۱۳۸۶ بهمن ۲۵, پنجشنبه

آقای گنجی! کُشتی منو با این سلطانیزم! / دو کلمه و نصفی حرف هساب! با آقای گنجی (7)


مهم!: برای درک فلسفه‌یه! من در موردِ املای فارسی وبرای راهت‌تر خاندنِ این یا آن! نوشته
در رابته با غلَت‌های اهتمالی‌یه! املاعی

این نوشته، با دستکاری‌هایی ویراستاری و با حِفض تاریخ انتشارش، به این‌جا مونتقل شوده است
برای دسترسی به آرشیو وبلاگ‌های سابقم، رووی لینک بالا کلیک کونید
شوماره‌یه این نوشته قبلن ۵ بووده است



آقای گنجی! کُشتی منو با این سلطانیزم!ا

دو کلمه و نصفی حرف هساب! با آقای گنجی (7)


بابا،آقا،رفیق،دوست،برادر جان
چقدر میگی: " به گمان من، رژيم جمهوري اسلامي نظام فاشيستي و توتاليتر يا ديکتاتوري نظامي نيست
بلکه رژيم سلطاني است." ؟ حوصله مونو واقعا سر بردی! حالا میخای بگی اگه این رژیم فاشیستی بود
راهت تر بود کنار گذاشتنش یا بخاطر کمک به‌ فرآيند دموكراسی میشد باهاش همكاری کرد و به آن
مشروعيت‌بخشید!! یا چی؟ اگه توتالیتر بود، نباید نافرمانی مدنی میکردیم یا چی؟
اگه دیکتاتوری نظامی بود، نباید مردم با جمعیت 100000 نفری یا 1000000 نفری
تو خیابونا میومدن یا چی؟ میشه بگی حرف حسابت چیه؟


/ گنجی (همه ی نقل قولها از "مانیفست" است): گذار به‌ دموكراسی مثل‌ بازی شطرنجی است‌
كه‌ در يك‌ سوی آن‌ ديكتاتورها و در سوی ديگر دموكراتها نشسته‌اند. بايد وارد بازی شد و از تمام‌ مهره‌ها
جهت‌ كيش‌ و مات‌ حريف‌ استفاده‌ كرد. اعتصاب‌ غذا، تحريم‌ انتخابات‌، برگزاری تجمعات‌ اعتراض‌ آميز
عدم‌ همكاری و... تاكتيك‌هايی برای رسيدن‌ به‌ اهداف‌اند، ./


خوب حالا اگه آن دیکتاتورها، سلطانی نبودند و
بلکه فاشيست و توتاليتر يا ديکتاتور نظامي بودند، نمی بایست این کارها را کرد؟


/ گنجی:... تحريم‌ انتخابات‌ در شرايط‌ فعلی عملی ضروری است‌./


این حرف شما مال 3 سال پیشه و میدونم که هنوز هم به آن معتقدی
ولی به درستی حرف از شرایط فعلی میزنی. این یعنی قبولِ احتمال اینکه، تحت همین رژیم ِ
به قول خودتان سلطانی، شرایطی بوجود آید که رژیم آنچنان تحت فشار قرار گیرد که واقعن بخاهد
تحت یکی دو مرحله، قدرت را به مردم بدهد و از تجربه ی شاه که آنقدر به قدرت ارتش و ساواکش مینازید
که دیر جنبید و همون اول که کار به تظاهرات میلیونی نکشیده بود، قدرت رو به دست بختیار نداد، عبرت بگیرد
درست میگم یا نه؟ این شرایط ممکنه بوجود بیاد یا نه؟ این همه تلاش میکنی که
بگی این رژیم سلطانیه و منظورت هم اینه که سلطان اهل مذاکره و سازش و عقب نشینی نیست:


/ گنجی: در واقع‌ ديكتاتورهای نظامی و حزبی پس‌ از فشار اجتماعی شديد، بر سر ميز مذاكره‌
حاضر می‌شوند. گذار توافقی حاصل‌ وضعيتی است‌ كه‌ از نظر قدرت‌ سياسی طرفين‌ كاملاً برابر و
متوازن‌ باشند. گذارهای توافقی در رژيمهای اقتدارگرا محصول‌ اختلافات‌ عمده‌ تندروها (محافظه‌كاران‌)
و ميانه‌روهای (اصلاح‌طلبان‌) درون‌ رژيم‌ از يك‌سو، و ائتلاف‌ اصلاح‌طلبان‌ حاكم‌ با دموكراتهای
خارج‌ از حاكميت‌ جهت‌ كنار زدن‌ تندروهای رژيم‌ از سوی ديگر است‌
ولی فرآيند گذار در ديكتاتوريهای شخصی بسيار متفاوت‌ است‌. /


