مهم!: برای درک فلسفهیه! من در موردِ املای فارسی وبرای راهتتر خاندنِ این یا آن! نوشته
در رابته با غلَتهای اهتمالییه! املاعی
من نفهمیدم چرا
آقای علی میرفطروس در تعریف خاطرات زیر
محافظه کاری کردند و مستقیما نگفتند که منظورشان
آقای "رضا مقصدی" و خانم "الهه بقراط" است؟
میر فطروس: در آن روزها
دوستانی به خانهء کوچک مان رفت و آمد می کردند
و در صَدَد بودند تا من و همسرم را
به حزب توده يا سازمان فدائيان (اکثريت)
«جذب» کنند، از جمله،يک شاعر گرامی ويک ژورناليست گرامی.
شاعر گرامی، غالباً با انبوهی از نشريات حزب توده و
سازمان اکثريت به خانه می آمد و از شخصیّت
«پدر کيانوری» (يعنی همان رفيق کيانوری)
تعريف ها می کرد و حضور بزرگوارانی مانند سياوش کسرائی
به آذين، سايه و ديگران را دليل دُرستیِ «راه توده» می دانست
و ... از همين زمان بود که من، اين دوستان را
«فدائيان حزب توده» ناميدم.....
تنها سه سال بعد (۱۳۶۱) با دستگيری رهبران حزب توده
و سرکوب شبکه های حزبی و سازمانی، دوست شاعر ما
بی هيچ «مقصدی»، هراسان و درمانده و پريشان، آمده بود
و بدنبال پناهگاهی می گشت و ظاهراً خانهء کوچک مان را
«مخفی گاه» خود يافته بود!!؟
روزی که ژورناليست گرامی-سرمست ازشعار ِ
«پاسداران را به سلاح های سنگين مجهّز کنيد! »
به خانه آمده بود،با عصبیّت و پرخاش به وی گفتم:
- خانم! شما با اين«نُسخه های بُقراطی»
گوری برای ملّت ما می کنيد
که همهء ما در آن خواهيم خُفت! /
من ضمن تشکر از آقای میرفطروس
به خاطر حالی! که به توده ای- اکثریتی ها دادند
باز هم سُعال بالا برام مطرحه. اما این خانم بقراط مگه
پی به غلطکاریهاش نبرده؟ و اگه بُرده، باز چرا این دفعه
به جای دستمالبدستی رژیم، به دستمالبدستی
رضا پهلوی ای
که هنوز دنبال مشروطه و تقسیم قدرت سیاسیه، افتاده؟
(مسعول ارتباتات در یک روز بعد:
به نوشته ی امروز هم مراجعه کنید)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما می.تواند تاثیرگذار باشد. برای فرستادن نظر و پیغام، احتیاج به دادن اسم و آدرس و کلمه رمز و قد و وزن ندارید. خودتان انتخاب کنید. فحش دادن آزاد است، خالی کنیدعقده.ها را ، اما زیاد تکرار نکنید.