‌شد، نظیر مدرسه و دانشگاه و بیمارستان و کارخانجات و… و پایان دادن به انحصار فرقه روحانیت بر آموزش و پرورش و بهداشت و همگانی کردن آنها با ایجاد ساختارهایی چون سپاه دانش، سپاه ترویج و آبادانی، سپاه بهداشت، خانه‌های اصناف، شوراهای شهر و روستا، گسترش بهداشت عمومی‌، پایه‌ریزی صنعت نوپای کشور و ایجاد کارخانه‌های مدرن و تحکیم زیرساخت‌های صنعتی و مهیا کردن امکانات برابر برای همگان تا بتوانند در صنعتی کردن کشور و بالا بردن رفاه عمومی ‌شریک باشند، ایجاد ورزشگاه‌های بزرگ و مدرن، بالا بردن درآمد سرانه ملی و از همه مهمتر در عصر پهلوی دوم، قانونی کردن حقوق زنان و آزادی پنجاه درصدی جامعه از یوغ بربریت اسلام شیعی و در ادامه آن انجمن‌های زنان و حق مشارکت در سرنوشت خویش، برپایی ارتشی قوی و سکولار که به جرات می‌توان گفت مهمترین بنیادی است که نه تنها حافظ کشور بود بلکه چون ساختارش از ابتدا بدون حضور موجودی به نام روحانیت شکل گرفته، سکولارترین و مدرن‌ترین نهادی بودکه شاهان پهلوی ایجاد کردند و در یک کلام به وجود آوردن دولت مدرن و گسترش تجدد، نماد اولین دولت ملی ایران بعد از هجوم اعراب است. با این اوصاف حکومت شاهان پهلوی، با وجود کاستی‌ها، حکومتی در مجموع خوب و قابل قبول بوده است. بدون پافشاری آنان بر قوانین عرفی (یعنی آن بخش از قانون اساسی که حق ملت را تعریف می‌کند در مقابل آن بخش که حق شرع و روحانیت را تعریف می‌کند) و زمینی کردن قوانین، ایجاد چنین نهادهای بنیادینی هرگز ممکن نمی‌بود. قاضی و یا وزیر شدن زنان و دخالت آنان در امور جاری کشور تقابل آشکار با نص صریح اسلام بود که زنان را کشتزار مردان می‌داند. اینگونه میدانداری زنان چیزی جز شمشیر کشیدن حکومت وقت به روی متولیان اسلام و تشیع نبود.
….
این نهادها چون در خدمت کل جامعه بوده و هر ایرانی می‌توانسته بدون تبعیض از خیرش بهره‌مند شود، جنبه ملی و همگانی داشته و خیر و خدمات این نهادها شامل حال تمام مردم ایران می‌شده است.
2- مهمترین اقدام شاهان پهلوی که هرگز جامعه به اصطلاح روشنفکری کشور آن را ندید یا با کوری ایدئولوژیک، خود را به ندیدن زد، پافشاری بر اصول عرفی قانون اساسی مشروطه بود. قانون اساسی مشروطه آمیزه‌ای از عرف و شرع بود که اصول شرعی آن ضدملی و فرقه‌ای، و اصول عرفی آن خدمتگزار همگان و به سود همه مردم کشور بود. در دعوای پیدا و پنهان شاهان پهلوی با تحجر شیعی، «روشنفکران» خودخوانده هیچگاه به یاری حکومت نیامدند تا قوانین عرفی را که چتر فراگیری بر سر همه مردم بود و خیرش نصیب همگان می‌شد با آموزش جامعه‌ای که هزار و چهارصد سال با زهر اسلام مسموم و معتاد شده بود به امری نهادینه شده تبدیل کنند و شرّ دخالت‌های تشیع را در زندگی عمومی که عامل اصلی بازدارندگی است یکبار برای همیشه از تصمیم‌گیری‌ها در سرنوشت کشو کم کرده و مذهب را به عرصه‌ی خصوصی برانند. آنان نه تنها این وظیفه را که وظیفه ذاتی روشنفکر است به عهده نگرفتند بلکه با ایدئولوژی‌زدگی به درجه‌ای از تنفر علیه پهلوی‌ها رسیده بودند که در همه برنگاه‌های تاریخی دعوای عرف و شرع، یا تجدد و ارتجاع، و یا به زبانی دیگر دعوای حکومت وقت و آخوندها، آنها به سود شرع و بر ضدعرف با نوشتن داستان و مقاله و ساختن فیلم و هر امکانی که همان حکومت برایشان مهیا کرده بود علیه دولت موضع‌گیری می‌کردند و هر اقدامی ‌که کشور را قدمی به جلو می‌برد در خدمت مطامع «امپریالیسم» و «سرمایه‌داری جهانی» قلمداد می‌کردند و سعی در تخطئه و بی‌اعتباری آن داشتند و در این راه تا آنجا پیش رفتند که آخوندها در مقام مظلوم نمایانده می‌شدند.
در حقیقت برخلاف روشنفکری غرب که شمشیر را از رو علیه کلیسا بست و حتی گاه با حکومت‌های مستبد ولی سکولار هم برای به حاشیه بردن کلیسا به عنوان عامل بازدارندگی جامعه متحد شد، روشنفکران ایرانی همواره از درگیر شدن با منبع جهل و خرافات و عقب‌ماندگی آخوندی طفره رفتند و حکومت را که سر آن داشت تا با زمینی کردن قوانین و پافشاری بر اصول عرفی، انسان ایرانی را بر سرنوشت خویشتن مسلط گرداند تنها گذاشتند. پافشاری بر اصول عرفی و زمینی کردن قوانین به خاطر فراگیر بودنش خصوصیتی ملی و ایرانی داشت و به همین دلیل شاهان پهلوی ملی‌ترین افراد سیاسی کشور بودند. در حقیقت شاهان پهلوی و مجموعه روشنفکران مشروطه با تعمد بخش شرعی قانون اساسی مشروطه را که که با تفرقه‌اندازی جامعه را به خودی و غیرخودی تبدیل می‌کرد مسکوت گذاشتند و همین بود که فریاد واشریعتای آخوندهایی نظیر مدرس و بعدها روح‌الله الخمینی بلند شد. نامه‌های خمینی به شاه بهترین گواه این موضوع است. در این نامه‌ها خمینی به درستی بارها شاهان پهلوی را به عدول از قانون اساسی متهم می‌کند. چون قوانینی که از مجلس می‌گذشت می‌بایست با شریعت شیعه جعفری اثنی عشری مطابقت می‌داشت و شاهان پهلوی به آن قسمت از قانون وقعی نمی‌گذاشتند.

3- همانطور که دکتر ماشاءالله آجودانی در کتاب «مشروطه ایرانی» گفته است ، دو آرزوی مشروطه‌خواهان از سه آرزوی آنان توسط رضاشاه بزرگ تحقق یافت : نخست، دولت ملی یکپارچه که هر ایرانی فارغ از گویش و دین خود از حقوق برابر برخورددار باشد؛ دوم، مدرن کردن ایران که با جدیت و پشتکار به پیش برده شد. آرزوی سوم یعنی گشایش سیاسی اما توسط شاهان پهلوی نادیده گرفته شد. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر شما می‌.تواند تاثیرگذار باشد. برای فرستادن نظر و پیغام، احتیاج به دادن اسم و آدرس و کلمه‌ رمز و قد و وزن ندارید. خودتان انتخاب کنید. فحش دادن آزاد است، خالی کنیدعقده‌.ها را ، اما زیاد تکرار نکنید.