ولی وقتی شرایطی را در نظر میگیرید که انتخاباتی برای دست بدست شدن قدرت صورت بگیرد
که دیگر تحریم انتخاباتی ضرورتش را از دست بدهد، آیا این را میتوانید بدون قدرت نمائی مردم و
مذاکراتِ احتمالی بخشی از اپوزیسیون با رژیم برای گذار توافقی تصور کنید؟ برای همین است که
میگویم از تکرار اینکه این رژیم فاشيستی و توتاليتر يا ديکتاتور نظامي نیست و بلکه رژيم سلطاني است
دست بردارید. نتایج عملی ای که از این حرفها می گیرید، یکی است!


/ گنجی: به‌ گفتة‌ هانتينگتون‌: رهبران‌ ديكتاتوريهای شخصی در مقايسه‌ با رهبران‌ نظامی و تك‌حزبی
احتمال‌ كمتری دارد كه‌ قدرت‌ را به‌ صورت‌ داوطلبانه‌ واگذار كنند. /


همین؟! احتمال کمتری دارد! اینهمه اصرار بر سلطانی بودن رژیم، به این خاطر که بگویید احتمال کمتری دارد
که سلطان صدای انقلاب را به موقع بشنود و مجبور شود داوطلبانه! واگذار کند؟ این مسخره بازی نیست؟


/ گنجی: رژيم‌ حاكم‌ بر ايران‌ ديكتاتوری شخصی است‌
فرايند گذار به‌ دموكراسی در چنين‌ نظامی، با دو نوع‌ ديگر تفاوت‌ دارد. ...

اين‌ نوع‌ گذار معمولاً مستلزم‌ سرنگونی حاكمان‌ شخصی است‌ (ماركوس‌ در فيليپين‌، چائوشسكو در رومانی، استروراسز در پاراگوئه‌، صدام‌ در عراق‌) يا مستلزم‌ مرگ‌ ديكتاتور شخصی است‌ (فرانكو در اسپانيا). /

آقای گنجی! همین "معمولا"، که معنای آن اینست که "قطعی" نیست
باز هم اساس اصرارتان به سلطانی بودن رژیم را، بی اساس میکند و شما نمیتوانید
امکان عقب نشینی سلطان و رفقا و همواریونش و تفویض قدرت را در مقابل اعتصاب‌ غذا، تحريم‌ انتخابات‌، برگزاری تجمعات‌ اعتراض‌ آميز، عدم‌ همكاری و به خیابان آمدن آرام و میلیونی مردم را رد کنید
مهم به قدرت رسیدن دمکراسیخاهان است، حالا با سرنگونی یا برکناری یا تفویض قدرت و یا با اسامی دیگر!


/ گنجی: اصلاح‌طلبان‌ حكومتی گمان‌ می‌برند تنها راه‌ گذار به‌ دموكراسی، رفتن‌ به‌ درون‌ حكومت‌
تبديل‌ حاكميت‌ به‌ حاكميت‌ دوگانه‌، ايجاد موازنة‌ قدرت‌ بين‌ دو طرف‌ و توافق‌ ضروری برای گذار به‌
دموكراسی است‌. حتی اگر چنين‌ باشد، می‌بايست‌ يك‌ جنبش‌ قدرتمند اجتماعی دموكرات‌ مخالف‌ رژيم‌
وجود داشته‌ باشد كه‌ از طريق‌ تظاهرات‌، اعتصابات‌، تحريم‌ انتخابات‌ و. . . رژيم‌ را وادار به‌
مصالحه‌ و توافق‌ نمايد (فشار از پايين‌ و چانه‌زنی از بالا به‌ تعبير سعيد حجاريان‌). …
بدون‌ فشار از پايين‌، چانه‌زنی در بالا وجود نخواهد داشت‌ /


آقای گنجی! چی چی "حتا اگر چنین باشد"؟! چی چی "حتا اگر تنها راه گذار به دمکراسی
رفتن به درون حکومت باشد"؟! باور کنید: حتا کلمه ی "حتی"، برای خودش یک حرمتی دارد!
از این که بگذرم، شما با کلماتی مانند: "احتمال کمتری دارد"، "معمولا"، "حتی اگر چنین باشد"
به تنها نتیجه ای که میتوانید برسید اینست که روی فشار از پایین تاکید کنید و اصل و اساس کار را
بر جنبشهای همه گیر و بزرگ مردم بگذارید و انقدر "سلطانیسم، سلطانیسم" نکنید!


/ گنجی: برای نمونه‌، در مصر اينك‌ ديكتاتور شخصی حاكم‌ است‌. مخالفان‌ دموكرات‌
خواهان‌ بركناری مبارك‌ هستند. انتخابات‌ آزاد، عادلانه‌ در رقابتی در مقابل‌ مبارك‌ و برای بركناری اوست‌
نه‌ مشاركت‌ در قدرت‌ زير نظر او. ظاهراً مبارك‌ حاضر به‌ عقب‌نشينی و برگزاری انتخابات‌ با حضور چند
كانديدا شده‌ است‌. اما در ايران‌، رهبری به‌ هيچ‌وجه‌ حاضر به‌ شركت‌ تك‌نفری در انتخابات‌ نيست‌، چه‌ رسد به‌
شركت‌ در انتخاباتی كه‌ چند كانديدای رقيب‌ در مقابل‌ او بايستند. روشن‌ است‌ كه او‌ رأی مردم‌ را ندارد. /


این هم، به قول خودتان، نمونه ی حاکم شخصی ای که بخاطر فشارهای چندجانبه
حداقل ظاهرا حاظر به عقب نشینی شده و احتمالن قبول دارید که اگر این فشار زیاد و یا خیلی زیاد شود
حاکم شخصی یا سلطان (در اینجا، مبارک)، میتواند باطنا هم عقب بنشیند و به انتخابات ازاد رضایت دهد
آقای گنجی، یا شما باید طرفدار سرنگونی این رژیم با اقدام به تظاهرات خشونت آمیز و دست آخر
مسلحانه باشید، و یا اینکه طرفدار انقلاب مخملی. و انقلاب مخملی، یعنی در نهایت، رژیم عقب نشینی میکند
و راه انتخابات آزاد، هموار میشود. (و معلوم است که اگر این حکومت، در زمانی که مردم یاد گرفتند و با
تعداد صدهزار یا یک میلیون نفری و به صورت مسالمت آمیز به خیابان آمدند، این جنبش را به خون بکشد
باعث این خاهد شد که جنبش مردم منجر به تظاهرات خشونت آمیز و دست به اسلحه بردن گردد)


/ گنجی: انقلاب‌های مسالمت‌آميز جديد از آن‌ رو به‌ وقوع‌ نپيوست‌ كه‌ مردم‌ به‌ روش‌های مسالمت‌آميز توسل‌ جستند
بلكه‌ از آن‌ مهم‌تر، رژيم‌های حاكم‌ از خود خويشتن‌داری نشان‌ داده‌ و از قوه‌ قهريه‌ برای سركوب‌ مردم‌ استفاده‌ نكردند. ولی در ايران‌ رهبری نظام‌ اراده‌ و توان‌ و قصد استفاده‌ از ابزار سركوب‌ را دارد و لذا هر گونه‌ تظاهرات‌ گسترده‌ مسالمت‌آميز مردمی، توسط‌ رژيم‌ به‌ خاك‌ و خون‌ كشيده‌ خواهد شد.

اين‌ مدعا مبتنی بر دو پيش‌فرض‌ مهم‌ بلا دليل‌ است‌. مطابق‌ پيش‌فرض‌ اول‌، رژيم‌ حاكم‌ توان‌ سركوب‌ گسترده‌
را دارد و شرايط‌ جديد بين‌المللی و داخلی اجازه‌ و امكان‌ سركوب‌ را به‌ آن‌ها می‌دهد. مطابق‌ پيش‌فرض‌ دوم‌
نظام‌ حاكم‌ بر ايران‌ بدتر از نظام‌های حاكم‌ بر بلوك‌ شرق‌ سابق‌، يوگسلاوی و گرجستان‌ است‌ و
حاكمان‌ اين‌ نظام‌ از حاكمان‌ بلوك‌ شرق‌ سابق‌ و ميلوسويچ‌ خودكامه‌تر و سركوبگرترند.
اگر نظام‌ حاكم‌ آنقدر اصلاح‌ناپذير است‌ كه‌ حتی تظاهرات‌ مسالمت‌آميز مخالفان‌ را تحمل‌ نمی‌كند
و آن‌ را به‌ خاك‌ و خون‌ می‌كشاند، تا مخالفان‌ نتوانند نظراتشان‌ را بيان‌ دارند و رفته‌ رفته‌
همگان‌ را با خود همراه‌ نمايند؛ در آن‌ صورت‌ تكليف‌ قضيه‌ حتی
از نظر فرد ليبرالی چون‌ كارل‌ پوپر هم‌ روشن‌ است‌:

«چنين‌ نيست‌ كه‌ من‌ در همه‌ احوال‌ و در كليه‌ شرايط‌، مخالف‌ انقلاب‌ خشونت‌بار باشم‌
من‌ هم‌ مانند برخی از روشنفكران‌ مسيحی قرون‌ وسطی و دوران‌ رنسانس‌ كه‌ كشتن‌ حاكمان‌ جبار را
جايز می‌دانستند، بر اين‌ باورم‌ كه‌ واقعاً ممكن‌ است‌ در يك‌ حكومت‌ جابر و زورگو چاره‌ای جز اين‌ نباشد
و در چنين‌ احوال‌، انقلاب‌ خشونت‌بار را بايد موجه‌ شمرد. ولی همچنين‌ معتقدم‌ كه‌ يگانه‌ هدف‌ هر
انقلابی از اين‌ قسم‌ بايد تأسيس‌ دموكراسی باشد... به‌ سخن‌ ديگر
خشونت‌گری فقط‌ تحت‌ حكومت‌های جابر و زورگو موجه‌ است‌
كه‌ اصلاحات‌ بدون‌ خشونت‌گری را غيرممكن‌ می‌سازند
و يگانه‌ هدف‌ آن‌ بايد ايجاد شرايطی باشد كه‌ اصلاحات‌ مسالمت‌آميز در آن‌ ممكن‌ شود.» /


آقای گنجی! ما رو سر کار گذاشته اید؟ این همه اصرار شما به اینکه این حکومت سلطانی است
(و سلطان نظام، اراده و توان و قصد به خاک و خون کشیدن دارد)، تنها وقتی توجیه پذیر است که منظورتان
این باشد که این حکومت را باید از طریق تظاهرات و انقلاب خشونت بار، سرنگون کرد و
این سرنگونیِ در آخر مسلحانه، در مقابل حکومتی که اصلاحاتِ بدون خشونت را غیرممکن میسازد
موجه است. ولی من و شما که فعلا طرفدار انقلاب خشونت بار نیستیم که!


/ گنجی: حاكمان‌ شخصی نوعاً مايل‌ به‌ واگذاری قدرت‌ نيستند. گرايش‌ كلی حاكمان‌ شخصی
امتناع‌ از واگذاری قدرت‌ است‌. لذا به‌ نظر اشنايدر (Snyder)، در صورتی كه‌ ارتش‌ فاقد استقلال‌ كافی
برای از ميان‌ برداشتن‌ حاكم‌ شخصی (نظامی يا غيرنظامی‌) باشد
آنگاه‌ تنها راه‌حل‌ برای سرنگونی وی شكل‌گيری يك‌ جنبش‌ انقلابی است‌.

رهبران‌ شخصی نه‌تنها تمايلی به‌ واگذاری قدرت‌ ندارند، بلكه‌ قدرت‌ را به‌ طور مادام‌العمر در اختيار گرفته‌
و به‌ طور خودكامه‌ از آن‌ استفاده‌ می‌كنند. مسألة‌ گذار به‌ دموكراسی در چنين‌ شرايطی، با گذار در رژيمهای
اقتدارگرای نظامی و حزبی تفاوتهای چشمگيری دارد
در اينجا همكاری با حاكم‌ شخصی و مشروعيت‌بخشی به‌ فرمانروايی او
هيچ‌ كمكی به‌ فرآيند دموكراسی نمی‌كند
برعكس‌، فرآيند دموكراسی در اين‌ شرايط‌ از راه‌ عدم‌ همكاری و مشروعيت‌زدايی تسهيل‌ خواهد شد. ...
ديكتاتوری‌ها سه‌ نوع‌اند: ديكتاتوری‌های نظامی، ديكتاتوری‌های حزبی و ديكتاتوری‌های شخصی‌
سه‌ سنخ‌ گذار از ديكتاتوری به‌ دموكراسی اتفاق‌ افتاده‌ است‌.
الف‌: گذار تفويضی (abdictated transition) : ديكتاتوری ضعيف‌ از سر اجبار قدرت‌ را به‌ ديگران‌ واگذار می‌كند.
ب‌: گذار تحميلی (dictated transition) : در گذار تحميلی، رژيم‌ ديكتاتوری در موضع‌ قدرت‌ قرار دارد، با اين‌ حال‌ تظاهرات‌ گسترده‌ مردمی رژيم‌ را به‌ فكر می‌اندازد تا آگاهانه‌ فرايند دموكراتيزسيون‌ ديكته‌شده‌ را دنبال‌ نمايد. ٢٤ رژيم‌ نظامی بين‌ سال‌های ٩٥ــ١٩٩٠ از طريق‌ برنامه‌ريزی به‌ دموكراسی رسيدند ولی «پديده‌ توافق‌ نخبگان‌» بازتابی در آنها نداشت‌. برزيل‌، تايوان‌، تايلند و. . . مصاديق‌ اين‌ نوع‌ گذارند.
ج‌: گذار توافقی يا قراردادی (pactde transition) : گذار توافقی دو خصوصيت‌ مهم‌ دارد. اولاً رژيم‌ حاكم‌ به‌ دو بخش‌ تندرو (محافظه‌كار) و ميانه‌رو (اصلاح‌طلب‌) تقسيم‌ می‌شود. ثانياً مخالفان‌ دموكرات‌ رژيم‌ كه‌ بيرون‌ از حاكميت‌ قرار دارند با قدرت‌ از طريق‌ تظاهرات‌ گستردة‌ مردمی، اعتصابات‌ و عدم‌ همكاری، بين‌ خود و رژيم‌ موازنة‌ قدرت‌ برقرار می‌نمايند. اگر عمر منازعات‌ طولانی شود و منازعات‌ پرهزينه‌ و بی‌فايده‌ باشد، نخبگان‌ به‌ توافق‌ بر سر جدی‌ترين‌ اختلاف‌هايشان‌ علاقه‌مند می‌شوند. در نهايت‌ از طريق‌ مذاكرات‌ ميزگرد، بين‌ دموكرات‌های خارج‌ از رژيم‌ و ميانه‌روهای حاكم‌، گذار توافقی صورت‌ می‌گيرد. ... بدين‌ ترتيب‌، اولاً تمام‌ گذارها، گذار توافقی (مذاكرات‌ ميزگرد) نيست‌. ثانياً گذار توافقی، توافق‌ بين‌ دو جناح‌ رژيم‌ حاكم‌ نيست‌، بلكه‌ توافق‌ بين‌ جناح‌ ميانه‌رو حاكم‌ با مخالفان‌ دموكرات‌ رژيم‌ است‌. ثالثاً انتخابات‌ آزاد و عادلانه‌ توافقی برگزار می‌شود تا رژيم‌ حاكم‌ جای خود را به‌ مخالفان‌ دموكرات‌ بسپارد، نه‌ آنكه‌ يك‌ بازی نمايشی در زيرمجموعه‌ قدرت‌ اصلی صورت‌ گيرد. رابعاً وضع‌ در ديكتاتوری‌های شخصی، به‌ كلی با ديكتاتوری‌های حزبی و نظامی متفاوت‌ است‌. /


آقای گنجی! اول اینکه هیچ حکومت دیکتاتوری ای، بدون تحمیل، بدون اجبار، بدون احساس خطر و بدون فشار از هر طرف، هیچ گذار به دمکراسی ای را نخاهد پذیرفت. یعنی همه ی گذارها تحمیلی است. دوم این تئوری شما(چه خودتان به آن رسیده باشید، یا از تو کتابها پیدا و قبول کرده باشید) که میگوید با نظامهای فاشیست- توتالیتر- نظامی میتوان بخاطر کمک به‌ فرآيند دموكراسی همكاری کرد و به آن مشروعيت‌بخشید!! را من براش یک جو ارزش قاعل نیستم. شما مثل اینکه یه مقدار قاطی کرده اید! و به همین خاطر گوش زمین و زمان را کر کرده اید که ای ملت! آگاه و هوشیار باشید که این رژیم سلطانی است، وگرنه ما میتوانیم با آن همکاری کنیم و به آن مشروعیت ببخشیم. ول کنید دیگر! و به مساعل مهمتری فکر کنید.


/گنجی: در اواخر دهه‌ هشتاد، انقلاب‌های آرام‌ بلوك‌ شرق‌ به‌ وقوع‌ پيوست‌ و يخ‌های رژيم‌های توتاليتر با تظاهراتِ مردمِ شمع‌ در دست‌، ذوب‌ شدند و عصر آزادی فرا رسيد. انقلاب‌ مخملی چك‌اسلواكی نماد انقلاب‌های بدون‌ خون‌ريزی جديد است‌. پس‌ از آن‌ انقلاب‌ آرام‌ مردم‌ بلگراد .../


جالبه که بعد از این حرفا، شروع میکنید به گفتن اینکه این حکومت به مردم در خیابان، حمله خاهد کرد و آنها را به خاک و خون خاهد کشید!


/گنجی: با توجه‌ به‌ آنچه‌ ذكر آن‌ رفت [!!]‌، دموكراتها از روش‌های مسالمت‌آميز (تحريم‌ انتخابات‌، برگزاری رفراندوم‌) جهت‌ تأسيس‌ جمهوری تمام‌عيار دفاع‌ می‌نمايند و معتقد به‌ استفاده‌ از خشونت‌ برای رسيدن‌ به‌ مقصود نيستند. منتها چون‌ اقتدارگرايان‌ زير بار رفراندوم‌ نمی‌روند، نافرمانی مدنی كه‌ روشی مسالمت‌آميز است‌ برای اين‌ غايت‌ پيشنهاد می‌گردد. پس‌ از پيروزی، بايد اصل‌ «ببخش‌ و فراموش‌ نكن‌» مبنای كار كميته‌های حقيقت‌ياب‌ قرار گيرد. چرا كه‌ دموكراسی با انتقام‌گيری تثبيت‌ و تحكيم‌ نخواهد شد. مردم‌ ايران‌ زمين‌ اينك‌ بسيار بيش‌ از سال‌ ١٣٥٧ می‌دانند.انقلاب‌ ٥٧ عليه‌ مدرنيته‌ بود، اما جنبش‌ كنونی مدرن‌ و دمكراتيك‌ است‌. … /


اقای گنجی! همین! این همه لفت و لعاب دادی که به نافرمانی مدنی برسی؟! و چه جوری شد که فوری به پس از پیروزی رسیدید؟ تو این وسطا بین نمایندگان انقلابیون و اصلاح طلبان خارج از حکومت و داخل حکومت و خود حکومت، هیج حرفی رد و بدل نخاهد شد؟ شما که آبروی اصل! "ببخش و فراموش نکن" را هم بردید. پس این حکومت از چه بترسد که بخاهد زودتر بساطش را جمع کند؟! جنبش مسالمت آمیز و انقلابی ایران وظیفه دارد که این حکومت را به وحشت واقعی و حقیقی و انتقامهای عملی و شدنی بیاندازد (هرچند که من مخالف این هستم که عده ای دست و پای بعضی از ملاها را با اره برقی قطع کنند، عده ای خانه های بسیجیها را غارت کنند و به زن و مردشان تجاوز کنند و زنجیر به گردنشان بیاندازند و در خیابانها بگردانند و عده ای بطری به فلان جای آن شکنجه گر و صاحبکارش کنند) تا فکر نکنند که میتوانند سالهای سال دیگر، به قتل و شکنجه بپردازند و درعین حال مطمعن باشند که پس از شکست، شامل رحم و بخشش خاهند شد. سیاست هم خوب چیزیه آقای گنجی! من دیگر نمیخاهم در اینجا بحث یکی نکردن دمکراسی و جمهوری را شروع کنم و بنابراین! بریم سراغ اصل مطلب.


/ گنجی:... بدين‌ ترتيب‌ نافرمانی مدنی، نه‌ روشی انقلابی است‌، نه‌ به‌ جوامع‌ پسادموكراسی تعلق‌ دارد. آری، خشونت‌ خط‌ قرمز دموكراتهای جمهوريخواه‌ است‌. آن‌ها هيچگاه‌ به‌ خشونت‌ توسل‌ نخواهند جُست‌. اما نهايت‌ عدم‌ همكاری، نافرمانی مدنی است‌، نه‌ خشونت‌ورزی‌. نافرمانی مدنی، نقض‌ آگاهانه‌ و عامدانه‌ قوانين‌ ظالمانه‌ و ناحق‌ است‌. فرد با نقض‌ قانون‌، آگاهانه‌ مجازات‌ (هزينه‌) را می‌پذيرد. ناديده‌ گرفتن‌ عملی قوانين‌ غير عادلانه‌ و تحمل‌ مجازات‌، راهی است‌ كه‌ فرآيند دموكراتيزاسيون‌ را تسهيل‌ و تحكيم‌ می‌كند...

اگر يك‌ هزار تن‌ از نخبگان‌ سراسر كشور چنان‌ اطلاعيه‌ای [تحریم انتخابات] را امضا كنند، نفس‌ يك‌ اطلاعيه‌ مدلل‌، عين‌ عدم‌ همكاری و مشروعيت‌زداست‌. علاوه‌ بر آن‌، امضا كنندگان‌ می‌توانند از طريق‌ انتخاباتی دمكراتيك‌، شورايی از ميان‌ خود برگزينند تا گام‌های بعدی را برنامه‌ريزی كرده‌ و به‌ عنوان‌ تشكل‌ جبهه‌يی دموكرات‌ها عمل‌ نمايد. از اين‌ راه‌ می‌توان‌ اميدوار شد كه‌ جنبش‌ دموكراسی خواهی بتواند به‌ طور دمكراتيك‌ برای خود رهبری ايجاد نمايد. اگر نافرمانی مدنی به‌ رهبری و برنامه‌ريزی احتياج‌ دارد، بايد به‌ دنبال‌ ايجاد تشكل‌ و رهبری رفت‌، نه‌ آنكه‌ به‌ بهانه‌ عدم‌ وجود رهبری، مبارزات‌ آزاديخواهانه‌ را تعطيل‌ كرد. اين‌ اقدامات‌ زمينه‌ ظهور تشكيلات‌ رهبری جنبش‌ جمهوری خواهی را فراهم‌ می‌آورد. تحريم‌ انتخابات‌ فرصتی فراهم‌ می‌آورد تا دموكراتهای جمهوريخواه‌ از طريق‌ بيانيه‌ جمع‌ شوند و سپس‌ از طريق‌ انتخابات‌ دموكراتيك‌ شورای رهبری برای خود برگزينند./

آقای گنجی! خیلی خوب و ایده آل است اگر دمکراتهای ایران، در ایران بتوانند تشکلی سراسری و به منظور رهبری نافرمانی مدنی، که قرار است زیرآب این حکومت را بزند، درست کنند. شما هم اگر یه روز رفتید به ایران، به کمک آنها بشتابید که سخت به حظور شما نیازمندند. ولی تا زمانی که در خارج هستید، خوب خودتان از این اعلامیه ها بدهید و همه را به امضاء آن دعوت کنید، تا شاید تکلیف رهبری جنبش برانداز در خارج معلوم شود ویا موانعی از سر راه آن کنار رود. چرا اصلا برنامه ای فشرده، شامل خاستهایی که همه ی دمکراسیخاهان میتوانند پایش را امضا بگذارند، اراعه نمیدهید تا حداقل ایرانیان خارج از کشور، به سهم خود، تشکیلات رهبری این جنبش را را فراهم آورند؟
آقای گنجی! تئوری و فلسفه به جای خود. و مطمئن باشید که از شما تئوریدان تر و فیلسوف تر و ... وجود دارند. انتظاری که من از شما دارم، توجه بیشتر به جنبش عملی و دادنِ فراخان اتحاد است.
جدی تر باشید!


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر شما می‌.تواند تاثیرگذار باشد. برای فرستادن نظر و پیغام، احتیاج به دادن اسم و آدرس و کلمه‌ رمز و قد و وزن ندارید. خودتان انتخاب کنید. فحش دادن آزاد است، خالی کنیدعقده‌.ها را ، اما زیاد تکرار نکنید.